نیچه تن هنر شناخت

200,000 تومان

بدبيني بي‌غرض در فلسفه‌ي نيچه با شوق و شور تاييد زندگي آميخته مي‌شود. فردريكا اسپيندلر در اين كتاب با شرح انديشه‌ي او نشان مي‌دهد ايده‌هاي متضاد بخشي جدايي‌ناپذير از تفكر نا‌به‌هنگام و در عين حال بسيار مطرح نيچه را تشكيل مي‌دهند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642135073 دسته: , ,
توضیحات

نیچه تن هنر شناخت

نویسنده فردریکا اسپیندلر
مترجم سعید مقدم
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 152
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1400
شابک 9789642135073
توضیحات تکمیلی
وزن 0.152 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نیچه تن هنر شناخت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

فیزیولوژی اعصاب و غدد

قیمت اصلی: 150,000 تومان بود.قیمت فعلی: 95,000 تومان.
مغز آدمی با بیش از ده میلیارد سلول عصبی و پیوند های بیشمار میان آنها احتمالا ازپیچده ترین ساختارها و در عالم هستی است . این امر بدیهی است که تمام رویداد های روانی و رفتاری به نحوی با فعالیت دستگاه عصبی و هورمونی ارتباط دارد  . لذا آشنایی دانشجویان رشته روان شناسی با زیر ساخت های فیزیولوژیک پدیده های رفتاری و روانی ، یعنی فیزیولوژی اعصاب و غدد اهمیت بسیار دارد . هدف از ترجمه این کتاب نیز پرداختن به این مهم ، افزایش سطح دانش فیزیولوژی دانشجویان روان شناسی است  
سفارش:0
باقی مانده:2

گفتار در روش

115,000 تومان
چاپ حاضر بر اساس نسخه‌اي از گفتار در روش آماده شده كه انتشارات فلسفي وٍرن آن‌را در شمار «مجموعه متون فلسفي» خود به همراه مقدمه و حواشي اتين ژيلسون منتشر كرده است. ويژگي اين چاپ، مقدمه موجز اما پر مغز و نيز حواشي مفصل و موشكافانه اتين ژيلسون است؛ اما امتياز اصلي از آنٍ حواشي است. حجم حواشي تقريبا برابر است با حجم متن اصلي و ژيلسون، از خلال آن‌ها، كوشيده است تا بند به بند متن را بگشايد و معنا و جهت‌گيري اصلي گفتار را آشكار كند. ترجمه محمدعلي فروغي از گفتار در روش تاكنون بارها و بارها به چاپ رسيده است. بي‌ترديد در اين اقبال تاريخي، نثر استوار فروغي بسيار مؤثر بوده است: سبك نگارش فروغي بيش از هر نحو نگارش ديگر، و بهتر از هر جاي ديگر، به قامت اين كتاب نشسته است؛ زيرا اين گفتار، چنان‌كه دكارت گفته است، «سرگذشت» روحاني او است و نگارش فروغي مناسبت تام با اين «سرگذشت‌نويسي» دارد.

کتاب داروی شگفت انگیز جورج

125,000 تومان

معرفی کتاب داروی شگفت انگیز جورج اثر رولد دال

داروی شگفت انگیز جورج کتابی است که توسط روالد دال نوشته شده و توسط کوئنتین بلیک تصویرگری شده است. این کتاب اولین بار در سال 1981 منتشر شد ، و به دلیل شوخ طبعی آن مورد ستایش قرار گرفت ، اما به دلیل طرح توسعه نیافته و پایان عجیب آن نیز مورد انتقاد قرار گرفت. این یکی از کتابهای کوتاه دال برای کودکان است. متخصص پزشکی بودن یکی از مواردی بود که دال آن را "رویاهای باشکوه" خواند: او احترام زیادی برای پزشکان و به ویژه کسانی که پیشگام درمان های جدید بودند ، داشت. وی این کتاب را به "پزشکان در همه جا" تقدیم کرد. قرائت صوتی آن با روایتگری بازیگر ریچارد گرنت منتشر شد. در سال 2003 ، این کتاب در شماره 134 در نظرسنجی بیگ رید بی بی سی درج شد. پ داستان از آن جایی شروع می شود که جورج 8 ساله پس از پخت مواد اولیه در آشپزخانه ، آن را به عنوان دارو به مادربزرگ خود می دهد ، و باعث می شود که قد او به اندازه ی خانه بلند می شود و از پشت بام بیرون بزند. وقتی مادربزرگش باور نمی کند که این جورج بوده است که باعث شده اینقدر قد بلند شود ، او این غذا را با تغذیه ی دارو به یکی از مرغ های پدرش ثابت می کند که باعث می شود او ده برابر اندازه ی اصلی خود رشد می کند. هنگام بازگشت به خانه ، والدین جورج با دیدن چاق ترین مرغ و مادربزرگ بسیار قد بلند نمی توانند چیزی که با چشمان خود می بینند را باور کنند و ...

متولد ماه جغد

2,000 تومان
« متولد ماه جغد » نام مجموعه داستانی است از آزاده محسنی مشتمل بر ٨ داستان ، داستانهای این مجموعه درنگی هر چند کوتاه بر ناپایداری روابط انسانی و تنهایی انسان ، در میان جمع دارد . عنصر مشترک این داستانها تمرکز روی حس خلأ عاطفی و نادیده گرفته شدن انسانهاست . شهروندانی که درنگاه کلی مانند توده‌ای عظیم همسوی یکدیگر حرکت می‌کنند ، اما هر کدام در خلوت خود سنگینی جهانی را به دوش می‌کشند . نیاز عمیق روح انسان به توجه و حمایت جمع ، درونمایه اصلی این داستانهاست : « بوم را گذاشته‌ام روی سه پایه ، رنگ‌ها و قلم‌موها و مداد و پالت و دستمال و کاردک‌ها را هم مرتب چیدم روی میز ، می‌خواستم شروع کنم که هوس کردم اول بنویسم ، می‌دانم ، نیت هرچه قلبی‌تر و پوشیده‌تر باشد ، زودتر برآورده می‌شود . خوب ، من هم که به کسی نمی‌گویم جز به خود شما ، آن هم به نیت تقرب . » نام داستانهای این مجموعه عبارتند از : « یکی از این دوشنبه‌ها بود ، به سلامت بانو ، متولد ماه جغد ، اولین ثانیه حج پرید ، ژله توت‌فرنگی ، برادر بار دارد ، زخمه بر ساز شنی و راحله خیس بود.»

هنر زنده ماندن

110,000 تومان
چنين كسي نه نياز دارد كه عبوس باشد و نه تباه و در شكسته بلكه فقط نبايد زاهد و سانياسي گوشه نشين باشد. او با استخوان‌هاي پرتوان بر زمين استوار مي ايستد او با تمام قدرت به زندگي آري مي گويد او با شجاعت زيستن تمام رنج ها و مرارت هاي زندگي را به جان مي‌خرد و فلسفه‌اش وي را تا بدانجا كشانده كه مرگ را بي‌تفاوتي سوار بر بال‌هاي زمان چون نمودي دروغين و شبحي ناتوان در نزديكي خود مي‌نگرد شبحي كه نمي‌تواند هيچ چيزي را به هراس افكند زيرا فرد يادشده نيك مي‌داند كه فقط اكنون در هيات لحظه حاضر براي او هستي دارد...

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت