والس یک نفره

15,000 تومان

زنی از گذشته به ناگاه وارد زندگی خانوادگی یک مرد می‌شود. همسر آن مرد روایت دلمشغولی‌های او را برعهده می‌گیرد: صدای مامک از پشت در آمد: «کی بود این وقت شب؟» دو سه تقه به در زد و وارد اتاق ما شد. گفتم: «یکی خوابش نمی‌برده. گوشی را برداشته به آشنایی، دوستی، قوم و خویشی زنگ بزند، به اشتباه شماره ما را گرفته.»
می‌گویم: «که عاشق چشم‌های عسلی‌اش شده بودی؟!» سام می‌گوید: «جوانی بود و…» پشت به دیوارکوب تکیه داده به مبل. سایه‌اش تلنبار شده بر تکه‌ای از سنگفرش جلوی پایش. شاهکار می‌گوید: «جوانی و سرکشی!» می‌خندم:«طغیان احساس!»
سهیل روی زمین زانو زده است و ماشین باری زرد کوچکش را روی سنگ‌های سبز کف هال سُر می‌دهد.
شاهکار می‌گوید: «خوش به حالت بابا! فقط یک بار عاشق شده‌ای.» و قلم‌مو را توی رنگ نارنجی و اکر می‌زند. برمی‌گردد رو به من: «رحم داشته باش مامان! یک بار یک جفت چشم عسلی! فقط یک بار عشق.»
می‌گویم: «پس سهم من چی؟» می‌گوید: «دوست داشتن با عشق فرق می‌کند.»
از ماه‌منیر کهباسی پیش از این رمان خط تیره آیلین منتشر شده که این کتاب برنده جایزه روزی روزگاری در سال ١٣٨٦ شد.

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786002782243 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

والس یک نفره

نویسنده
ماه منیر کهباسی
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٢٩٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٤
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن ۳۲۷ گرم
شابک
9786002782243
توضیحات تکمیلی
وزن 0.327 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “والس یک نفره”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان

2,000 تومان
کتاب‌های «از خشم و هیاهو» و «سمفونی مردگان» از جمله رمان‌هایی هستند که در ادبیات ایران و جهان بسیار ستوده شده‌اند. هر دو رمان ذهن و زمان جامعه خویش را به تصویر می‌کشند و به چرایی‌های بسیار راه می‌برند. این کتاب تأملی است بر زمان و ذهن در این دو اثر، نویسندۀ گزاره‌های جامعه‌شناختی هر دو اثر را می‌کاود و با رمزگشایی از استعاره‌ها و مجازها، مخاطبان را به تأملی دیگر و به بازخوانی هر دو رمان دعوت می‌کند. سال ١٨٨٩ در تاریخ فلسفه، سال تعیین‌کننده‌ای است. در این سال «برگسون» نخستین اثر خود را با عنوان داده‌های بی‌واسطۀ وجدان منتشر ساخت که رسالۀ دکترای او بود. در این اثر برای نخستین بار، برداشتی تازه از مقولۀ زمان مطرح شد. برگسون به دو گونۀ زمان باور داشت. نخست زمان دروغین، ریاضی، مکانیکی یا بدل زمان که وی آن را زمان تقویمی می‌نامید، زمانی که ساعت آن را نشان می‌دهد. و زمان ارزشی و کیفی که او آن را زمان حقیقی می‌خواند و به باورش همان حرکت عقربه‌های ذهن آدمی است. نخستین زمان، امری بیرونی است و تقویم، حرکت زمین، سیارات و اجرام آسمانی آن را تعیین می‌کند و دومین زمان، روندی درونی، ذهنی و روانی است. وقتی می‌اندیشیم، برگذشته‌ای حسرت می‌خوریم، به کشف و شهودی می‌رسیم، به ارزیابی پندار، گفتار و کردار خود در آیینۀ جان می‌پردازیم، با زمان حقیقی سروکار داریم و چون اجازه می‌دهیم زمان بیرونی و تقویمی بر ما عارض شود بی‌آن‌که مجالی برای درنگ فلسفی، چالش جسم با جان، رویارویی درون با بیرون و مواجهۀ زمان کمی و کیفی داشته باشیم، بی‌گمان، معروض زمان تقویمی شده‌ایم. کتاب «از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان» سعی در مقایسه و تطبیق این زمان‌ها دارد.

رئیس جمهور ما

12,000 تومان
دوستان گمراه من: ... می‌دانم که شیطان نیز مانند من از شرارتی که می‌توان و باید در دنیا به کار بست عمیقا آگاه است. برای این‌که اشتباهی پیش نیاید باید بگویم ما در رقابتی مرگبار با پادشاهی نیکی هستیم. شکی ندارم که خواند صلح به قول خودش قیام کرده تا »ما را زیر پای خویش له کند« و هیچ مانعی او و گروه فرشتگانش را از رسیدن به این هدف باز نخواهد داشت. شیطان می‌گوید هدف ما فقط نگاه داشتن شرارت برای خود نیست, بلکه باید آن را به تمامی هستی گسترش داد, زیرا تقدیر دوزخ این است. ... مخالفت من با شیطان در اهداف جهنم نیست بلکه در ابزارهای رسیدن به این اهداف است.

حیرانی

32,000 تومان
«هرکس اینجا عاشق بشود سنگ می‌شود.» داستانی از عاشقیت و دلدادگی. اما چرا او سنگ نشده؟ دختر در پاسخش گفت چون خود دیو سیاه عاشق اوست و سنگش نکرده. جوان پرسید چرا نگریختی؟ دختر گفت چون پابند این‌جاست و جوان بیشتر از پیش عاشقش شد و گفت چه باید بکنم ای عشق؟ دختر به حسرت از گل سرخی گفت در دل غاری که با بوییدنش طلسمشان می‌شکند. جوان عزمش را جزم کرد و دختر پای چشمه نور به انتظار ماند. جوان از بادستان و خارستان و مارستان و تشستان گذشت و به غار دیو سیاه رسید و با او جنگید که ما تنها صداش را شنیدیم. صدای غرش آسمان و جرقه‌های نوری که چشم را آزار می‌داد. ناگاه نعره‌های دیو با فریاد دلخراشش خاموش شد و چشمان نگران دختر برفی که به انتظار نشسته بود به وحشت باز شد. سکوت و سیاهی همه جا را گرفت. کم کمَک از دل تاریکی صحنه نور سرخی سوسو زد. تکثیر شد، آینه پشت آینه، شد جو باریکه‌ای سرخ و کوچک، رسید به پای چشمه نور و آن هم سرخ شد. آنگاه... محمد علی سجادی نویسنده و کارگردان سینمای ایران این بار داستانی را نقل می‌کند که حیرانی نامیده‌اش. حیرانی از سرنوشت و تقدیر در دل طوفان حوادث این روزگار... . داستان حیرانی سال‌ها در انتظار انتشار باقی ماند تا در اردیبهشتی از انتظار به شکوفه بنشیند. سجادی پیش از این در سال ١٣٨٩ رمان «با نوشته کشتن» را منتشر کرده بود.

آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند

7,000 تومان
هر جمعیت و هر دوره‌ای به سخنگو نیاز دارد تا به یک نسل تبدیل شود. سخنگویان هر نسل نویسندگان آن نسل‌اند، نویسندگانی که با نگاه ژرف‌شان لحظات از دست رفته و ترس‌های نسل‌شان را روایت می‌کنند به نسلی که به تاریخش بدهکار نیست. مجموعه داستان «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شود» شامل ٩ داستان کوتاه است، داستان‌هایی که اغلب وقایع‌نگار فاجعه‌اند، در فضایی رنگین، پرجوش و خروش و گهگاه طنز. زبان داستان‌ها امروزی و بازیگوش است که با آن روزمرگی آدم‌های معمولی و ترس‌ها و آینده نامعلومشان با طنزی تلخ بازنمایی می‌شود. شاید این مجموعه بیان این حقیقت باشد که در دنیای امروز فقط ترس‌ها هستند که واقعی‌اند. پیش از این از «حامد حبیبی» مجموعه داستان دیگری تحت عنوان «ماه و مس» منتشر شده بود. و اکنون از این نویسنده جوان کتاب «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند» منتشر شده است.

مفتش و راهبه

75,000 تومان
این کتاب، داستان دختری است که عشق و عرفان را توأمان می خواهد و روحانی زیاده‌خواه واتیکان او را به تخت شکنجه می‌بندد. «مادلن» تنها دختر فردی به نام «انسلم»، چشمانی همچون زمرد سبز دارد و این چشمان برای راوی داستان چیزی جز لعنت ابدی و آتش جهنم به ارمغان نخواهد آورد. "برنار دونادویو" عضو فرقه وعاظ دومینکن شهر تولوز درهمان لحظه اول جادوی مادلن می‌شود و به گناه خود اقرار می‌کند. دست بسته و ناتوان اسیر عشق او می‌شود. برنار به سادگی اعتراف می کند که بیش از حد لازم و شرط عفاف به او خیره شده است. اما عکس‌العمل «مادلن» چیست؟

عذاب‌ وجدان‌

45,000 تومان
چند دقیقه‌ پیش‌، همان‌ صدای‌ همیشگی‌. هر بار با شنیدن‌ آن‌ صدا، قلبم‌ فرو می‌ریزد، درست‌ مثل‌ شبی‌ که‌ از جزیره‌ برگشته‌ بودیم‌ و من‌ داشتم‌ از ترس‌ می‌مردم‌ که‌ مبادا متوجه‌ شوند که‌ ماتئو، جلوی‌ در ساختمان‌، در انتظار من‌ است‌. با این‌ حال‌ وقتی‌ تاکسی‌ حرکت‌ کرد، هراسان‌ شده‌ بودم‌. همان‌طور که‌ ماتئو رفته‌رفته‌ از من‌ دور می‌شد، من‌ نیز حس‌ می‌کردم‌ که‌ در صحبت‌ کردن‌ با گولیلمو نباید شتابی‌ نشان‌ دهم‌ (و با وجود این‌که‌ داشتم‌ از آنچه‌ تو آن‌ را «تقصیر من‌» می‌نامی‌، رنج‌ می‌بردم‌) حس‌ می‌کردم‌ که‌ بار دیگر آن‌ عذاب‌ وجدان‌ نامعلوم‌ و همیشگی‌ دارد در قلبم‌ جای‌ می‌گیرد... ... من‌ داشتم‌ فکر می‌کردم‌ که‌ دیگر هرگز سعادتمند نخواهم‌ شد. و یک‌ روز، مرگ‌ من‌ نیز فرا خواهد رسید. به‌ نظرم‌ سانتا ترزا هم‌ همین‌ را می‌گفته‌ است‌: تا دو ساعت‌ دیگر، نه‌؟ بگذریم‌. به‌ هر حال‌ ماجرای‌ ما دارد به‌ انتها می‌رسد. ماتئو اغلب‌، با نگرانی‌ خاطر به‌ من‌ خیره‌ می‌ماند. دستش‌ را به‌ پیشانی‌ من‌ می‌کشد و زمزمه‌کنان‌ می‌گوید: «حتی‌ عشق‌ من‌ نیز موفق‌ نخواهد شد از تو دفاع‌ بکند، نه‌، هیچ‌ کس‌ قادر نیست‌ که‌ آن‌ لحظه‌، لحظه‌ مرگ‌ را به‌ عقب‌ بیندازد.» ...