يکي بود که خودش نبود

99,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

در کتاب «یکی بود که خودش نبود» بارون لامبرتو پیرمردی نودوسه‌ساله، ایتالیایی و ثروتمند است که با بیست‌وچهار بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند. او همراه پیشخدمت باوفایش در جزیره‌ی سن‌جولیو روزگار می‌گذراند.

بارون که در آستانه‌ی مرگ قرار دارد و به‌دنبال جاودانگی است، یکباره جوان، سرحال و شاداب می‌شود. راهزنان برای دریافت پول او را گروگان می‌گیرند، اما هر کاری می‌کنند بارون جوان‌تر و سرحال‌تر از دیروز می‌شود. چه رازی در میان است؟ او را جادو کرده‌اند؟

بارون لامبرتو پیرمردی نودوسه‌ساله، ایتالیایی و ثروتمند است که با بیست‌وچهار بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند. او همراه پیشخدمت باوفایش در جزیره‌ی سن‌جولیو روزگار می‌گذراند.

بارون که در آستانه‌ی مرگ قرار دارد و به‌دنبال جاودانگی است، یکباره جوان، سرحال و شاداب می‌شود. راهزنان برای دریافت پول او را گروگان می‌گیرند، اما هر کاری می‌کنند بارون جوان‌تر و سرحال‌تر از دیروز می‌شود. چه رازی در میان است؟ او را جادو کرده‌اند؟

* کتابی از برنده‌ی جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن ۱۹۷۰

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

يکي بود که خودش نبود

نویسنده
 جانّی رُداری
مترجم
غلامرضا امامی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 168
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040703
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “يکي بود که خودش نبود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

نگهبانان گاهول 4/ محاصره

34,000 تومان
کشمکش در قلمرو جغدها بالا گرفته، نیروهای شرّ با محافظان خیر به جنگ برخاسته‌اند.
کلاد که از رویارویی با سورن خشمگین است و عشق به قدرت تمام وجودش را پر کرده است، همراه گروه خود (پاکزادها) به درخت گاهول کبیر حمله می‌کند.
جغدهای شریفی که آنجا زندگی می‌کنند باید با تمام وجود بجنگند تا از خودشان و شرافتشان محافظت کنند.

از سوی دیگر، بزرگان درخت گاهول کبیر، سورن را فراخوانده‌اند و او را برای مأموریت به جایی فرستاده‌اند که خیال نمی‌کرد هرگز دوباره آنجا را ببیند: «آکادمی سنت‌ایگی مخصوص جغدهای یتیم».

سورن و همراهانش باید برای جاسوسی وارد سنت‌ایگی شوند و بعد از تمام‌شدن کارشان، بدون جلب توجه بیرون بیایند.

سورن یک بار از زندان سنگی سنت‌ایگی فرار کرده است و اگر قرار باشد صلح برگردد، او باید دوباره فرار کند...

ساعت مادربزرگ

47,000 تومان

معرفی کتاب ساعت مادربزرگ

سفر در زمان، جذاب‌ترین اتفاقی است که می‌تواند برای هر کسی رخ دهد! اتفاقی که برای پاتریشیا، درست در زمانی که کسل‌کننده‌ترین روزهای زندگی‌اش را می‌گذراند افتاد. کتاب ساعت مادربزرگ اثر تحسین‌شده‌ی کیت پیرسون شما را به دل یک ماجراجویی نوجوانانه می‌برد و چندین سال به عقب برمی‌گرداند. اگر دوست دارید لذت سفر در زمان را تجربه کنید، این رمان را بخوانید. کتاب پیش‌ رو توانست در سال 1988 جایزه‌ی کتاب سال انجمن کتابخانه‌های کانادا را در بخش کودکان از آن خود کند.

درباره‌ی کتاب ساعت مادربزرگ

همه‌چیز از قهر و اختلاف مادر و پدر پاتریشیا و تصمیم آن‌ها برای جدا شدن از هم اتفاق افتاد. اتفاقی که تعطیلات پاتریشیا را خراب و او را مجبور کرد که به کلبه‌ی تابستانی خاله‌اش برود. آن‌هم درحالی‌که که نه تابه‌حال دخترخاله‌ها و پسرخاله‌هایش را دیده بود و نه از دلسوزی‌های آزاردهنده‌ی خاله و شوهرخاله‌اش در امان بود. کیت پیرسون (Kit Pearson)‌ در کتاب ساعت مادربزرگ (A Handful of Time) بخشی از زندگی پاتریشیا، دختری که قهرمان داستان است را روایت می‌کند. او که به‌اجبار در اردوگاه تابستانی خاله رفته و از شر تمسخرهای بچه‌های او در امان نیست، تصمیم گرفته جور دیگری خودش را سرگرم کند. پاتریشیا که به‌تازگی اتاقک پشت خانه را کشف کرده، به آنجا پناه می‌برد و بالاخره کنجکاوی‌هایش او را به یک ساعت قدیمی می‌رساند که می‌تواند همراه با آن به گذشته سفر کند و به زمانی برسد که مادرش درست هم‌سن خود او و دوازده‌ساله بود. دخترک که مادرش را این بار در سن‌وسال خودش می‌بیند و تازه با دشواری‌های زندگی او آشنا می‌شود، تصمیم می‌گیرد به شکل دیگری با مادرش برخورد کند... این اتفاق، تابستان کسل‌کننده‌ی پاتریشیا را به یک تعطیلات منحصربه‌فرد، ماجراجویانه و جذاب تبدیل می‌کند و رابطه‌ی او را با مادرش به شکل دیگری جلو می‌برد. اگر دوست دارید در این سفر همراه با پاتریشیا و تجربه‌های هیجان‌انگیز او در گذشته باشید، پیشنهاد می‌کنیم کتاب ساعت مادربزرگ را بخوانید.

از دو که حرف می‎‌زنم از چه حرف می‌زنم

190,000 تومان
سرسخت‌ها و سخت‌کوش‌ها به زندگی باج نمی‌دهند. استوار و خدنگ در مقابل آن می‌ایستند و تا به هدف‌شان نرسند، دست از تلاش کردن بر نمی‌دارند. هاروکی موراکامی، نویسنده‌ی برجسته‌ی ژاپنی که کتاب او «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم»، توسط مجتبی ویسی ترجمه شده، یکی از آنهاست. او در سال 1949 - اواسط قرن بیستم - در خانواده‌ای فرهیخته به این دنیا قدم گذاشت. در کودکی زیر نظر مادر و پدرش که در دانشگاه ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند با موسیقی و ادبیات روسیه و به طور کلی فرهنگ غرب آشنا شد و آثار نویسندگان بزرگ مثل کافکا، فلوبر، دیکنز، وونه گات، داستایوفسکی، جک کرواک، بالزاک و ... را مطالعه کرد. نویسنده‌ی «پین بال 1973» پس از پایان دوره‌ی متوسطه، در سال 1968 مطالعه‌ی هنرهای نمایشی را در دانشگاه واسدا شروع کرد. دو سال بعد، در سال 1971 ازدواج کرد و مثل همسرش که فروشگاه صفحه‌ی موسیقی داشت، او هم کافه و باری که در آن موسیقی جاز نواخته می‌شد، تاسیس کرد. موراکامی در 29 سالگی نویسندگی پیشه کرد. در گفت‌و‌گو با مجله‌ی اشپیگل گفت: «من از قبل چیزی ننوشته بودم و یک شخص معمولی بودم، یک باشگاه جاز داشتم و هیچ نوشته‌ای خلق نکرده‌بودم.» در 33 سالگی دویدن را با سخت‌کوشی و پشتکار بی‌نظیر آغاز کرد. طعم حضور در مسابقه‌ی ماراتن را اول بار در سال 1996 چشید و خاطرات‌اش از پروسه‌ی دشوار دونده شدن را در کتاب «از دو که حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» نوشت که در ایران با استقبال خوانندگان روبه‌رو شد.
سفارش:1
باقی مانده:2

اول شخص مفرد

170,000 تومان
هاروکی موراکامی نامی آشنا برای مخاطبانی است که هر بار با خواندن داستان‌های او منتظر ادامه‌ی ماجرا می‌مانند. او در مجموعه‌داستان‌های خود همواره کوشیده است که در مسیری عکس رمان پیش برود، یعنی به جای ساختن فضا و افرادی پویا می‌خواهد با تکه‌هایی نامرتبط و افرادی بی‌شمار فضایی ناپیدا و نامکشوف اما موجود و پویا بسازد. این‌گونه است احوال «اول‌شخص مفرد»، تازه‌ترین کتاب او، که در داستان‌هایی به‌ظاهر نامرتبط مفاهیمی از نو متولد می‌شود که انگار از اول هم بوده است، پیش از آن‌که ما آغاز به خواندن آن داستان بکنیم یا حتی راوی آن را روایت و کاتب مکتوب کند. راوی این مجموعه همان مرد آشنای موراکامی است، همان اول‌شخص مفرد که دیگر پیر شده و نگاهش بیشتر به گذشته است. چنین است که پدربزرگی از تجربه‌های خوب و بد خویش سخن می‌گوید تا نوادگان بدانند زندگی چگونه ارزش زیستن دارد و خاطرات می‌توانند تا به کجا به دنبال فرد در سفر باشند. این پدربزرگ یا راوی در این داستان‌ها همچنان از خوشی‌های گذشته، از زنان، از موسیقی و ورزش سخن می‌گوید، آن‌چنان که در این یادآوری اجباری لحظه‌ای حقیقت مستور آشکار شود و سرگذشت از نو معنی شود تا بدانیم عمر بیهوده به پای زندگی تلف نشده است.
سفارش:0
باقی مانده:2

عشق‌های فراموش‌شده/ بهرام و گل اندام (جلد سخت)

57,000 تومان
بهرام، شهزاده‌ی روم، دردانه‌ی پدر روزهای خوش و آرامی را می‌گذراند تا روزی که پای به شکارگاه می‌گذارد. آهوی دلربایی را می‌بیند، آهو به‌قدری زیبا و دلفریب است که بهرام به دنبالش می‌دود. آن‌قدر دور می‌شود که از همراهانش جدا می‌ماند و راه را گم می‌کند. گذارش به قصری پُرشکوه بر بلندای کوهی می‌افتد …   یک‌بار در قرن نهم امین‌الدین محمد صافی قصه‌ی عشق و دلدادگی بهرام و گل‌اندام را به نظم کشید و حالا یاسمن شکرگزار با روایتی سرشار از احساسات لطیف و ناب انسانی، بار دیگر این قصه را در قالب داستانی امروزی بازآفریده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

ماه غمگین، ماه سرخ

78,000 تومان

در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ می‌خوانیم:

قوام اخم می‌کند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز می‌گذارد، لبخند می‌زند و می‌گوید «هیچ‌کس نمی‌تواند به‌تنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آن‌ها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیم‌زاده. دیکتاتورِ تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او می‌خواهد پیرزنی کهن‌سال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعه‌ای از فنجانش می‌نوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربه‌های قبلی مرگ‌بار است. شما و همکاران‌تان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دن‌کیشوت به هر چه پیشِ روی‌تان بود حمله‌ور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده می‌نگرد. بعد می‌گوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمی‌شود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. می‌خواستید یک‌شبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی می‌کشد و سرش را بالا می‌برد و چشم‌هایش را می‌بندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز می‌کند. «جناب عشقی، حکم شما را می‌ستایم: خلق جمهوری‌طلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» می‌خندد.
سفارش:0
باقی مانده:2