هیچکاک به روایت هیچکاک

48,000 تومان

این کتاب حاصل تأمل آلفرد هیچکاک است درباره زندگی‌اش، کارش و هنر سینما؛ مطالبی که در این کتاب آمده است یا مدت‌ها از انتشار آن‌ها گذشته، به راحتی در دسترس نبوده و یا در بعضی موارد فراموش‌شده یا ناشناخته مانده‌اند. گاتلیب در این کتاب منتخبی جدید از گفتگوها و مقالات این کارگردان بزرگ گردآوری کرده تا چشم‌اندازی پرمایه از شش دهه فعالیت حرفه‌ای او در دسترس علاقه‌مندانش قرار دهد؛ شش دهه‌ای که تاریخ سینما را تغییر داد.

هیچکاک در نوشته‌ها و گفتگوهایش از تجارب زندگی شخصی‌اش تا نظریه‌های انگیزنده او درباره تکنیک‌های فیلمسازی و به طور کلی سینما را آورده است.

مطالب کنایه‌آمیز، اندیشمندانه و در عین حال به طور چشمگیری آموزنده و هوشیارانه این کتاب دربرگیرنده موضوعات بسیار ارزشمندی است که بر شناخت و قدردانی ما از این هنرمند بزرگ می‌افزاید؛ هنرمندی که دهه‌ها بعد از مرگش هنوز یکی از تأثیرگذارترین و معروف‌ترین فیلمسازان جهان است.

پیشنهاد مترجم برای خواندن این کتاب این است که بهتر است مطالب ارزنده، مفید و آموزنده بخش‌های کتاب ابتدا خوانده و سپس به مقدمه‌های آن رجوع شود.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

هیچکاک به روایت هیچکاک

نویسنده
سیدنی کاتلیب
مترجم
حسین کربلایی‌طاهر
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٤٢٤
نوع جلد شومیز
قطع ——
سال نشر ١٣٩٨
سال چاپ اول ١٣٩٥
موضوع
سینما
نوع کاغذ تحریر
وزن ٤٦٢ گرم
شابک
9786003912809
توضیحات تکمیلی
وزن 0.462 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هیچکاک به روایت هیچکاک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

وقتی کلاغ ها می رقصند

5,000 تومان
مجموعه داستان وقتی کلاغ‌ها می‌رقصند از هشت داستان کوتاه تشکیل شده است. زمینه اصلی داستان‌ها اجتماعی است. داستان‌ها در فضایی وهم‌آلود شکل می‌گیرند و با تغییرات محسوسی که در هر داستان رخ می‌دهد ذهن خواننده درگیر موضوعات اصلی می‌شود. شخصیت‌های داستانی این کتاب همواره با کابوس‌هایی درگیرند که از درون شخصیت آنان برخاسته است: «دست‌کش دستم می‌کنم تا مبادا جاهای دیگر بدنم هم اینطور بشود. گاهی اوقات روی صندلی خوابم می‌برد و وقتی بیدار می‌شوم می‌بینم دستکش‌ها خالی خالی‌اند. وقتی پاییز می‌رسد اوضاع بهتر می‌شود می‌توانم روبه‌روی تیغه نوری که از سقف گلخانه می‌آید پایین بنشینم و به رنگ گل‌ها نگاه کنم که چقدر زیر این نور بی حال شگفت انگیز به نظر می‌رسند. آن وقت یادم می‌رود که دست‌هایم از توی دستکش ریخته‌اند بیرون.» «مریم فرهادی» متولد١٣٦٧ پیش از این کتاب «کفترباز» را در سال ١٣٨٨ منتشر کرده و حالا با این کتاب قصد دارد وقایع متوهم و در عین حال واقعی را به تصویر کشد

میکلۀ عزیز

12,000 تومان
رمانی‌ بدون‌ حضور مردان‌، جایی‌ که‌ مردان‌ آن‌قدر شکننده‌اند که‌ نمی‌توانند به‌ تنهایی‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ بدهند. میکله‌ عزیز در فضایی‌ سرد و اسرارآمیز و ناامن‌ آغاز می‌شود و این‌ فضا کم‌کم‌ تمام‌ داستان‌ را دربر می‌گیرد. هر کدام‌ از شخصیت‌های‌ رمان‌، کمی‌ با واقعیت‌ فاصله‌ دارند، هر کدامشان‌ کلامی‌ پرمعنا و مشکل‌گشا و در عین‌ حال‌ منحصر به‌ فرد در سینه‌ دارند که‌ بر زبان‌ نمی‌آورند و حتی‌ نمی‌دانند آن‌ را چطور تلفظ‌ کنند. گینزبورگ‌ با دلسوزی‌ به‌ آن‌ها نگاه‌ می‌کند و هنگامی‌ که‌ اشک‌هایی‌ را که‌ از سر شفقت‌ ریخته‌ است‌ برای‌ همیشه‌ پاک‌ کنیم‌، چشمان‌ چخوف‌ را در مقابل‌ می‌بینیم‌. شخصیت‌های‌ داستان‌ مثل‌ شخصیت‌های‌ داستان‌های‌ چخوف‌ در محیطی‌ بورژوا گرفتار شده‌اند و قادر نیستند خود را نجات‌ دهند. با این‌ تفاوت‌ که‌ در رمان‌های‌ چخوف‌ این‌ موقعیت‌ به‌ طنز کشیده‌ شده‌، اما در این‌جا با بدبینی‌ آمیخته‌ شده‌ است‌. گینزبورگ‌ با نگاهی‌ از سر دلسوزی‌،شخصیت‌های‌ حیوانی‌ داستانش‌ را تحقیر می‌کند، در همان‌ حال‌ از آن‌ها در نحوه‌ زندگی‌ روزمره‌شان‌ تجلیل‌ می‌کند. اگر عشق‌ آدریانا پوچ‌ و همراه‌ با بدبختی‌ و معمولی‌ است‌، اگر مبارزه‌ سیاسی‌ میکله‌ هزارتوی‌ تاریک‌ کودکانه‌ای‌ است‌؛ اگر تابلوهای‌ نقاشی‌ شکست‌خورده‌ زیبا نیستند و از شیفتگی‌ نقاش‌ جا می‌خوریم‌، زندگی‌ از آن‌ها رو بر نمی‌گرداند. می‌دانیم‌ که‌ در این‌ بدبختی‌ و تباهی‌ بی‌بازگشت‌، آینده‌ فقط‌ از آن‌ کسانی‌ است‌ که‌ زندگی‌ را دنبال‌ می‌کنند.

پیکر فرهاد

2,200 تومان
رمان‌ معروفی‌، صدا و پیکر و عاطفه‌ و مقام‌ زن‌ را به‌ او بازمی‌گرداند. رلف‌ اشپنلر ـ تاگ‌ اشپیگل‌ متن‌، یک‌ تک‌گویی‌ بلند از زن‌ تابلو نقاشی‌ است‌. نامه‌ی عاشقانه‌ی تردیدآمیزی‌ است‌ برای‌ معشوِ که‌ مانند «اولیس‌» جیمز جویس‌ در آن‌ حال‌ و گذشته‌ درهم‌ می‌آمیزند. زود دویچه‌ سایتونگ‌ گفتگوی‌ او با دو چهره‌ مهم‌ ادبیات‌ فارسی‌، هدایت‌ و نظامی‌، یک‌ بار دیگر نشان‌ می‌دهد که‌ گفتمان‌ ادبی‌ ــ که‌ در واقع‌ همواره‌ بحثی‌ عاشقانه‌ است‌ ــ بدون‌ وجود زن‌ به‌ عنوان‌ واسطه‌ قابل‌ درک‌ نیست‌. کتی‌ سارنگین‌ ـ بازِلر سایتونگ

آونگ خاطره‌های ما ودونمایشنامه دیگر

12,000 تومان
کتاب‌ آونگ‌ خاطره‌های‌ ما مجموعه‌ای‌ از ۳ نمایشنامه‌ است‌ که‌ به‌ گفته‌ عباس‌ معروفی‌ قرار بوده‌ در ایران‌ چاپ‌ و منتشر شود. صحنه‌ با برشی‌ طولی‌ از یک‌ مغازه‌ ساعت‌سازی‌ آغاز می‌شود، که‌ به‌ دیوارهای‌ آن‌ تعدادی‌ ساعت‌ جورواجور آویخته‌ شده‌ است‌. زمان‌ اجرای‌ نمایش‌، صدای‌ گنگ‌ تظاهرات‌ خیابانی‌ می‌آید صدای‌ تند جماعتی‌ که‌ شعار می‌دهند و رد می‌شوند. در شروع‌ مردی‌ خوش‌پوش‌ و مرتب‌، به‌ سمت‌ مرد ساعت‌ساز می‌رود و با او شروع‌ به‌ صحبت‌ می‌کند. او از ساعتی‌ حرف‌ می‌زند که‌ مدت‌ها پیش‌ در یک‌ درگیری‌ دوستانه‌ از بین‌ رفته‌ است‌. مرد به‌ ساعتش‌ علاقه‌ عجیبی‌ داشته‌ است‌ ولی‌ مرد ساعت‌ساز نه‌ مرد و نه‌ ساعتش‌ را به‌ خاطر نمی‌آورد. در هنگامه‌ صحبت‌ مرد ساعت‌ساز با مشتری‌، جماعتی‌ از جلو مغازه‌ رد می‌شوند که‌ شعار می‌دهند: «زنده‌ باد، زنده‌ باد» و این‌ کلید ورود به‌ بحثی‌ می‌شود که‌ «مرد» دلایل‌ تنفرش‌ را از سیاست‌ برای‌ ساعت‌ساز بیان‌ می‌کند و...

بیراهه‌ای در آفتاب

2,500 تومان
به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. "یک، دو، سه،...." مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: "خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند." کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.

فصل مهاجرت مرده‌ها

170,000 تومان
اتاق سرایداری دیوار به دیوار موتورخانه بود. زمستان­ها خوب بود، اما تابستان­ها می­شد کوره­ی آدم­پزی. یک ساعت هم نمی­شد توش تاب آورد. سرجمع بیست و شش متر مساحت داشت و حمام و توالتش فقط با یک پرده از هال و آشپرخانه سوا می­شد. دیوارها کاغذدیواری بود؛ اما از بس نم موتورخانه را کشیده بود کاغذهاش جابه­جا لک افتاده و ورآمده بود. یک گوشه لحاف و تشک گذاشته بودند و همانجا یک اجاق گاز دو شعله با یک کپسول گاز و این­ورتر یک سینک ظرفشویی زنگارگرفته که نصفش رفته بود توی توالت، طوری که وقت قضای حاجت باید مراقب می­بودی نخورد پس کلّه­ات. پنجره نداشت و تنها راه ورودی هوا تهویه­ی سقفی کوچکی بود که موقع کار کردن صدای ارّه­برقی می­داد و خاموش که بود راه عبور و مرور مورچه و سوسک­ و مارمولک بود.