پايان روز

15,000 تومان

داستان‌های محمدحسین محمدی داستان‌های یکه‌ای هستند. شباهتی به بیشتر داستان‌هایی که از نویسندگان اهل افغانستان خوانده‌ایم ندارند و علاوه بر شخصیت‌های داستان‌ها که به فارسی دری گفت‌وگو می‌کنند، فضای داستان‌ها و موقعیتی هم که همه‌چیز در آن اتفاق می‌افتد کاملا وابسته به سرزمین مادری نویسنده‌اند.

داستان آدم‌هایی که یا چاره‌ای ندارند جز ماندن و تن دادن به همه‌ی سختی‌ها و کنار آمدن با چیزهایی که دوست نمی‌دارند، یا آدم‌هایی که راه را در نماندن جسته‌اند و مهاجرت به سرزمین همسایه و به جان خریدن سختی‌های دیگر به این امید که روزگاری بهتر بالاخره از راه برسد.

حتا اگر مجبور شود مثل یکی از شخصیت‌های اصلی پایان روز در جواب این‌که چرا قیافه‌اش شبیه ما است، بگوید: «شما هم یک دهان و یک بینی و دو چشم و دو ابرو دارید و ما هم داریم.»

اما نکته این است که آدم‌های این داستان‌ها حتا در سرزمین خودشان هم غریبه‌اند. نه فقط با دیگران، که با خود هم رفتار غریبی می‌کنند.

رمان کوتاه «پایان روز» هم‌زمان دو جا اتفاق می‌افتد. در مزارشریف و تهران. آدم‌هایی در وطن و آدم‌هایی در مهاجرت. دو شخصیت اصلی دارد که عنوان فصل‌های مختلف رمان هم هستند: بوبو و اَیا. داستانی درباره‌ی آدمی که دارد می‌میرد و در عین‌حال درباره‌ی پسری که می‌خواهد برای پدر در حال مرگش خلعت بخرد و خیال او را این دم آخر آسوده کند.

اگر این دم آخر حرمت مهمان را در این سرزمین رعایت کنند.

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786002299734 دسته: , , , , , برچسب: ,
توضیحات

پايان روز

نویسنده
محمد‌حسین محمدی
مترجم
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 125
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002299734
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پايان روز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بی‌پناه

58,000 تومان

معرفی کتاب بی‌پناه

کتاب بی‌پناه ششمین اثر نویسنده فرانسوی اولیویه آدام است که در سال 2007 موفق به کسب دو جایزه ادبی در کشور فرانسه شد. این کتاب داستان زنی را بازگو می‌کند که در منطقه‌ای دورافتاده، روزگار سخت و کسالت‌باری را می‌گذراند، اما پناه آوردن چند مهاجر از کشورهای آسیایی و آفریقایی به همسایگی او ماجراهای جالبی را برایش رقم می‌زند. درباره کتاب بی‌پناه: این کتاب از سرخوردگی‌ها، تنهایی‌ها و بی‌پناهی‌های انسان‌ها روایت می‌کند. شخصیت اصلی کتاب بی‌پناه (À l'abri de rien) زن میانسال و افسرده‌ای به نام ماری است که در منطقه‌ای دوردست در فرانسه به نام جنگل کاله به تنهایی زندگی می‌کند. ماری دیگر از زندگی خود لذت نمی‌برد و هیچ چیز او را خوشحال نمی‌کند و زندگی‌اش کاملا یکنواخت شده است تا اینکه حضور پناهجویانی از کشورهای مختلف خاورمیانه و آفریقا که با رویای رفتن به انگلیس به طور موقت آنجا ساکن می‌شوند، زندگی ماری را دگرگون می‌کند. این مهاجران خیال ساختن زندگی نو در کشور جدیدی را در سر می‌پرورانندآن‌ها و ماری ارتباط خوبی با هم برقرار می‌کنند. ماری با کمک کردن و هم صحبتی با مهاجران حالش بهتر می‌شود و نشاط پیدا می‌کند اما به زودی همه چیز دوباره رنگ و روی زیبایش را از دست می‌دهد. فیلم فرانسوی‌زبان «مامان دیوانه است (Maman est folle)» اقتباسی از این رمان است که جایزه بهترین فیلمنامه فستیوال روشل را به دست آورد. اولیویه آدام درباره خلق رمان بی‌پناه می‌گوید: «سرانجام پس از چهارسال مجادله‌های درونی خود بالاخره مجبور به نوشتن این کتاب شدم اما از همان ابتدا شخصیت ماری را همراه خود می‌دیدم.» آنچه که به خوبی عیان است تسلط آدام و بینش او نسبت به مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که در کشورش می‌گذرد و آگاهی او نسبت به مشکلاتی که مهاجران با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند. او به خوبی توانسته است گوشه‌ای از این مسائل را به دور از هر گونه شعار زدگی و مبالغه‌ای به تصویر بکشد.
سفارش:0
باقی مانده:1

رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید.

125,000 تومان

معرفی کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید

کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید، مجموعه داستان‌های کوتاهی از دنیای نه چندان مهربان نویسندگان روسی است که هنوز سیگار کشیدن‌شان ادامه دارد. در مورد این اثر چیزی که در ابتدا توجه شما را به خودش جلب می‌کند عنوان باشکوه و طولانی آن است. همین سبب می‌شود کنجکاوی‌تان تحریک شود و شما را مجبور می‌کند تا آن را مطالعه کنید. در این کتاب نه داستان از هفت نویسنده‌ی معاصر روس وجود دارد که به صورت تصادفی برگزیده نشده‌اند و دنیایشان تقریباً به هم مرتبط هستند. این داستان‌ها در غیر عادی بودن فضا و روایت‌شان با وجود انسان‌های عادی، وجه اشتراک دارند. قهرمانان این داستان‌ها از قسمت‌هایی از جامعه هستند که قبلاً شرایطی برای رساندن صدایشان به گوش شما نداشتند و چه بسا وجودشان به چشم نمی‌آمد. تنهایی، روزمر‌گی و خشونت موجود در زندگی آن‌ها که بازتاب مستقیم شرایط اجتماعی روسیه‌ی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی نیز است، به طور واضح در این داستان‌ها دیده می‌شود. مقدمه‌ای کوتاه درباره‌ی هر یک از نویسندگان جهت آشنایی شما با زندگی، سبک هنری و آثار آنان در ابتدای داستان‌ها موجود است. هم اکنون همه‌ی آن‌ها زنده و در حال نوشتن هستند و همین مسئله بر جذابیت این اثر می‌افزاید. ادبیات روس دهه‌های گذشته با وجود داشتن داستان‌نویسان معروفی که شهرت جهانی دارند، مخاطبان فارسی زبان، کمتر آن را می‌شناسند. در داستان‌های روسی همواره فضا با یک ابر تیره و تار پوشیده می‌شود و انگار نمی‌توانید اثری از شادی، نشاط و آرامش در آن‌ها ببینید. شاید به این دلیل باشد که هنوز سایه‌ی کمونیسم از جوامع روس رخت برنبسته است. در بخشی از کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید می‌خوانیم: او در جوانی از پسر عمه‌اش، که جوانی باهوش و خوش‌قیافه و بی‌کاره بود، حامله شد و وقتی پسرعمه‌اش به او توصیه کرد به لژبیتسکی، پزشک مشهور ناخوشی‌های زنان، مراجعه کند (و البته قول سفت و سخت پول هم داده بود)، با یک قوطی اسید سولفوریک در کمین او نشست و آن را به صورتش پاشید. پسر عمه فریادهای هولناکی سر داد، دنبال خاله برتا دوید، افتاد و مرد. البته درست‌تر است که بگوییم: مرد و افتاد. قلبش ضعیف بود. البته خاله برتا خاله‌ی مادرم بود، نه خاله‌ی من. بنابراین باید مختصات زمانی را هم تصحیح کنم: ماجرا اوایل قرن گذشته اتفاق افتاده بود. در این‌جا باید فضای فرهنگی و زندگی بی‌درد و غم شهرک کوچکی را که ماجرا در آن رخ می‌دهد نیز توصیف کنم. خانواده‌ی ارجمند کاگانوفسکی، جد من پینخوس الیویچ و زنش، ننه خایا... نمی‌شود گفت: که خیلی ثروتمند بودند، ولی به هر حال یک کارگاه شیرینی‌پزی را می‌گرداندند. البته تمام خانواده در این کار سهیم بودند. تعدادشان هم کم نبود: پنج دختر، همه شبیه هم. شوخی نیست! دخترها در قسمت بسته‌بندی می‌نشستند و شکلات‌ها را لای کاغذ می‌پیچیدند. کار دقیق و طاقت‌فرسایی بود. همه چیز به سرعت انگشتان بستگی داشت. آن‌ها که ماهرتر بودند، با سرعت یک شکلات در ثانیه کار می‌کردند.
سفارش:1
باقی مانده:1

پلنگ‌های کافکا

44,000 تومان
داستان، به حدود سال ۱۹۱۶، به زمان گیر و دار های انقلاب روسیه بر علیه تزار، و شکل گیری تشکیلات چپ گرا، بر می گردد.
قهرمان داستان، جوانی به نام “بنجامین کانتاروویچ” از اهالی روستای یهودی نشین بسارابین، جایی میان روسیه و رومانی، از جوانان روستایی جذب شده توسط گرایشات چپ و حزب کمونیسم است که به خاطر ظاهرش به لقب “راتینهو” - به معنی موش - شهرت یافته.
بنجامین به شدت تحت تاثیر کتاب محبوبش، مانیفست کمونیست، که توسط دوستش “یوسی”، رهبر سیاسی و فکری جوانان روستا، به او هدیه داده شده، و همچنین عقاید رهبرش، لئو تروتسکی قرار گرفته است.
سفارش:1
باقی مانده:1

لاوينيا

31,000 تومان

معرفی کتاب لاوینیا اثر جیوکوندا بلی

بهتر از همه این بود که از آن جا برود،فکر این که گرد ملی به دنبال آن هاست،او را دچاروحشت میکرد.روش کار آن ها کاملا شناخته شده بود:شکنجه و بعد دهانه آتشفشان؛و او یک زن بود.
فیلیپه نمی بایست این طور بی خبر وارد خانه او میشد!شاید هم چاره ی دیگری نبود.
با وجود این حق نداشت این طور او را به خطر بیندازد. لاوینیا مهندس معمار جوان و جذاب،در آغاز پیمودن مراحل پیشرفت های شغلی خود قرار دارد.
در اروپا تحصیل کرده است و اکنون در پایتخت کشور زادگاهش،در آمریکای لاتین،زندگی آسوده و فارغ از نگرانی زنی از قشر بالای جامعه را می گذراند.
عصیان او بر ضد مناسبات اجتماعی موجود او را به اعتراض های گه گاهی علیه خانواده محافظه کارش بر می انگیزد.
اما یک شب این وضع دگرگون میشود،عشق او به همکارش فیلیپه که با جنبش مخفی همکاری دارد.همه چیز را تغییر میدهددر حالی که ابتدا با تردید نقش «کمکی»ایفا میکند،به زودی نقش مستقل از فیلیپه در مبارزه علیه ترور و فشار بر عهده میگیرد.
روزنامه آلمانی «آبند سایتونگ»می نویسد:«جیوکوندا بلی در کنار ارنستو کاردنال،شاعره بزرگ نیکاراگوئه،صدایی رسا در ادبیات آمریکای لاتین است.

شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود

48,000 تومان
کتاب حاضر، با موضوع ماجراجویانه و از داستان‌های انگلیسی قرن بیستم است و برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
این داستان ماجرای دختری به نام «الیزابت» است که در مدرسة «وایتلیف» لقب شرورترین دختر مدرسه را گرفته و آرزوی دیرینة وی مبصر شدن است.
او سرانجام به آرزویش می‌رسد و به عنوان یکی از مبصرهای مدرسه انتخاب می‌شود. وظیفة او نظارت بر رعایت قوانین و کمک به دانش‌آموزان و حلّ مشکلات آن‌هاست.
«الیزابت» از این انتخاب احساس رضایت و غرور می‌کند، امّا به زودی درمی‌یابد که مبصر بودن کار راحتی نیست و ماجراهای فروانی را برای او به ارمغان می‌آورد.

موصل، بدون پریچهر

25,000 تومان

در بخشی از کتاب موصل، بدون پریچهر می‌خوانیم

ساعت‌دزد می‌رود توی صف بی‌آرتی. اتوبوس که می‌رسد سوار می‌شود. من هم پشت‌سرش سوار می‌شوم. باید درست پشت‌سرش بنشینم، آن‌قدر نزدیک که حتی حساب تعداد نفس‌هاش هم دستم باشد. اتوبوس که راه می‌افتد، بی‌اختیار می‌چرخم و پشت‌سرم را نگاه می‌کنم. پریچهر باید جایی میان زن‌ها خودش را مخفی کرده باشد. دست راست ساعت‌دزد، همان دستی که ساعتم را قاپید، بالا می‌آید و پسِ سرش را می‌خاراند. آیا همین که این‌قدر از نزدیک او را زیر نظر گرفته‌ام، به معنی نادیده انگاشتن مسئولیت بی‌نهایتم در قبال او نیست؟ حتماً هست. درست مثل این‌که همین لحظه از توی جیبم یک چاقو دربیاورم و سرش را ببرم و از همین پنجره‌ی نیمه‌باز بیندازم وسط خیابان تا ماشین‌ها از رویش رد شوند و محتویات چرب‌وچیلی داخلش پخشِ آسفالت شود. تنش را هم همین جا رها کنم، همین‌جور نشسته روی صندلی: مجسمه‌ای بی‌سر. مسافرانی که می‌روند و می‌آیند هیچ شک‌شان نمی‌برد که این تن یک انسان واقعی است. خیال می‌کنند بازی است، یا همچین چیزی. مثلاً دوربین مخفی. به هوای یافتن دوربینی که مخفیانه حرکات‌شان را زیر نظر دارد، این‌سووآن‌سو چشم می‌گردانند. احتمالاً حتی با لبخند. لبخندی که می‌گوید «دست‌تون رو خوندم.» ولی فایده ندارد. هر چه نگاه کنند دوربینی نمی‌یابند. این‌جاست که لحظه‌ی سرنوشت‌ساز به مانند ماری در کمینِ طعمه از خفا بیرون می‌پرد: درست همان وقتی که از یافتن دوربینی که نیست نومید می‌شوند و درمی‌یابند واقعیت همان چیزی است که دیده‌اند، نه آن چیزی که با ساده‌لوحی خیال کرده‌اند. میدان رازی ساعت‌دزد از اتوبوس پیاده می‌شود و خیابان کارگر را می‌رود پایین، سمت میدان راه‌آهن. محله‌ی پریچهر. این احتمال که هم‌محلیِ پریچهر باشد تنم را می‌لرزاند.