پیاده‌روی در ماه

25,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب پیاده روی در ماه اثر مصطفی مستور

صحنه این نمایشنامه یک کافه کوچک است و شخصیت ها با توجه به میزشان در این کافه معرفی شده اند.
به این ترتیب کافه مذکور، ۵ میز دارد که شخصیت هایشان این چنین هستند:
میز اول: سیامک ۳۲ ساله، هاله ۲۳ ساله و کیانوش ۲۷ ساله.
میز دوم: شیوا ۳۳ ساله، مینو ۳۵ ساله و فرشته ۲۵ ساله.
میز سوم: باغ آبادی ۴۸ ساله، سیروس ۳۲ ساله و گلپا ۵۸ ساله.
میز چهارم: ترانه ۲۳ ساله، مانی ۲۶ ساله، بهمن ۳۰ ساله و فرزانه ۲۸ ساله.
میز پنجم: مازیار ۳۰ ساله و رضا ۴۳ ساله.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786002299987 دسته: , , برچسب: ,
توضیحات

پیاده‌روی در ماه

نویسنده
مصطفی مستور
مترجم
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 37
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
سینما و تئاتر
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002299987
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پیاده‌روی در ماه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تورفین، وایکینگ مهربان 6/ تورفین و گنج وحشتناک

49,000 تومان

بخش هایی از کتاب تورفین وایکینگ مهربان 6 (و گنج وحشتناک)

هر دو رئیس برای هم دندان قُروچه کردند و چنان محکم دسته‌ی شمشیرهایشان را گرفتند که دست هایشان سفید شد. افرادشان هم همین طور. در همان لحظه پسرکی که کبوتری روی شانه‌اش نشسته بود، از راه رسید و سکوت را شکست:«ببخشید…» بعد کلاهخودش را از سر برداشت و مودبانه گفت:«ممکنه قبلش شام بخوریم؟ چون هیچکس با شکم گرسنه از کارش لذت نمی‌بره.» بعد زانو زد تا با وایکینگ یک پا حرف بزند:«خوشحال می‌شم برای شما یک پای دیگه درست کنم، دوست عزیزم!» این تورفین بود، پسر غیرعادی رئیس دهکده‌ی وایکینگی ایندگار. تورفین غیر عادی بود، چون مهربان بود خیلی مهربان. لقب وایکینگی‌اش هم همین بود، تورفین خیلی خیلی مهربان. ولی وایکینگ‌ها با مهربانی میانه‌ای نداشتند. هَرولد داد زد: «تورفین پسرم، تو درست میگی. بعد از شام بهتر می‌تونیم این کار رو انجام بدیم. حالا جشن می‌گیریم. جشن! و یک عالَم غذا و نوشیدنی می‌خوریم و آروغ می‌زنیم!»   هَرولد به ساحل خیره شده بود. ساحل پر از وایکینگ‌هایی بود که آواز می‌خواندند، خوش می‌گذراندند و همدیگر را با مشت می‌زدند. با دیدنشان خنده‌ی بلندی سر داد، چنان بلند که انگار قفسه‌ی سینه‌ی بشکه مانندش را شکست و بیرون پرید:«آه‌ه‌ه! من عاشق یک همچنین جشن خوبی‌ام!» طولی نکشید که آشپزها غذا را آوردند و جلوی همه گذاشتند. وایکینگ‌ها مثل تمساح به غذا حمله کردند. گوشت‌ها را با دست تکه تکه می‌کردند، استخوان‌ها را می‌جویدند و تُف می‌کردند جلوی سگ‌هایشان. بعد از غذا، مگنِسِ استخوان خُردکُن، رفت روی بشکه و داد زد: «آهای وایکینگ‌ها!» صدای بلندش یک دفعه همه را ساکت کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1

دست از این مسخره‌بازی بردار، اوستا

14,000 تومان

معرفی کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا

کافکا این بار از سرزمین چین برمی‌خیزد! مو یان از چهره‌های شاخص ادبیات چین و برنده جایزه نوبل در سال 2012 در کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا قصه‌هایی تاریخی و عامیانه را با رئالیسم وهمی که سبک قالب نوشته‌های خودش است در چند داستان کوتاه یا برش‌هایی از رمان‌هایش در هم می‌آمیزد.

درباره کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا:

مو یان از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات چین است. او کودکی بسیار سختی را گذراند به طوری که در یازده سالگی مجبور شد مدرسه را رها کند و به کارهای دیگری برای گذران زندگی روی آورد. اما هنگامی که با ادبیات و آثار مختلفی از نویسندگانی همچون همینگوی، فاکنر، مارکز و... آشنا شد، ادبیات و نوشتن، تبدیل به یک مأمن برای او شد و مسیر تازه‌ای را در زندگی یافت. نوشته‌های مو یان از تشبیهات فراوان، نشانه‌ها، عناصر بومی و اصیل و زیبایی‌های ادبی سرشار است و عشق عمیق و پایدار او به همنوعش را به تصویر می‌کشد، به همین دلیل برگرداندن آثارش از زبان چینی به دیگر زبان‌ها نیازمند دقت و مهارت فراوان است. مهم‌ترین ویژگی نثر او درهم‌آمیختن فانتزی و خیال با واقعیت است. در مجموعه داستان دست از این مسخره بازی بردار، اوستا (Shifu: You'll Do Anything for a Laugh) مو یان می‌کوشد داستان‌هایی را که برگرفته از تاریخ و واقعیت هستند همراه با سبک رئالیسم وهم‌گونه بیامیزد و چیره‌دستی خود را به رخ بکشد. حس و حال داستان‌های این کتاب از غمگین تا کمیک متغیر است. البته نباید فراموش کرد که اغلب طنز با سایه‌ای از اندوه همراه می‌شود. «دست از این مسخره بازی بردار، اوستا» نام یکی از داستان‌های گنجانده‌ شده در این مجموعه داستانی است که زندگی یک استادکار ماهر در کارخانه تجهیزات کشاورزی را به تصویر می‌کشد. او در میان همکاران و کارفرمایان خود از احترام بالایی برخوردار است، اما درست یک ماه مانده به پایان کارش اخراج می‌شود. او تصمیم دارد دست به اعتراض بزند برای این کار ابتدا به نظرش می‌رسد خود را آتش بزند، اما نظرش عوض می‌شود. پس از مدتی یک اتوبوس متروکه را می‌یابد آن را مرتب، تمیز و مجهز می‌کند و از آن برای اجاره دادن به جوانان استفاده می‌کند.

آلابولا

50,000 تومان
کتاب «آلابولا» نوشته‌ی زکریا قائمی است. این رمان پرسرعت و به‌شدت روایی است. قائمی تبحر خاصی در دیالوگ‌نویسی دارد و از توصیف و مکث دور است. فضای سیاسی و اجتماعی‌ای که در اثر ساخته می‌شود با امروز پیوندهای عمیق دارد و رازهای زیادی را آشکار می‌کند. آدم‌های گوناگونی که بر اثر تغییر فضا عوض یا مرموز شده‌اند، رخ می‌نمایند و قهرمان رمان که یک عشق فیلم است می‌خواهد تا ته خط برود. در بخشی از متن کتاب آمده است: ما اتفاقی سه نفر بودیم: یونس، فتحی، ماشال. و اتفاقی از پاییز 58 با هم رفیق بودیم. در خیال‌مان «آرزو داشتم برم، تا به دریا برسم»، اما ورق برگشت و فهمیدیم که «سرنوشتم همینه، من اسیر زمینم.» لابد اگر منتظر بمانیم، چند سال دیگر هرکدام یواشکی پشت یک سررسید یا روی بخار آینه‌ی حمام می‌نویسیم «هیچی باقی نیست ازم.» هیچ‌کدام از ما بعد از سی سال نمی‌داند کجا بود آن شبی که همدیگر را دیدیم، آش‌ولاش، کچل، غریبه. با چشمِ بسته سوارمان کرده بودند، از جایی که نمی‌دانستیم کجاست رفتیم به جایی که هیچ‌وقت نفهمیدیم کجا بوده. رفته بودیم انقلاب کنیم، بعضی‌ها بیش‌ýتر انقلاب کردند، ما را هم منقلب کردند. چندماهی تعطیلات به‌مان خورد: فتحی سه ماه، ماشال چهار ماه و من شش ماه بعد از انقلاب ترخیص شدیم. آخرش رسید به این‌که غلط کردیم، غلط اضافه کردیم. به‌مان گفتند «دیگر از این غلط‌ها نکنید.» ما هم چشم‌مان را بستیم و گفتیم «چشم.»

شاخ

30,000 تومان

در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته می‌خوانیم

دورتادورمان پر شده بود از پوست‌تخمه. با پوتین کمی پخش‌شان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسه‌شن‌ها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابه‌جا می‌کرد و دنبال چیزی می‌گشت. خروسه از چاله‌ی جلو تانکر آب می‌خورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفت‌هشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدم‌زنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. ‌رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بال‌بالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه می‌کرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز می‌کرد. خروسه همان‌طور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک می‌زد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. با‌هم جابه‌جا شدند. خروسه پس‌ِ گردنش را گرفته بود و ول نمی‌کرد. باز جابه‌جا شدند. خروسه سوار بود. تکان‌تکانی داد و پسِ ‌گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همان‌جا ایستاده بود و نگاه می‌کرد؛ درست مثل بچه‌پرروها. پوست‌تخمه‌ای که مزه‌اش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمه‌ی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمی‌دانستم چه‌قدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نم‌نم اذیت می‌کرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر می‌آمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یک‌راست رفت و سوار ماشین شد. اَن‌آقا باز پر‌رو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش می‌گرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی به‌دست آمد بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:1

کارآگاه آگاتا 1/ نفرین فرعون

76,000 تومان
آگاتا دختری است عاشق نویسندگی و داستان‌های هیجان‌انگیز. او در خانواده‌ای به دنیا آمده که همه‌شان کارآگاه هستند. دَش، پسرعموی آگاتا، دانش‌آموز مدرسه‌ی کارآگاهی است. دَش باید راز معماهای مختلفی را کشف کند تا بتواند در آینده کارآگاه شود. آگاتا همراه پسرعمویش دَش به کشورهای مختلف سفر می‌کنند تا پرده از اسرار معماهای پیچیده بردارند. در معبدهای مصر، هنوز هم صدای نفرین فراعنه در گوش مردم محلی می‌پیچد و کسی جرئت نزدیک‌شدن به آنها را ندارد. پس تکلیف لوحی که از این معبدهای پررمزوراز دزدیده‌اند چه می‌شود؟

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه‌ فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود می‌خوانیم

گفت‌وگوی گیو با باژبان پیران غمگین به‌سوی ختن رفت. از این‌سو افراسیاب با نامداران سپاهش به‌سوی جیحون تاخت در‌حالی‌که از فرط خشم، خون می‌گریست. به هومان امر کرد: «به‌شتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنج‌های ما بر باد می‌رود. حال نشانه‌های روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید می‌آید که توران‌زمین را ویران می‌کند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمی‌گذارد. مهرش به ایران‌زمین است و جز برای جنگ به توران‌زمین رخ نمی‌نماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخن‌گفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبنده‌ی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمی‌شناسد. اگر می‌خواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هر‌چه می‌خواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شده‌اند.»