هنر پیر شدن

59,000 تومان

کتاب هنر پیر شدن نوشته آرتور شوپنهاور ترجمه علی عبدالهی توسط انتشارات مرکز با موضوع فلسفه، فلسفه غرب، ایدئالیسم آلمانی به چاپ رسیده است.
هنر پیر شدن از مجموعه هنرهای شوپنهاور، فیلسوف شهیر آلمانی، دربردارنده‌ی واپسین نوشته‌های هشت سال آخر زندگی فکری‌‌ـ‌‌ فلسفی اوست در موضوعات مختلف. او در این کتاب، در خلال پاره‌نوشته‌ها‌ی گاه بلند و اغلب کوتاه، به مرور در سال‌ها اندیشه‌ورزی خود می‌پردازد و بر خلاف معمول بسیاری از دیگر متفکران، در ایستگاه آخر زندگی، باز هم می‌کوشد باریک‌بینی‌های پیشین در آثار دیگرش را تبیین و تشریح کند، بسی ناگفته‌ها را بازگوید و از این رهگذر خود را از سکون پیری برهاند.
شوپنهاور در اینجا هم مثل سایر نوشته‌های خود، همچنان عریان و مغرور و ساده و پرمغز می‌نویسد، و به‌هیچ‌وجه، در تسلیم و وانهادن به اقتضائات سنی، نه بوتیمار غمخواری نشسته بر ساحل اندوه است و نه مردم‌گریز تائبِ عصبی و چشم‌به‌راهِ سرودن ِغزل خداحافظی، بلکه فرزانه‌ای است پیر و خشنود و چابک‌اندیشه که می‌کوشد با رویکرد عملی و متفکرانه به مفهوم کهن پیرسالی یا سالخوردگی، تا حد ممکن از آن به عنوان دورانی شیرین و پرثمر یاد کند.
معرفی مباحث کتاب هنر پیر شدن
یادداشت مترجم
وقتی نیل به قاهره می رسد
شکل گیری متن حاضر و منابع
نام این کتاب زنیلیا است
برخی آثار شوپنهاور که به فارسی ترجمه شده اند

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642134892 دسته: , ,
توضیحات

هنر پیر شدن

نویسنده آرتور شوپنهاور
مترجم علی عبدالهی
نوبت چاپ پنجم
تعداد صفحات 160
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1403
شابک 9789642134892
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.15 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هنر پیر شدن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب ارمغان صبح ( گزيده خاقانی )

155,000 تومان
کتاب ارمغان صبح برگزیده قصاید خاقانی شروانی است به گزینش و گزارش دکتر نصرالله امامی که انتشارات جامی آن را چاپ کرده است. افضل‌الدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی، متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شروان - ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ نامدارترین شاعران ایرانی و بزرگ‌ترین قصیده سرایان تاریخ شعر و ادب فارسی به‌شمار می‌آید. از القاب مهم وی حسّان العجم است. آرامگاه وی واقع در شهر تبریز ایران است. خاقانی از سخنگویان قوی‌طبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیده‌سرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است.

در باب خواندن

130,000 تومان
کتاب در باب خواندن نوشته مارسل پروست ترجمه بنیامین مرادی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، نقد ادبی، نظریه های ادبی به چاپ رسیده است. خواندن، مادام که برای ما فقط نوعی محرک است که کلید جادویی‌‌اش در عمق روان باب سراهایی را می‌گشاید که راه ورود به آنها را نمی‌دانستیم، نقشی خجسته در زندگی ما دارد. اما برعکس خطرناک خواهد شد زمانی که به عوض باز کردن چشم ما به حیات شخصی ذهن، جایگزین آن شود؛ زمانی که حقیقت دیگر در نظر ما نه همچون کمال مطلوبی به‌نظر می‌آید که تنها با پیشرفت واقعی اندیشه و با تقلای دل می‌توان به آن دست یافت، بلکه همچون چیزی مادی در میان اوراق کتاب‌ها، همچون عسلی که تماما" گردآوری دیگران است و تنها کافی است قدم رنجه کنیم و در میان قفسه‌های کتابخانه‌ها به آن دست یابیم و منفعلانه در استراحت مطلق ذهن و جسم‌مان تناول کنیم.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

فسقلی جلد 40، شیری شیرینه

7,000 تومان
این کتاب، دربرگیرنده‌ی 15 داستان جذاب است که شخصیت اصلی هر یک از آن‌ها دختر یا پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادتی منفی دارد: لجباز است؛ زیادی غذا می‌خورد؛ بیش از حد تلویزیون تماشا می‌کند؛ خجالتی است؛ خبرچینی می‌کند؛ جیغ و داد راه می‌اندازد و... این داستان‌ها به‌گونه‌ای هستند که خواننده خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس می‌کند و متوجه زشتی کارش می‌شود. این کتاب برای کودکان پیش‌دبستانی و سال‌های اول و دوم دبستان منتشر شده و در اختیار آنان قرار گرفته است.

سرچشمه‌های فرم معماری، تاریخ انتقادی تئوری طراحی

520,000 تومان

معرفی کتاب سرچشمه های فرم معماری اثر مارک گلرنتر

کتاب « سرچشمه های فرم معماری» "تاریخ انتقادی تئوری طراحی" نوشته مارک گلرنتر توسط نشر چشمه منتشر شده است. «سرچشمه های فرم معماری» تاریخ انتقادی نظریه معماری غرب را از دنیای باستان تا امروز ارائه می دهد. این کتاب بر روی سوال اصلی تئوری طراحی تمرکز می کند:
معمار چگونه فرم معماری را ایجاد می کند؟ نظریه پردازان لزوما به این سوال اساسی می پردازند تا تعدادی از مسائل گیج کننده از جمله خاستگاه سبک، تداوم سنت و نقش نابغه را توضیح دهند.
این کتاب تئوری های اصلی طراحی را در هشت دوره زمانی توصیف می کند. گلرنتر رابطه مهمی بین نظریه‌های طراحی و نظریه‌های دانش شناسایی می‌کند و بنابراین مفاهیم معرفت‌شناختی غالب هر دوره را توضیح و تحلیل می‌کند.
نظریه پردازان معاصر آموزش نیز مورد بررسی قرار می گیرند، زیرا بسیاری از نظریه پردازان از ویترویوس تا گروپیوس، احکامی را برای آموزش به عنوان اجزای جدایی ناپذیر ایده های خود گنجانده اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب قصه های بهرنگ

195,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…