هنر رنجاندن

110,000 تومان

کتاب هنر رنجاندن نوشته آرتور شوپنهاور ترجمه علی عبدالهی توسط انتشارات مرکز به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل فلسفه، فلسفه غرب، ایدئالیسم آلمانی می باشد.
گزاره‌های کنارهم‌چیده‌ای از این دست، با نیروی ضربتی و قاطع‌شان، مثالی عینی برای خواننده فراهم می‌آورد تا بتواند به روشنی پیش چشم قرارشان دهد، و به مجرد این‌که زندگی موقعیت به‌جایی در اختیارش گذاشت، تصمیم بگیرد از آن پیروی کند و آن را سرلوحه‌ی کارش قرار دهد یا ندهد. البته می‌توان گفت شوپنهاور هنر رنجاندن را با سبک و سیاقی به ما می‌آموزاند که در دبستان‌های عهد باستان اخلاق را می‌آموزاندند؛ و آن شیوه از این قرار است:‌ آموزش اخلاق نه طبق روش تدریس،‌ یعنی نظریه‌‌ی تجریدی و روش ذهنی، بلکه طبق روش کاربردی، یعنی از طریق ارائه‌ی الگو و تمرینِ عملی انضمامی.
معرفی مباحث کتاب هنر رنجاندن
یادداشت مترجم
فرانکو وولپی
مخفف نویسی ها
برخی آثار شوپمهاور که به فارسی ترجمه شده اند
ترتیب الفبایی مدخل ها

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642133154 دسته: , ,
توضیحات

هنر رنجاندن

نویسنده آرتور شوپنهاور
مترجم علی عبداللهی
نوبت چاپ نهم
تعداد صفحات 120
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9789642133154
توضیحات تکمیلی
وزن 0.135 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هنر رنجاندن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب حیوان را دست کم نگیر

75,000 تومان
معرفی کتاب حیوان را دست کم نگیر در میان روان شناسان و دانشمندان امور اجتماعی این باور علمی وجود دارد که بیشتر بزهکاران و قاتلین در دوران کودکی خود به حیوان آزاری پرداخته اند... «حیوان را دست کم نگیر» کتابی است در دستان والدین که با آن شیوه ی صحیح رفتار با حیوانات را به کودکان خود بیاموزند. عزیز نسین با بیان طنز داستان در کنار بکارگیری آموزه های اخلاقی، روح والای انسانی را در کالبد شخصیت های حیوانی این کتاب دمیده است. «... بعضی هامان اعتقاد داریم که وقتی انسان خودش هزار و یک بدبختی دارد، حیوان دوستی او نمی تواند چیزی به جز یک فانتزی باشد. اما این طور نیست. پدید آمدن حس حمایت از حیوان نتیجه ی تفکر و احساس انسان است.»؛

28 قصه، مرغ نوروزی و عید نوروز

15,000 تومان
28 قصه مرغ نوروزی و عید نوروز نویسنده سيدحسين ميرکاظمي مترجم ——- نوبت چاپ ——- تعداد صفحات 160 نوع جلد

کتاب نیما یوشیج ( طاهباز)

5,500 تومان
معرفی کتاب نیما یوشیج ( طاهباز) “آن چه در این کتاب از مجموعه ی آثار نیما یوشیج آمده، نوشته های مستقل اوست درباره ی هنر و شعر و شاعری، غیر از آن چه در “نامه ها” و “دفتر یادداشت های روزانه” ی وی در این زمینه آمده است. “ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان”، “مقدمه ی خانواده ی سرباز”، “حرف های همسایه”، “نامه به شین پرتو”، “مقدمه ی آخرین نبرد”، شعرهای اسماعیل شاهرودی “آینده”، “یادداشت برای مجموعه ی شعر منوچهر شیبانی”، “شعر چیست؟”، “از یک مقدمه”، “تعریف و تبصره”، “یک مصاحبه”، “درباره ی جعفرخان از فرنگ آمده” و “یک دیدار” عناوین کتاب را تشکیل می دهد. برای نمونه، نیما در “ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان” از تحولات هنرهای گوناگون در قرن نوزدهم و بیستم میلادی و نقش تحولات اجتماعی در هنر بحث می کند و برای نخستین بار در ایران به معرفی و بحث درباره ی نهضت “فوتوریسم” و شاعرانی چون “مارینیی”، “ویتمن” و “ورهان” می پردازد. هم چنین درباره ی نویسندگان، شاعران، نمایش نامه نویسان، و موسیقی دانان کشورهای هم جوار (گرجستان، تاجیکستان، قفقاز، و ترکیه) سخن می راند. “نامه به شین پرتو” نیز نامه بلندی است که نیما در تاریخ 4 شهریور ماه 1325 از جنگل کلارزمی خطاب به دوست دیرین خود، “علی پرتو” مشهور به شین پرتو نوشته و در آن به بهانه ی معرفی شعرهای این شاعر به توضیح نظرات و شیوه ی کار خویش پرداخته است. ”.

دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیبایی‌شناسی آلمانی

410,000 تومان
نویسنده پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی
مترجم سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامی‌پورفرد
سرپرست و ویراستار مجموعه مسعود علیا
نوبت چاپ ٣
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٩٩
تعداد صفحات ٥٣٦
نوع جلد گالینگور روکش‌دار
قطع رقعی
موضوع فلسفه
نوع کاغذ تحریر
شابک ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨
وزن ٧٨٨
تولید کننده ققنوس

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

شخصیت معاصر … توماس ادیسون

6,500 تومان
مخترع بزرگ آمریکایی در دهه ١٨٤٠ یعنی زمانی که توماس ادیسون به دنیا آمد ، زندگی برای بسیاری از مردم آمریکا آسان نبود . کشاورزان و کارگران کارخانه‌ها ساعات طولانی کار می‌کردند . در شب‌های سرد ، خانواده;ها برای گرم کردن خود گرد بخاری جمع می‌شوند و تنها منابع نوری که از آنها استفاده می‌شد شمع بود و فانوس . با این همه کشور در حال رشد بود و افرادی که سخت کار می‌کردند ، معمولاً درآمدی مناسب و مکفی برای خانواده خود به دست می‌آوردند . در ١١ فوریه سال ١٨٤٧ توماس ادیسون کوچک ترین فرزند ساموئل و نانسی ادیسون در ایالت اوهایوی آمریکا به دنیا آمد پس از طی دوران کودکی پدرش او را مدتی به مدرسه خصوصی فرستاد ولی نتوانست برای همیشه هزینه تحصیل او را بپردازد . آن زمان حتی مدارس دولتی هم نیز شهریه دریافت می کردند . این بود که ادیسون تا دوازده یا سیزده سالگی به مدرسه نرفت . در خلال این مدت مادرش در خانه به او درس می‌داد . بعدها ادیسون همواره به خاطر می‌آورد کسی که او را ساخت و پرورانید مادرش بود . او به وی آموخت که چگونه کتاب‌های خوب را سریع و صحیح بخواند .