پیرترین اژدهای جهان-16

5,000 تومان

مجموعه جدید «مدرسه نابودکنندگان اژدها» ماجراهای جالب «ویگلاف» پسربچه‌ای را روایت می‌کند که از دست برادرانش کتک می‌خورد و توسط پدر و مادرش استثمار می‌شود. یک روز، خواننده دوره‌گردی به او می‌گوید که یک قهرمان به دنیا آمده است ولی ویگلاف در زندگی‌اش کاری به جز سابیدن ظرف‌ها و غذا دادن به خوک‌ها بلد نیست. ویگلاف اعلامیه‌ای را که بر روی درخت اعلانات زده شده می‌بیند و به ناگاه زندگی‌اش تغییر می‌کند چرا که او تصمیم گرفته وارد مدرسه نابودکنندگان اژدها بشود و راه و رسم کشتن اژدها را یاد بگیرد.

اما مشکل بزرگی که سر راه اوست این است که او حتی نمی‌تواند به یک عنکبوت آسیب برساند چه برسد به یک اژدهای غول‌پیکر! خوشبختانه او که در مدرسه دوستان خوبی پیدا کرده حالا یک سلاح مخفی نیز دارد. او بلد است که از مغز خود استفاده کند. مجموعه «نابودکنندگان اژدها» داستان‌های جالبی هستند که همه چیز را به شوخی می‌گیرند و هیچ‌چیز در این داستان‌ها از شوخی در امان نیست: خانواده ویگلاف، برادران کودن و تنبلش که مدام کتک‌کاری می‌کنند، پدر خانواده و معلم‌ها و . . . داستانهایی پر از خنده و شوخی که حتی سخت‌گیرترین خوانندگان را علاقه‌مند می‌کند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

پیرترین اژدهای جهان-16

نویسنده
کیت مک مولان
مترجم
فرزانه مهری
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٠٨
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر ١٣٩٢
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن ۱۱۱ گرم
شابک 9786006753409
توضیحات تکمیلی
وزن 0.111 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پیرترین اژدهای جهان-16”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب دیوان صائب تبریزی 2 جلدی

875,000 تومان
معرفی کتاب دیوان صائب تبریزی 2 جلدی میرزا محمّدعلی صائب تبریزی حدود سال ۱۰۰۰ هجری یا یکی دو سال بعد از آن در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود و خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شدند؛ این مردم را تبارزه ( تبریزی های ) اصفهان می نامیدند. صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد. صائب در سال ۱۰۳۴ هـ. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه برد. در سال ۱۰۴۲ ه‍. ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و هم در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه. ق بوده است. آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچه ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است قرار دارد. صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفته اند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. دیوان حاضر شامل کلیات غزل های صائب تبریزی است.

یونگ خدایان و انسان مدرن

220,000 تومان
اين كتاب تلاشي بر شرح و تفسير انديشه‌هاي يونگ است. بسياري از نكته‌ها كه در نوشته‌هاي يونگ نامفهوم و سؤال‌برانگيزند، در اين كتاب روشن مي‌شوند و ارتباط آنها با دغدغه‌هاي انسان متفكر امروزي نشان داده مي‌شود. نويسنده كه در بسياري از دانشگاه‌هاي معتبر انديشة يونگ را ندريس كرده است، در اين كتاب به كاوش افكار او در باب ديانت و پيش‌فرض‌هاي روان‌شناختي آنها مي‌پردازد و مفاهيم پراهميت و بغرنجي چون ناآگاه جمعي، سرنمون‌ها، فردانيت، فرايند رشد انسان در ربط با تكامل سرنمون خويشتن را شرح و تبيين مي‌كند.

بازاریابی انگیزشی

150,000 تومان
اطلاعاتی که دراین کتاب آمده است روش بازاریابی در کسب و کار علاقه‌مندان به این موضوع را تغییرمی‌دهد. نویسنده مدعی است که به‌کارگیری محتوای کتابش در ساخت اولین آگهی تبلیغاتی، ممکن است در همان ابتدا پاسخگویی مخاطبان به تلاش‌های تبلیغاتی را دو یا چند برابرکند. هرچند شاید در نگاه اول این ادعای بزرگی جلوه کند که شک هرکسی را برانگیزد اما نویسنده آن‌را کاملا طبیعی می‌داند و می‌گویدبازاریابی انگیزشی فراتر از تبلیغات تجاری عمل خواهد کرد. یکی از مباحث جالب توجه در روانشناسی که با زندگی امروزه ارتباط مستقیم دارد، انگیزش و هیجان است. همه در فکر آن هستند که چگونه خود و دیگران را برای انجام دادن کاری ترغیب کنند. این شاخه‌ای از روانشناسی است که روانشناسان، کارفرمایان، بازاریاب‌ها، دولت‌ها، مربیان، آموزگاران، والدین و همه کسانی که به نحوی می‌خواهند در دیگران انگیزه ایجاد کنند به کار می‌گیرند تا بتوانند به کمک آن راهبردهایی ابداع نمایند تا در این زمینه دیگران را برانگیزانند. نویسنده کتاب، رابرت ایمبرایل خود یک بازاریاب مشهور آمریکایی است که سعی کرده با توسل به اصول انگیزشی و هیجانی،محرک‌های هیجانی قدرتمند و خط‌مشی‌های بازاریابی موثری را در اختیار افراد علاقه‌مند به این حوزه قرار دهد.

پانوراما 11 … بانو آمالیا

7,000 تومان
«مجموعه پانوراما»بهدنبال بهره‌مندیآسان خواننده مشتاق از ادبیات جهان است. این مجموعه بهترین‌ وخواندنی‌ترین‌های ادبیات جهان را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد،درست مانند آنچه«مجموعه Folio٢»در انتشارات گالیمار محقق ساخت: قرار دادن داستان یارمان‌های کوتاه یا بخش‌هایی از رمان‌های چند جلدی و گرانبها در دسترس همگان. گروه انتشاراتی ققنوس هم پس ازبررسی اهداف مجموعه مذکور برآن شد که چنین امکانی را برای مخاطبان فارسی‌ زبان فراهم کند. از این رو انتشارات گالیمار را از تصمیم خود مطلع ساخت.حال، انتشارات ققنوس، افزون برگرفتن اجازه انتشار آثار فرانسوی، قصد دارد آثار ارزشمند دیگری نیز به این مجموعه اضافه کند. تا بهحال از این مجموعه سرزمینغریب،  آزمایشدکتراُکس، پدرم،رستوراننقاشی،خواندندرتوالت، مسافرخانهسرخ و  فلسفه زندگیزناشوییبهچاپ رسیدهاست که فِدِر یا شوهر متمول، گربه مادرم، ابریشمی گل‌برجسته، بانو آمالیا، کودکی یک رئیس و مرگ‌نامه به تازگی از این مجموعه منتشر شده است. هدف این مجموعه قرار دادن داستان‌ها یا رمان‌های کوتاه یا بخش‌هایی از رمان‌های چندجلدی و گرانبها در دسترس همگان با این امید که خواننده، پس از مطالعه قطعه یا داستان‌های انتخاب‌شده، برای خواندن دیگر آثار نویسنده اشتیاق پیدا کند.

راهبردها و فنون طراحی آموزشی

29,000 تومان
راهبردها و فنون طراحی آموزشی نویسنده سینتیا بی،لشین جولین پولاک، چارلز ام، رایگلوث مترجم دکتر هاشم فردانش ناشر انتشارات سمت

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت