

پسرکی با پیژامهی راهراه
13,000 تومان
رمان «پسرکی با پیژامهی راهراه» نوشتهی جان بوین به روزگار سیاه تاریخ میپردازد و درباره انسانهایی حرف میزند که باید بین قربانی و ظالم بودن یکی را انتخاب کنند. حد وسط و راه نجاتی وجود ندارد.
برنونه ساله به خاطر شغل پدرش مجبور میشود همراه اعضا خانواده خانهشان را در برلین رها کنند و به جایی دورافتاده بروند. در طرف دیگر، پسری با پیژامهی راه راه در اردوگاه نازی در لهستان زندانی شده. از خانوادهاش جدا شده و غذایی برای خوردن ندارد. دو کودک در دو جای متفاوت فکر میکنند بدبختترین انسانهای روی زمین هستند. اما زندگی آنها را در موقعیت دشوار «انتخاب» قرار میدهد.
در بخشی از رمان میخوانیم: «آرام راهش را گرفت و از پلهها بالا رفت، یک دستش به نرده بود، و از خود میپرسید آیا خانهی جدید در جا و مکان جدید، آنجا که کار جدید باید آغاز میشد، چنین نردهی خوبی خواهد داشت که مثل همین یکی بشود ازش سُر خورد. چون نردههای این خانه از همان طبقهی بالا تا کف زیرزمین کشیده میشد.
همان اتاق بالایی که اگر روی نوک پاهایش بلند میشد و قاب پنجره را سفت میچسبید میتوانست سراسر برلین را ببیند و برونو هیچچیز را بیشتر از این دوست نداشت که در طبقهی بالا سوار آن نرده شود و تا آن سر خانه سُر بخورد و توی راه صدای ویژویژ از خود دربیاورد.
از طبقهی بالا سُر میخورد تا طبقهٔ بعدی، همان جا که اتاق پدر و مادرش و حمام بزرگ قرار داشت تا جایی که به هر صورت قرار نبود او در آنجا باشد. سُر میخورد تا طبقهٔ دیگری که اتاق خود و همچنین گرتل قرار داشت با آن حمام کوچکتر، حمامی که قرار بود بیشتر از آنکه باید از آن استفاده کند.»
در انبار موجود نمی باشد
پسرکی با پیژامهی راهراه
نویسنده |
جان بوین
|
مترجم |
هرمز عبداللهی
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 195 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1394 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 180 گرم |
شابک |
9786002292025
|
وزن | 0.180 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
پسر زن جادوگر
دوقلوهای دندانخرگوشی 2/ سمانی و سمیلی و کلهپوکهای مدرسه
عليه تو اعلان عشق ميدهم
در بخشی از کتاب علیه تو اعلان عشق میدهم میخوانیم
با هوشیاری کامل (یا با آنچه که بعد از شناختنت بر جای مانده بود) بر آن شدم که به تو عاشق باشم کاری ارادی نه کاری از روی شکست و هزیمت هان اینک من با هوشیاری کامل (یا با جنونم) از حصارهای وجودت عبور میکنم و از پیش میدانم در چه سیارهای آتش خواهم افروخت و کدام توفان را از صندوق گناهان رها خواهم کرد. و مشتاق به سوی تو خواهم شتافت تا مرزهایم در مرزهای تو گم شود و بر بستر ابرهای شفاف، باهم، به خواب رویم و من تو را صدا بزنم: ای من!...فهرست مطالب کتاب
مقدمهی مترجم تماس شبانه عشق بهخیر! علیه تو اعلانِ عشق میدهم چونان صاعقه در من رخنه کردی شکوفههای شبانهی جنون فریاد وقتی که قلبت پروانه میشود با تو دانستم که زمین مسطح است روزگاران میان اخگر و خاکستر عشق مردان همچون آب در غربال است سفر میکنم با خاطراتمان که در چمدان من است نغمهای غیرانفرادی با بربط اشتیاق شهادت میدهم علیه تو در برابر دادگاه شب غریبه... گویا من مُردهام!پروفسور شُخُلی و دستیارش خُلخُلی 3/ داستانهایی فلسفی دربارهی هنر
وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.
پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!
آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «هنر» است.
البته... این کتاب پروفسورشخلی و دستیارش خلخلی دربارهی هنر نیست. شما با خواندن این کتاب چیزی دربارهی فلسفهی هنر یاد نمیگیرید.
اصلاً این شما نیستید که در حال خواندن این کتاب هستید، راستش را بخواهید اصلاً کتابی در دست شما نیست! این کتاب، کتاب نیست! شما شما نیستید!
در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 3: داستانهایی فلسفی دربارهی هنر می خوانیم:
در آکادمی فلسفه داشت از جا کنده میشد و پنجرهها میلرزیدند. خلخلی تکوتنها برای خودش آهنگ گوش میداد و خوشحال بود. اما این خوشحالی زیاد طول نکشید: «اینجا آکادمی فلسفه است یا دستیار من مهمانی گرفته؟!» «مهمونی که یهنفره نمیشه پروفسور. اینجا آکادمی فلسفه است ولی من داشتم بهترین آهنگ تاریخ همهی دنیا رو گوش میکردم. جدید اومده آهنگش!» «خلخلی، ممکنه به خاطر صدای بلند این موسیقی ببخشمت، ولی برای این حرف خلخلیای که زدی واقعاً باید اخراج بشی.» «پروفسور آخه چرا؟ شما حتی یه بار کامل این آهنگ رو گوش ندادید.» «نمیخوام هم گوش بدم خلخلی.»پسری روی سکوها
معرفی کتاب پسری روی سکوها
کتاب پسری روی سکوها روایتی جذاب از جزئیات وقایع بیش از چهار دههی فوتبال ایران به قلم حمیدرضا صدر، به عنوان ناظری بیتاب است. این اثر بازتابندهی تاریخ و سیاست دهههای 40، 50، 60 و 70 و آمیخته به درد و دلهای خصوصی نویسندهای بیپرواست که از نیش زدن به خودش نیز پروایی ندارد. این کتاب نوعی وقایع نگاری از زندگی نامآوران فوتبال نیز محسوب میشود؛ یادآوری صحنههای کلیدی؛ خاطر نشان کردن صحنههای سادهای که بر شما تأثیری شاید عمیق و شاید هم در حد یک خاطره گذاشتهاند. نویسنده در این اثر دیدارهایی را از اوایل دههی 1340 تا اواخر دههی 1370 از میان صدها بازی مرور میکند. مبنای تقسیمبندی دههی 1340 کشف فوتبال و سپس پیروزی تاریخی تیم ملی ایران برابر اسرائیل در سال 1347 است که آغازی دیگر برای فوتبال به شمار میرفت. دههی 1350 تا زمان انقلاب 1357 طولانیترین فصل کتاب را ساخته، چرا که طرافداران بیش از هر دورهای درگیر فوتبال ایران بودند و بیش از هر زمانی روی سکوها نشستند. تعداد روایات مربوط به پرسپولیس و تاج / استقلال در این دوره بیش از سایر تیمهاست، چرا که فوتبال آن عصر در تهران و ایران حول این دو باشگاه میچرخید. فصل بعد وقوع انقلاب تا پایان نبرد هشت ساله با عراق را دربرمیگیرد. فصل پایانی هم به فوتبال پس از پایان جنگ تا حضور در جام جهانی 1998 اشاره دارد. نقطهی پایانی، نمایش شیرین تیم ملی در فرانسه است. پیروزی برابر ایالات متحده و شب خاطرهانگیزی که همه به کوچهها و خیابانها ریختند. فوتبالیها توانایی فراوانی در تدوین ذهنی دارند. آنها میتوانند صحنههای بازی دو ساعتهای را که دیدهاند در یک الی دو دقیقه پشت سر هم قطار کنند یا درگیریهای مسابقاتی را که فقط توصیفشان را شنیده یا خواندهاند بلافاصله پیش رویشان مجسم کنند. فوتبالیها معمولاً در تونل زمان پرسه میزنند. در بخشی از کتاب پسری روی سکوها میخوانیم: در جام ملتهای آسیای 1996 در امارات آغازی نومید کننده داشتهاید. شکست 2 - 1 از عراق با تک گل بیاثری در واپسین دقیقه از علی دایی. پیروزی قابل پیشبینی برابر تایلند با سه گل و سرانجام به زانو درآوردن عربستان با ضربههای کریم باقری، علی دایی و خداداد عزیزی. ترکیبتان را شناختهاید و فوتبالتان تک ضرب شده. هم فکورانه و هم آمیخته به تعصب. محمد مایلیکهن اعتمادبهنفس داشته و آن را به پسرانش منتقل کرده... امروز اینجا علی دایی کولاک کرده و راهش را از همتایانش سوا. در دوبی، از همین امروز. کره در دقایق اولیه دروازهی نیما نکیسا را باز کرده و نیمهی اول را با پیروزی 1 - 2 پشت سر گذاشته. خداداد عزیزی بازی را 2 - 2 کرده. سپس آنچه بر صفحهی تلویزیون دیدهای شبیه کلیپهای تدوین شده بوده. چشمهات را مالیدهای که بازی واقعی بوده یا نه. دایی چهار گل طی بیست و دو دقیقه زده. از دقیقهی 66 تا 88. آتش بازی راه انداخته. گلهای پشت سر همی زده با بیاعتنایی به قواعد منطق و فیزیک. در آن بیست و دو دقیقه همهجا بوده. نیمهی میدان کرهایها را با قلدری اندازهی کفشهایش کرده و با ارسال هر توپی ناخوانده و سر زده مثل آذرخش ظاهر شده و ضربهی نهایی را نواخته. نواخته و کرهایها را منگ و گیج کرده. مات و مبهوت. اشکهای پارک جون وان، مربی کره، را درآورده. سینههای ایرانیها را پر کرده از غرور. شادی مردم را در خیابانها به ارمغان آورده. رقص برف پاککن اتومبیلها را. هجوم صدها مشتاق را به خانهی پدرش در اردبیل.راهبردهای اساسی طراحی صحنه: با نگاهی خاص به تحلیل و روش شناسی در معماری
فهرست
سخن «سمت» پیشگفتار مقدمه فصل اول: از کجا آغاز کنیم؟ متن به مثابه دروازه ورود به جهان تصویر دو رویکرد متفاوت فصل دوم: دنیای جدید تئاتر خالقان عصر جدید پارادوکس صحنه پردازی و کنش تئاتر وحدت در اجزاء تئاتر: جزئیات یا کلیتی ناب؟ نور به مثابه معماری فصل سوم: معماری، روش شناسی و طراحی سیستم لوکوربوزیه، پیوندی مشترک سبک و شیوه اجرایی عناصر تجسمی تزیینات، مواد و مصالح تضاد و کنتراست حرکت جزء لاینفک معماری و صحنه پردازی کارکردهای معماری و صحنه پردازی نور در معماری و صحنه پردازی معاصر مخاطبان مشترک فصل چهارم: از سازمان معماری تا طراحی صحنه بخش اول: طراحی صحنه بر مبنای پلان بخش دوم: طراحی صحنه بر اساس حجم بخش سوم: طراحی صحنه بر اساس جزئیات بخش چهارم: طراحی صحنه بر اساس ایده گسترش منابع و مآخذ
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.