نگاهی به ایران (خاطرات همسر یک دیپلمات)

180,000 تومان

دوروتی دیویس همسر لئون لوماری دو وارزی، دیپلمات بلژیکی، در اواخر دوره قاجار به ایران آمد. او در این کتاب از اولین برخوردش با تهران، تجربه‌ها و خاطراتش از این شهر داستان‌های بسیار جالبی دارد.

دوروتی دو وارزی ایران را در سه دوره بحرانی در تاریخ این کشور در دوره قاجار ــ یعنی دوره مظفرالدینشاه قاجار پیش از مشروطیت، دوره محمدعلیشاه در هنگامه نبرد بین مشروطه‌خواهان و استبدادطلبان، و دوره احمدشاه اندکی پیش از جنگ جهانی اول و کودتای سوم اسفند ١٢٩٩هـ.ش ــ دیده بود و مشاهدات و اطلاعات و تجربیات خود از این کشور، که در خاطرات خود به آن بسیار علاقه نشان داده، به‌اختصار ثبت کرده است.

این کتاب حدود یک قرن از نظرها دور مانده بود تا این که در سال ٢٠٠٨ در انگلستان به اهمیت و ارزش تاریخی آن پی بردند و تجدید چاپش کردند.

دو وارزی در ابتدای این فصل آورده است:

اگر خواهان آسایش هستی، به تهران سفر نکن! تنها راه سفر این است که مثل برق بروید و مثل باد برگردید. اما اگر آسایش را ندیده بگیرید، سفری است بی‌اندازه جذاب و مفید، و امیدوارم گزارشی کوتاه از این سفر، درباره اروپاییانی که در تهران زندگی می‌کردند و زندگی در آن، خالی از لطف نباشد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

نگاهی به ایران (خاطرات همسر یک دیپلمات)

نویسنده
دوروتی دو وارزی
مترجم
شهلا طهماسبی
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ١٩٢
نوع جلد سلفون
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٩٧
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ تحریر
وزن ٤٧٠ گرم
شابک
9786002783899
توضیحات تکمیلی
وزن 0.47 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نگاهی به ایران (خاطرات همسر یک دیپلمات)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتابت بهار

2,000 تومان
« کتابت بهار » از ١٢ داستان کوتاه تشکیل شده است که نویسنده در این داستانها به نگاه فلسفی برخی آدم‌ها در رابطه آنها با دنیای درونی‌شان و نسبت این ارتباط با پیرامونشان پرداخته است . انسان‌های این مجموعه داستان به دنبال فلسفه تازه‌ای در زندگی‌شان هستند . برخی به سایه‌ای دل خوش کرده‌اند و گروهی هم به دنبال رهایی از خاطره یا نشانی می‌گردند تا به زندگی‌شان انگیزه و اصالتی بدهند و از این طریق به نیازهای درونی‌شان پاسخ گویند . زبان و شیوه نگارش داستان‌های « کتابت بهار» به اقتضای هر داستان متفاوت می‌شود . به عبارت دیگر هر داستان زبان خودش را انتخاب می‌کند ، طوری که در یک داستان ، زبان بسیار ساده است و در دیگری ، زبان ، بیان نمایشی را برعهده می‌گیرد که قرار است اجرا شود . « وقتی فروغ زنگ زد و گفت: بابا رفته ، چمدانش را هم برده . آنقدر درگیر کارهای آخر سال بودم که به این فکر نکردم رفتن بابا ممکن است چه عواقبی داشته باشد . هفته آخر سال بود و سه‌شنبه آخر سال هم تعطیل بود و همین یک روز از فرصتمان کم می‌کرد و باید قبل از آن تمام حقوق و پاداش عقب افتاده کارمندان نوشته می‌شد و می‌رفت حسابداری . » « سه‌شنبه آخر سال » ، « کسی نیست » ، « فقط کمی سکوت » ، « به همین سادگی» و . . . از داستان‌های این مجموعه هستند . مرعشی سال ١٣٨٧ کتاب « نفس تنگ » را منتشر کرده بود .

فرهنگ فشرده لغات چینی به انگلیسی برای عشاق

18,000 تومان
یک دختر جوان چینی به نام «چیائو شیائو تسوانگ» برای آموختن زبان انگلیسی به انگلستان می‌رود. او در آنجا برای ارتباط گرفتن با مردم دچار مشکلاتی می‌شود و با اینکه زبان انگلیسی را آموخته ولی نمی‌تواند به شکل صحیح جملات انگلیسی را تلفظ کند. «چیائو» در فرودگاه پکن با ترس و اضطراب در حالی که از آموخته‌های خود از زبان انگلیسی راضی و مطمئن نیست و به اصرار پدر و مادرش راهی این سفر شده سوار بر هواپیما می‌شود و شهر خود را به مقصد لندن ترک می‌کند. جملاتی که از قول «چیائو» در این کتاب بیان می‌شود نحوه تلفظ ناشیانه او را از زبان انگلیسی و نیز نارضایتی‌اش را از این وضعیت نشان می‌دهد: «همین طور که از چین دور شد. من از خود پرسید آخه چرا من به غرب رفت؟ چرا چون پدر مادرم خواست من باید انگلیسی خواند؟ من چرا باید مدرک از غرب گرفت؟ من ندانست به چه چیزی نیاز داشت. حتی گاهی برایم مهم نبود که من دانست به چه چیزهایی نیاز داشت. برای من مهم نبود اگر من انگلیسی بلد بود یا نه. مادرم تنها به زبان روستایی صحبت کرد. من چه جوری در کشور غریبه غربی زندگی کرد؟ من هیچوقت به غرب نبود. ... من دیگه از غرب چه دانست؟ من انگلیسی صحبت نکرد. من از آینده ترسید...» اما همه اینها ترس «چیائو» از آینده و غرب نیست! او در لندن با پسری بیگانه- به قول خودش- آشنا می‌شود و اتفاقات بعدی در این رمان جوری رقم می‌خورد که خواننده با موضوع‌های نو و بدیعی در آن آشنا می‌شود: «بعد از اولین هفته‌ای که با هم زندگی کردیم، گفتی تا حالا با هیچکس این قدر نزدیک نشده بودی. گفتی که همیشه دوست‌هایت برایت مهم‌تر از عشق بوده‌اند. این با تعبیر ما چینی‌ها از عشق خیلی متفاوت است.»

کجا گمم کردم

12,000 تومان
کجا گمم کردم رمانی است که یک‌شبه خوانده می‌شود. رمان دختران امروز است. روای داستان دختری است که زیاد اهل حرف زدن نیست و با درددل میانه‌ای ندارد. این رمان قصه زندگی سه نسل است در باغی قدیمی، واقع در یکی از روستاهای کوهستانی اطراف تهران، حوالی احمدآباد، روستای دکتر مصدق. نسل اول حاج‌ابراهیم مالکی است، پیرمردی که از پیروان دکتر مصدق است و در دوران شکست آرمان‌ها خانه همیشه زمستانی‌اش را با عکس مصدق گرم می‌کند، عکسی کهنه در قابی کهنه‌تر بر سینه دیوارِ خانه‌ای که دیگر مأمن نیست. نسل دوم رسول مالکی است. تهران را رها کرده. به روستای پدری‌اش بازگشته. معلم روستا شده و با دختر سرایدار باغ ازدواج کرده. او تنها فرزند حاج‌ابراهیم مالکی است که زندگی معمولی و بی‌دغدغه را تاب نمی‌آورد که تاوانش سال‌ها زندان است. نسل سوم ماهی مالکی است، دختری با رازهای سر به مهر. او به دنبال زندگی‌ای ساده، معمولی و بی‌دردسر است. اما پیشینه خانوادگی‌اش حتی همین آرزوی ساده را هم از او می‌گیرد.

پیدایش مسیحیت

75,000 تومان
مسیحیت از زمان بنیانگذارى‏اش در حدود دو هزار سال پیش، به گسترده‏ترین دین‏جهان تبدیل شده است، با ده‏ها فرقه که روى هم رفته تقریباً دو میلیارد پیرو را شامل‏مى‏شود. سرگذشت مسیحیت یکى از بزرگ‏ترین کامیابى‏هاى تاریخ است؛ و بر آمدن‏اولیه دین مسیحى از سرآغاز محقرش در فلسطین در قرن اول میلادى تا کامیابى‏اش به‏عنوان دین عمده اروپا در قرون وسطاى اولیه داستانى جذاب و در عین حال یکى ازبزرگ‏ترین نقاط عطف جهان است. این نقطه عطف انقلابى به معناى واقعى بود که گستره‏اى بسیار پهناور و نتایجى دیرپاداشت. به راستى، همان‏طور که تاریخدان برجسته مایکل گرانت اظهار مى‏دارد،سرآغاز و گسترش مسیحیت اولیه «یکى از چند انقلابى را در تاریخ جهان (پایه‏گذارى کرد) که دوام آورده‏اند.» آنچه موفقیت اولیه مسیحیت را به یک‏انقلاب تبدیل کرد این بود که تغییرات فرهنگى فراگیرى، نخست در اروپا و خاورنزدیک و سپس در دیگر نقاط جهان، پدید آورد. این تغییرات بر رشد سیاسى،اجتماعى، و معنوى و سرنوشت تمامى ملت‏ها و اقوام، و همچنین افراد بى‏شمار، تأثیرژرفى برجا گذاشت.

مغز حرام

7,500 تومان
داستان از شبی شکل می‌گیرد که امیر میهمان خانه شرمین است. تا خرخره خورده بودند و چند نخی هم گل زده بودند. تلوتلو می‌خوردند و می‌خندیدند. شرمین گفت: «وقت دوئل است.» شرمین امیر را به مبارزه می‌طلبد. کمی بعد چشم در چشم با فاصله کم و دو اسلحه پُر روبه‌روی هم ایستاده بودند. آماده؟ سه... دو... یک... آتش! حالا امیر که آرزوی نویسندگی در سرش بود و با همین آرزو از مشهد راهی تهران شده بود باید فرار می‌کرد. ٤٨ ساعت آواره تهران شد. توهم یکی از عارضه‌های مواد مخدر است و مغز حرام به بررسی فاجعه توهم می‌پردازد. طنز نهفته در کتاب و موضوع روز بودن، کتاب را خواندنی کرده است. صالحه مرتضی‌نیا روانشناس است، به همین دلیل شخصیت‌های داستان بسیار باورپذیرند. قسمتی از کتاب: برای هزارمین بار توی خیالاتم تا دم مرگ رفته بودم و سرشکسته برگشته بودم. احساس حقارت که بالا بزند فقط می‌توانی پشت کنی به دره و راه بیفتی سمت دامنه کوه. فیلَم یاد هندوستان کرده بود. حیف امیر، حیف. با این ایده‌ها چه کارها که نمی‌توانستی بکنی. خوب نیست آدم بنشیند برای خودش دل بسوزاند اما حالا که کار از کار گذشته بد نیست کمی به حال خودت افسوس بخوری. استعدادهایت کشف که نشد هیچ، تکفیر هم شد. بعدش هم که این افتضاح... کدام استعداد؟ خودشیفتگی که شاخ و دم ندارد. دارد. تخیل من آبستن شاهکار است. فعلاً که توهمت... خفه لعنتی. این حق من نبود... نقدی بر این کتاب

حیرانی

32,000 تومان
«هرکس اینجا عاشق بشود سنگ می‌شود.» داستانی از عاشقیت و دلدادگی. اما چرا او سنگ نشده؟ دختر در پاسخش گفت چون خود دیو سیاه عاشق اوست و سنگش نکرده. جوان پرسید چرا نگریختی؟ دختر گفت چون پابند این‌جاست و جوان بیشتر از پیش عاشقش شد و گفت چه باید بکنم ای عشق؟ دختر به حسرت از گل سرخی گفت در دل غاری که با بوییدنش طلسمشان می‌شکند. جوان عزمش را جزم کرد و دختر پای چشمه نور به انتظار ماند. جوان از بادستان و خارستان و مارستان و تشستان گذشت و به غار دیو سیاه رسید و با او جنگید که ما تنها صداش را شنیدیم. صدای غرش آسمان و جرقه‌های نوری که چشم را آزار می‌داد. ناگاه نعره‌های دیو با فریاد دلخراشش خاموش شد و چشمان نگران دختر برفی که به انتظار نشسته بود به وحشت باز شد. سکوت و سیاهی همه جا را گرفت. کم کمَک از دل تاریکی صحنه نور سرخی سوسو زد. تکثیر شد، آینه پشت آینه، شد جو باریکه‌ای سرخ و کوچک، رسید به پای چشمه نور و آن هم سرخ شد. آنگاه... محمد علی سجادی نویسنده و کارگردان سینمای ایران این بار داستانی را نقل می‌کند که حیرانی نامیده‌اش. حیرانی از سرنوشت و تقدیر در دل طوفان حوادث این روزگار... . داستان حیرانی سال‌ها در انتظار انتشار باقی ماند تا در اردیبهشتی از انتظار به شکوفه بنشیند. سجادی پیش از این در سال ١٣٨٩ رمان «با نوشته کشتن» را منتشر کرده بود.