هیچ کس مقصر نیست

3,800 تومان

گاهی اوقات دلت می‌خواهد به یک جایی و به یک کسی وابسته باشی اما نیستی ، و چون نمی‌توانی ، پس باید یک جورهایی از پس زندگی بربیایی . باید اختراعش کنی . اگر زمان مناسب نبود در زمان دیگری و در جای دیگری . پس یک روز ، تمام زندگیت را برمی‌داری ، یک چمدان و می‌گویی دارم می‌روم . « هیچکس مقصر نیست » داستان آدم‌هایی است که سالهایی از عمر را سپری کرده‌اند اما هنوز با محیطشان هماهنگ نیستند ، سازش نکرده‌اند و از نظر درونی چنان با خود کنار نیامده‌اند که انگار هرگز زندگی نکرده‌اند . با زره در برابر دیگران ظاهر می‌شوند و با اینکه رفتارشان هوشمندانه است خیلی اوقات در برابر یک ارتباط دائم ناکام می‌مانند . از تنهایی می‌ترسند ، از کامل زندگی نکردن ، می‌دانند خودشان را گول می‌زنند و در عین حال می‌دانند فریب‌دادن خود در مورد زندگی ویران‌کننده است و بهایش را می‌پردازند . این داستان از زبان ٣ نفر روایت می‌شود و خودکاوی آنان را در بر می‌گیرد .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

هیچ کس مقصر نیست

نویسنده
سارا حسن زاده
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٢١٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٨
سال چاپ اول ——
موضوع رمان‌های فارسی
نوع کاغذ ——
وزن ۲۳۶ گرم
شابک
9786009065288
توضیحات تکمیلی
وزن 0.236 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هیچ کس مقصر نیست”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قلعۀ کارپات‌ها

210,000 تومان

در وِرست، یکی از روستاهای ترانسیلوانی در کشور رومانی، ماجراهای مرموزی در حال وقوع است و منشأ همۀ این ماجراها قلعۀ متروکه و مخوفی معروف به قلعۀ کارپات‌هاست. اهالی ورست بر این باورند که این قلعه در تسخیر ارواح و اشباح است، از این رو احدی جرئت نمی‌کند حتی به آن‌جا نزدیک شود. همچنین باور دارند که افتادن آخرین شاخۀ درخت راشِ نزدیک قلعه مصادف خواهد شد با نابودی و ویرانی قلعه. تا این‌که یک روز فریکِ چوپان، به لطفِ دوربینی دوچشمی، می‌بیند که دود از دودکش قلعه برمی‌خیزد و این اتفاق به شایعاتی دامن می‌زند حول این‌که آیا موجوداتی انسانی آن‌جا ساکن شده‌اند یا موجوداتی ماورای‌طبیعی. اهالی روستا به قدری کنجکاو می‌شوند که تصمیم می‌گیرند دل را به دریا بزنند و راهی آن قلعۀ مرموز شوند، بلکه از راز آن سردربیاورند. اما چه کسی جرئت می‌کند؟ فقط نیک دک، جنگلبان شجاع، و دکتر پاتاک، البته دومی به‌اجبار. اما...

در این داستان با شخصیت‌های جذابی آشنا می‌شویم از جمله بارون رودولف دوگورتز، آخرین بازماندۀ خاندان دوگورتز و مالک قلعۀ کارپات‌ها، و فرانس دوتِلِک، نجیب‌زده‌ای عاشق‌پیشه، که اگر نبود جسارت و نیز شیفتگیِ او نسبت به داستان‌های اسرارآمیز، راز ساکنانِ قلعه هرگز فاش نمی‌شد.

ممکن است حین خواندن این داستان فکر کنید ژول ورن، برخلاف اغلب کتاب‌هایش، از عناصر علمیِ چندانی بهره نبرده است. اما این‌طور نیست، چراکه او از طریق اورفانیک، دانشمند و نابغهٔ قدرنادیدهٔ داستان، از «الکتریسیته»، که به‌درستی «روح جهان» نام گرفته، و نیز از تلفن و حتی گرامافون برای رسیدن به مقاصد شومش بهرۀ وافری می‌برد، به طوری که ممکن است، تحت تأثیر وقایع داستان، از این اختراعات مفید بشری بیزار شوید.

گمان بر این است که برام استوکر، نویسندۀ ایرلندی، از این رمان ژول ورن برای نوشتن رمان خودش دراکولا در سال ۱۸۹۷ الهام گرفته است.

نباید گفته شود

12,000 تومان
«تهران» اسم رمز خیلی از خاطره‌هاست. شهر شلوغی که این روزها خیلی از آدم‌ها بنا به عادت همیشگی‌شان، خودشان را در آن گم می‌کنند تا از خود رد و نشانه‌ای برجا نگذارند. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند همه چیز را بگویند. یعنی اینکه خیلی از حرف‌ها نباید گفته شود. چرا؟ : «فکر می‌کنم فقط با نوشتن می‌توانم خودم را برای گفتن این موضوع آماده کنم. پس بهتر است اول از همان سال‌ها شروع کنم، سال‌‌هایی را که به عقب دویده‌ام و هر چیز را لگد کرده‌ام... یادم می‌آید، قدیم‌ها موقع نوشتن انشا جمله اول خیلی سخت بود. همیشه به پدرم می‌گفتم جمله اول را بگوید. وقتی جمله اول را می‌شنیدم، راه می‌افتادم و شروع می‌کردم به نوشتن و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که باید ده خط شود. آن موقع‌ها نمی‌دانستم که همه چیز را نباید نوشت و گفت. بعدها که فهمیدم، چند جمله کلیشه‌ای را که انگار زبان آدم را باز می‌کرد، یاد گرفتم.» تا امروز برای خودم برو بیایی داشتم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که دنیا حساب و کتاب داشته باشد و این عقربه‌های لامصب که روی صفحه سفید راه می‌روند، چیزی را بشمارند. اصلاً نمی‌دانستم همین ساعت کوچک لعنتی که الان از آن اتاق هم صدای تیک‌تاکش می‌آید و اعصابم را خرد می‌کند، همان ساعت پاندول‌دار خانه آقای اربابی باشد که اولین بار در تهران دیدم.

کُتلت سرد

4,000 تومان
آخرین بار که دیدمش جمع شده بودیم توی واحد من و او داشت کتلت می‌خورد ، مدام به من تعارف می‌کرد و میان حرف‌هایمان می‌پرید . گفتم : دوست ندارم . با آرد نخودچی و سیب‌زمینی آب‌پز که اصلاً دوست ندارم . شانه‌هایی استخوانی داشت و چشمانی نگران . خوشحال بود . از ته دل . هیچ وقت ندیده بودم با کسی آن طور حرف بزند . با این که پنج شش ماهی همخدمت بودیم اما تا قبل از آن شب هیچ وقت از خانواده‌اش صحبت نکرده بود . آن شب توی واحد موتوری شام خوردیم . داستانهای « کتلت سرد » مضامینی اجتماعی دارند که سال‌ها دغدغه نویسنده آن بوده است : همه سکه صدایش می‌کردند بجز عزیز که صداش می‌زد حلیمه خانم و آقا جون که خودش این اسم را روی او گذاشته بود . توی خواستگاری‌اش گفته بود : این سکه شانس منه . اما یک سال بعد با اینکه برایش بچه به دنیا آورده بود فقط او بود که صداش می‌زد ده شاهی . کتلت سرد ، آیرخ ، مایل به خاکستری ، سکه ده شاهی و . . . عناوین مجموعه داستانهایی هستند که امید پناهی‌آذر نوشته است .

خون و نفت

520,000 تومان
خاطرات‌ منوچهر فرمانفرمائیان‌ به‌ چند دلیل‌-از جمله‌ این‌که‌ وی‌ عضو یکی‌ از خاندان‌های‌ حکومتگر چند سده اخیر بوده‌ و بعدها به‌ اعتبار همین‌ وابستگی‌ و نیز تحصیلاتش‌ در رشته مهندسی‌ نفت‌ دانشگاه‌ بیرمنگام‌، در مراکز مهم‌ قدرت‌ دوران‌ پهلوی‌ نفوذ داشته‌ است‌ - از لحاظ‌ تاریخی‌ اهمیت‌ دارد. از دیگر سو، شیوه نگارش‌ کتاب‌ که‌ به‌ داستان‌نویسی‌ معاصر نزدیک‌ است‌، جذابیت‌ آن‌ را به‌ ویژه‌ برای‌ خوانندگان‌ عادی‌، افزایش‌ داده‌ است‌.

هیچ

1,300 تومان
اگر گربه سیاهی که شاید گربه نباشد، چندک بزند توی سیاهی و کسی کاری به کارش نداشته باشد، هیچ؛ اما اگر دخترک شیطانی با سنگ بزندش، آن وقت است که زلیخا کور می‌شود و باید کوچه‌ای که نصفش را با چشم آمده، نصف دیگرش را بی‌چشم برود، تازه اگر سر راه به کند کٍُِنار پرجنی نخورد، یا شکم آماسیده دیواری، یا دو سه رگ خشتمال تنوری یا... . و این می‌رود تا روزگاری که زلیخا زمینگیر شود و به کنج نمور خانه برادر خو کند و پسین‌ها تنگ غروب دستش را به دست گرم و لطیف دختر برادر بدهد و هنوز عمه نشده بی‌بی شود، حتی اگر این کار را بلد نباشد. و این خیلی زود است برای زلیخا، خیلی زود. این را هیچ کس نمی‌داند، اگر هم بداند هیچ کاری از دستش برنمی‌آید. کتاب "هیچ" از ٨ داستان کوتاه تشکیل شده است. سعید بردستانی اهل جنوب نویسنده جوانی است که با نگارش این کتاب اولین اثر داستانی خود را عرضه کرده است. گویش داستان‌ها به زبان محلی است

حالم خوب نیست

5,500 تومان

١٤ داستان مجموعه حالم خوب نیست داستان‌های کوتاهی است از زندگی آدم‌های امروزی که اتفاقات داستان‌ها در فضای شهر می‌گذرد. آدم‌هایی که هر کدام قصه خودشان را دارند هر چند از بیرون درگیر زندگی روزمره‌اند. در اینجا آدم‌ها فقط آدمند. اسم ندارند. گاهی حتی روی جنسیت آنها تاکید نمی‌شود. فقط وقتی جنسیت پر رنگ می‌شود که نقطه تمرکز داستان قرار می‌گیرد.

داستان‌های این مجموعه آنقدر کوتاهند که زندگی شهری طبقه متوسط تاب و تحمل زمان گذاشتن روی آنها را داشته باشد. داستان‌های خاک خیس، کافی شاپ، کفش‌های نه‌چندان تمیز، حالم خوب نیست، نیمکت، وصیت‌نامه و ... نام برخی داستانهای این مجموعه‌اند:

«دستمال کوچکی بر می‌دارم و گردوخاک کتابخانه را با آن پاک می‌کنم. با دستمال کوچک دیگری اشک‌هایم را. اما گردوخاک دلم را با کدام دستمال پاک کنم؟...»

 نقدی بر این کتاب