پروفسور شُخُلی و دستیارش خُل‌خُلی 2/ داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی زمان

49,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.

پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!

آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «زمان» است.

البته… اگر فکر کردهاید که زمان یعنی ساعتها و روزها و سالهای مختلف که یکییکی پشتسرهم میآیند و میروند، یادتان باشد اصلاً نظرتان را به پروفسورشخلی و دستیارش نگویید، چون بعدش پروفسورشخلی کامپلیتلی سرتان را با توضیحاتش میخورد! حالا اگر این سؤال برایتان پیش میآید که اگر «زمان» همینها نیست، پس چیست، این کتاب را بخوانید، شاید چیزی دستگیرتان شد.

در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 2: داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی زمان می خوانیم:

پروفسور شخلی توی آکادمی کپلی‌اش نشسته بود و طبق معمول، سر دستیار خل‌خلی غُرغُر می‌کرد: «چند دفعه بهت بگم دستوری که بهت می‌دم سر ساعت انجامش بده؟»

«وای باز چی شده پروفسور؟!»

«زبونت هم که درازه! الان دفترچه‌ی یادداشت‌های روزانه‌ی من رو ببین. خالی مونده! کامپلیتلی خالی! من دیروز چی کار کردم؟ کسی نمی‌دونه. محققان درموندن که من دیروز چی کار کردم. ولی نمی‌دونن.

چرا؟ چون دستیارم یادش رفته یادداشت روزانه‌ی من رو بنویسه.» بعد مکث کرد و آب دهانش را قورت داد و گفت: «برای تاریخ این کشور متأسفم!»

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

پروفسور شُخُلی و دستیارش خُل‌خُلی 2/ داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی زمان

نویسنده
حدیث لزرغلامی، حسین شیخ‌الاسلامی
مترجم
نوبت چاپ
تعداد صفحات 168
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222042172
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پروفسور شُخُلی و دستیارش خُل‌خُلی 2/ داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی زمان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بني آدم

98,000 تومان
... باز هم سخن از محمود دولت‌آبادی است. او که یکی از مهم‌ترین، پرکارترین و بهترین نویسندگان تاریخ ادبیات ایران است، این‌بار کتابی به کتاب‌خوان‌ها و اهل فکر عرضه کرده که حاوی شش داستان - «مولی و شازده»، «اسم نیست»، «یک شب دیگر»، «امیلیانو حسن»، «چوب خشک بلوط» و«اتفاقی نمی‌افتد» - است. نوشتن از این مجموعه داستان دشوار است. قصه‌ها عجیب‌اند. شخصیت‌های هر یک از داستان‌ها افرادی هستند که نمی‌شناسیم‌شان و برای‌مان گنگ و نامفهوم‌اند. نثر و روش بیان قصه‌ها نیز با دیگر آثار دولت آبادی متفاوت است. او بر خلاف سایر آثارش که در فضای روستا سیر می‌کنند، در این اثر داستان‌ها را در فضای شهری و مدرن روایت می‌کند. دولت‌آبادی که همواره از آزادی نوشتن، فارغ از نگرانی‌ زیر پا گذاشتن قوانین دفاع کرده در این اثر فضایی نو خلق کرده که خواننده به راستی نمی‌تواند از آن‌ها آگاه شود. برای فهم داستان‌ها باید بیش از یک بار آن‌ها را خواند و در دنیای پر راز و رمزشان غوطه خورد. نویسنده نیز به این نکته آگاه است و می‌گوید: «زمانی که این کتاب را می‌نوشتم، می‌دانستم که جوابی برای سوال‌های‌شان ندارم، من در آن لحظه فقط می‌دانستم که باید این‌ها را بنویسم و نوشتم.» به این ترتیب، دولت‌آبادی دریچه‌ا‌ی متفاوت از داستان‌نویسی را برای خواننده باز کرده، مرزها را خط زده، آزادانه نوشته و خواننده را مسخ کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:2

تورفین، وایکینگ مهربان 1/ تورفین و حمله‌ی افتضاح

120,000 تومان
توضیحات
این داستان با دو رئیسِ وایکینگ ترسناک شروع می‌شود که در دورترین جزایر غربی اسکاتلند، روی تپه‌ای از شن ایستاده بودند و افرادشان را تماشا می‌کردند. این دو رئیس، که اصلاً با یکدیگر خوب نبودند، گنجی بزرگ را پیدا کرده بودند و حالا قرار بود از این گنج محافظت کنند. مگنس اصلاً آدم قابل اعتمادی نبود. برای همین هرولد مراقبت از گنج را بر عهده گرفت و آن را به پسرش تورفین سپرد. «تورفین وایکینگ مهربان و گنج وحشتناک» قرار شد چند ساعتی کنار هم باشند تا اهالی دو دهکده مشغول جشن و مهمانی شوند. راستی چرا اسم این گنج را گذاشته‌اند گنج وحشتناک؟ نکند کسی گنج را از تورفین و اُلاف بدزدد؟ وای اینکه یعنی بدبیاری! شما بگویید حالا باید چه‌کار کنیم؟
شاید فکر کنید همه‌ی وایکینگ‌ها خشن و زمخت و بدجنس و پشمالو و بوگندو هستند.

اما تورفین یک وایکینگ معمولی نیست!

پدر تورفین، هرولد جمجمه‌خردکن که جانش از مهربانی‌ بیش از حد تورفین به لب رسیده، تصمیم می‌گیرد او را به سفر دریایی بفرستد. قرار است در این سفر، تورفین لقب وایکینگی هم بگیرد...

آیا تورفین، وایکینگ مهربان می‌تواند از پرت‌شدن توی دریا نجات پیدا کند؟

تورفین، مهربان‌ترین (و بدترین) وایکینگ دنیا می‌تواند دهکده‌اش را از چنگ مَگنِس استخوان‌خردکن نجات بدهد؟

 
سفارش:0
باقی مانده:1

تاریخ و تمدن مغرب2

13,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدوین شده است.
فهرست:
تمهید فاطمیان در افریقیه و مغرب دولت فاطمی در مغرب منابع صقلیه اسلامی از فتح تا سقوط آن به دست نورمانها صقلیه در عصر فاطمی افریقیه و مغرب از انتقال فاطمیان به مصر تا تشکیل دولت مرابطان دولت زیریان صنهاجی در افریقیه و مغرب میانه تمهید حمله هلالیان دولت حمادیان اصحاب قلعه تمهید ارزیابی دولتین بنی زیری دولتهای کوچک بربری و عربی تحولات فرهنگی و اجتماعی مغرب در خلال قرن چهارم و پنجم هجری دولتهای مرابطان و موحّدان و حفصیان مرابطان مرابطان حکومت موحدان حکومت موحّدان حکومت حفصیان حفصیان حکومت حفصیان در افریقیه و برخی نواحی مغرب میانه منابع نمایه

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

مرغ عشق میان دندان‌های تو: ترانه‌های عشق و مرگ

9,000 تومان

در بخشی از کتاب مرغ عشق میان دندان‌های تو می‌خوانیم

سکوت گرد شب یک نت بر خط حامل بى‌کرانگى. سرشار از شعرهایى نسروده برهنه در خیابان قدم مى‌گذارم سیاهى، تن زخمى از آواز زنجره‌ها: صدایى آتش موسیقى در جان برپا مى‌کند. اسکلت هزاران پروانه در دیوارهایم خفته‌اند. هجومى از نسیم پرطراوت برفراز رودخانه.

بهار را باور کن

38,000 تومان

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، سال های سال، صبح های زود. در کنار چشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیسشان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود از سکوت دلپذیرشان، بهترین ترانه، بهترین سرود! مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مرا سبک تر از نسیم، از بنفشه زار باغچه، تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم- زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود…