وقتی بابام کوچک بود (3)

55,000 تومان

بابای من وقتی کوچک بود صبح یک روز بهاری با جوجه کوچولوش توی جعبه چوبی بزرگ توی بالکن آپارتمان نشسته بودند و از لای درز تخته‌ها به خورشید و پرنده‌های توی آسمان نگاه می‌کردند و نان و پنیر و پسته می‌خوردند….

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

وقتی بابام کوچک بود (3)

نویسنده
علی احمدی
مترجم
——
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ١١٢
نوع جلد شومیز
قطع جیبی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٩٦
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ بالکی
وزن 96 گرم
شابک 9786003910300
توضیحات تکمیلی
وزن 0.096 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “وقتی بابام کوچک بود (3)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

رمانتیسم: از مجموعه مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری

63,500 تومان
رمانتیسم: از مجموعه مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری نویسنده لیلیان فورست مترجم مسعود جعفری‌جزی نوبت چاپ 2 تعداد

سرعت نور

9,000 تومان
این رمان در قالب ١١ فصل به هم پیوسته ماجرای پسری به نام «جف» را بیان می‌کند که با وجود پدری که پول را بیشتر از خانواده دوست دارد، برادری که در زندان است، خواهری که رازی در سینه دارد و مادری که ناسازگاری می‌کند، خودش را غرق دنیای امن ریاضیات کرده است. همراه با طوفان ولینگتون، موجود عجیب و غریبی به زندگی جف وارد می‌شود و آن موجود عجیب، پیرزنی است که همه چیزهای بدیهی را به بازی می‌گیرد.

کتاب پژوهش های فقهی

390,000 تومان
معرفی کتاب پژوهش های فقهی مخطوطات آیت‌ الله‌ صالحی‌ نجف‌آبادی (رضوان الله علیه)، میراثی بس نفیس و گران‌بها در چهار مقوله‌ی (پژوهش‌های‌قرانی)، (پژوهش‌های تاریخی و حدیثی)، (پژوهش‌های فقهی)، و (نقد و نظر) ایشان درباره‌ی چند کتاب و مقاله است. در همه آثار این اندیشمند فقیه، قوت‌ استدلال، روانی‌ قلم، ادب‌ و‌ نزاکت اخلاقی آن‌هم همراه با نوآوری‌های عقل‌پسند به‌روشنی نمایان است. پر واضح است که مولّف ارجمند اگر در قید حیات می‌بود، متناسب با شرایط زمان و مکان آن‌ها را به‌صورت کامل‌تری عرضه می‌نمود. امیدوارم در آینده نه‌ چندان‌ دور، شاهد چاپ‌ و‌ نشر همه (مجموعه آثار) این فقیه محقّق و مفسّر نواندیش باشیم و...

قهرمان در تاریخ و اسطوره (درسگفتارها)

210,000 تومان
شباهت‌هاي فراوان قهرمانان اسطوره‌اي در فرهنگ‌هاي مختلف، و تفاوت‌هاي بارز آنها با قهرمانان تاريخي، يکي از مباحث مورد علاقه‌ي اکثر قريب به اتفاق اسطوره‌شناسان و ديگر انديشمندان حوزه‌هاي مرتبط بوده است. در اين کتاب پس از مرور تحولات مفهوم قهرمان در تاريخ، آراء انديشمنداني همچون زيگموند فرويد، کارل يونگ، و جيمز فريزر در مورد قهرمان در اسطوره بررسي و سه الگوي مدون برآمده از انديشه‌ها به تفصيل بحث شده‌اند. اتو رانک، لرد رگلان و جوزف کمبل، سه اسطوره‌شناسي هستند که بر مبناي انديشه‌هاي پيشگامان خود، الگوهايي براي تبيين موضوع، نقش و کارکرد قهرمان در اسطوره تدوين کرده‌اند. علاوه بر اين‌ها، تبارشناسي قهرمان در اسطوره، و ديدگاه متفاوت متفکر فرانسوي، رنه ژيرار، در مورد رابطه‌ي خشونت، قرباني و امر قدسي نيز بررسي شده‌اند.

جمهوری خلق نسیان

75,000 تومان
در ٤ ژوئن ١٩٨٩ ارتش آزادی‌بخش خلق به اهالی غیرنظامی پکن حمله کرد و صدها نفر را کشت. حالا اما این رویداد مهم از خاطرۀ جمعی حذف شده است. لوئیزا لیم در جمهوری خلق نسیان نشان می‌دهد که چگونه حوادث ٤ ژوئن چین را تغییر داد و حزب کمونیست چین، با بازنویسی تاریخ، حوادث ژوئن را. لیم در این کتاب جزئیات جدیدی افشا می‌کند و با کسانی مصاحبه می‌کند که حوادث ٤ ژوئن زندگی‌شان را متحول کرده است: سربازی که واحدش را برای سرکوب مردم به تیان‌آنمن فرستاده بودند؛ دو بنیان‌گذار گروه مادران تیان‌آنمن که فرزندانشان به ضرب گلوله کشته شده‌اند؛ همین‌طور با یک از مهم‌ترین مقامات دولتی کشور که پس از حوادث میدان تیان‌آنمن به زندان افتاد و بعدها به یکی از برجسته‌ترین دگراندیشان کشور تبدیل شد. لیم همچنین توضیح می‌دهد که چگونه وقایع ٤ ژوئن باعث شکل‌گیری هویت ملی شد و نسلی از میهن‌پرستان جوان را خلق کرد که اطلاعات اندکی دربارۀ حوادث سال ١٩٨٩ دارند و اهمیت کمتری هم به آن می‌دهند. نویسنده همچنین با یافتن شاهدان عینی و اسناد افشاشدۀ دیپلمات‌های آمریکایی اولین ‌بار از اعتراضات و سرکوب جنگدو سخن می‌گوید. فراموش شدن این اعتراضات و خشونتِ نظامیان نشان‌دهندۀ موفقیت مثال‌زدنی حکومت در بازنویسی تاریخ و حذف بخش‌های دردناکِ آن است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت