پیش پرده و پیش پرده خوانی

18,000 تومان

احمدی در فصل شروع کتاب «پیش پرده و پیش پرده خوانی» تاریخچه‌ای درباره چگونگی شکل‌گیری هنر پیش‌پرده خوانی و همچنین ترانه‌های فکاهی در ایران به مخاطبان ارائه داده است.

فرهنگ بر و بچه‌های ترون( کلمه‌های ویژه، واژه‌ها، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های تهرانی)، من و زندگی ( خاطرات مرتضی احمدی)، کهنه‌های همیشه نو (ترانه‌های تخت حوضی)، پرسه در احوالات ترون و ترونیا، نام آثار دیگر مرتضی احمدی که توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

پیش پرده و پیش پرده خوانی

نویسنده
مرتضی‌ احمدی‌
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٢٤٧
نوع جلد سلفون
قطع وزیری
سال نشر ١٣٩٣
سال چاپ اول ——
موضوع
موسیقی
نوع کاغذ ——
وزن ۵۸۸ گرم
شابک
9789643119768
توضیحات تکمیلی
وزن 0.588 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پیش پرده و پیش پرده خوانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کجا می‌برند درختان مرده را

3,500 تومان
داستان «کجا می‌برند درختان مرده را» زندگی، عواطف و آرزوهای سه نسل از زنان را روایت می‌کند. راوی داستان، زنی است که امروز را دوست ندارد، امروزی خود کرده و خود ساخته و حالا با نگاهی نوستالژیک به گذشته فکر می‌کند. زنی غرق در خاطرات و توهمات. آرمانگرا و برج عاج‌نشین. زنی که می‌خواست همه چیز را بر هم بزند. تغییر دهد و بهتر کند. با خویی شتابزده و بی‌احتیاط. و عاقبت شکست خورده و بیمار. دخترش جوان و بیکار است. بی‌هدف و بی‌آرزو و یا به دنبال حقیرترین آرزوها. تنبل و پرمدعا و خودبزرگ‌بین. مصرف‌کننده‌ای بی‌مصرف. تربیت نشده و رها شده در مرداب. اما مادر این زن، زنی تنها، محروم و رنج‌کشیده. مقاوم و صبور. زنی که می‌داند از زندگی چه می‌خواهد. معتقد و سختکوش، اما خشک و بی‌انعطاف. زنی که اعتقاداتش با پوست و گوشت و خونش یکی است و اگر بخواهی تغییرش دهی مثل این است که بخواهی بودنش را از او بگیری و نابودش کنی! زنی که بار خانواده را بر دوش می‌کشد. «عاطفه طیّه» نویسنده جوانی است که داستان این سه زن را روایت کرده است و کتابی خواندنی برای نسل جوان امروزی نگاشته است.

هانا آرنت

8,500 تومان
کتاب حاضر آخرین مصاحبه و چند گفت‌وگوست که توسط روزنامه نگاران با هانا آرنت انجام شده است. یکی از گفت و گوها را گونتر گاوس روزنامه‌نگار شناخته شده آلمانی با آرنت کرده که بعدها در دولت ویلی برانت-صدراعظم سابق آلمان-به مقامات عالی رسید و در سال ١٩٦٤ از تلویزیون آلمان غربی پخش شد. این مصاحبه جایزه آدولف گریمه را کسب کرد. هانا آرنت اندیشمند آلمانی است که اظهارات جالبی در این گفت و گوها بیان کرده است. همچنین مصاحبه این نظریه پرداز سیاسی درباره «آدولف آیشمن» از سران حزب نازی که بعدها توسط کوماندوهای اسرائیلی ربوده و برای محاکمه به اورشلیم آورده شد جالب و خواندنی است.
«آرنت» در این مصاحبه اعتراض خود را نسبت به اینکه به حلقه فیلسوفان متعلق ندارد بیان می‌کند. او می‌گوید: «حرفه من، اگر کسی اساساً بتواند از آن سخن بگوید در حوزه نظریه سیاسی است. ولی من نه حس می‌کنم که فیلسوفم و نه فکر می‌کنم در حلقه فیلسوفان پذیرفته شده‌ام... من از دیدگاه خودم فیلسوف نیستم. از نظر خودم یک بار برای همیشه با فلسفه خداحافظی کرده‌ام. همان طور که می‌دانید، من فلسفه خوانده‌ام ولی این بدان معنی نیست که در همان حوزه باقی مانده‌ام. عبارت «فلسفه سیاسی» که من از به کار بردن آن اجتناب می‌کنم، شدیداً در قید و بند سنت است... تنشی جدی همواره بین فلسفه و سیاست وجود دارد.»

درازکش در ساعت خواب

42,000 تومان
داستان دو راوی دارد، دو مرد که هر کدام نماینده دو طبقه متفاوت از جامعه هستند. داستانِ این دو قهرمان در امتداد هم روایت می‌شود. آن‌ها در عین حال که دو دنیای کاملاً متفاوت دارند سرنوشتی به‌هم‌گره‌خورده دارند. نویسنده به خوبی عشق، بی‌قراری، تردید، پس‌زدگی، واماندگی، خیانت و انتقام را به تصویر می‌کشد. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:   نگاهی به سرتاپایم می‌اندازد، سری تکان می‌دهد و می‌نشیند پشت فرمان. استارت می‌زند و نوربالایش را می‌اندازد توی چشم‌هایم و از کنارم رد می‌شود و پشت پیچ کوچه محو. همان‌طور که تمام این هفت سال از جلوِ چشمم محو شده بود و چه اهمیتی داشت دارد چه غلطی می‌کند. همین خوب بود. همین بی‌خبری. می‌روم سمت ساختمان نیمه‌کاره دنبال چاقو پیدایش نمی‌کنم. رنگ قرمزی که روی لبه‌اش ماسیده دیگر خوشحالم نمی‌کند. خودم را گلوله می‌کنم روی زمین و برای چند دقیقه از ته قلبم می‌خوابم. بلند می‌شوم خودم را می‌تکانم و می‌روم زیر نور تک‌چراغ سر کوچه دوباره به رد خون چاقو نگاه می‌کنم. کاش کتایون می‌فهمید.

مأموریت به ایران (ایران در جنگ جهانی اول)

210,000 تومان

مارتین هنری دانوهو معتقد است که دربارۀ جنگ تا ابد می‌توان نوشت. جنگ بخش بزرگی از زندگی دانوهو را تشکیل داده است و در سِمَت گزارشگر دِیلی کرونیکل از امتیاز حضور در بزرگ‌ترین خیزش‌های نظامی و سیاسی جهان برخوردار بوده است. در اوایل جنگ جهانی اول به عنوان خبرنگار دیلی کرونیکال در بالکان، به مأموریتی اطلاعاتی در ایران اعزام می‌شود.

مارتین هنری دانوهو می‌نویسد:

«ماجرای جنگ ایران باید روایت شود و من خوشوقتم که سهمی کوچک در این گزارش بر عهده گرفته‌ام. این کتاب ماجرای عملیاتی کوچکی است که گمنام مانده است، در کشور من کسی آن را نمی‌شناسد و ظاهراً مدت‌های مدید حتی خود مقامات نیز آن را از یاد برده بودند. این قوا تحت فرماندهی ژنرال دانسترویل بود که همه‌جا با عنوان «دانستر فورس» شناخته می‌شود و من بخشی از آن بودم و این کتاب را دربارۀ آن نوشته‌ام.»

او کوشیده است در این کتاب «دانستر فورس» را معرفی کند، علت اعزامش را شرح ‌دهد و بگوید تا چه حد در اجرای مأموریتش توفیق داشته است.

من دانای کل هستم

6,000 تومان
دریکی ازاین منظره ها پدرم مرد. نگاه نکردم. عیدی مرد. رسول به من گفت . من نشنیدم .نمی شنیدم رسول را. کسی گفت تندتر. نمی دیدمش اما صداش راخوب می شنیدم. گفت:((تندتر،تندتر!.)) رسول گفت: ((صدای من رو نمی شنوی لامسب؟) گفتم: (چی) و رسول فرورفت. انگار درچاهی . بعد مادرم مرد. مونس بود اما. هرچند صدای رویا. زنم. حتی صدای مادرم .بعد من خسته شدم. می دویدم وجیغ می کشیدم. کسی نشنید. حتی خودم. حتی.

نباید گفته شود

12,000 تومان
«تهران» اسم رمز خیلی از خاطره‌هاست. شهر شلوغی که این روزها خیلی از آدم‌ها بنا به عادت همیشگی‌شان، خودشان را در آن گم می‌کنند تا از خود رد و نشانه‌ای برجا نگذارند. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند همه چیز را بگویند. یعنی اینکه خیلی از حرف‌ها نباید گفته شود. چرا؟ : «فکر می‌کنم فقط با نوشتن می‌توانم خودم را برای گفتن این موضوع آماده کنم. پس بهتر است اول از همان سال‌ها شروع کنم، سال‌‌هایی را که به عقب دویده‌ام و هر چیز را لگد کرده‌ام... یادم می‌آید، قدیم‌ها موقع نوشتن انشا جمله اول خیلی سخت بود. همیشه به پدرم می‌گفتم جمله اول را بگوید. وقتی جمله اول را می‌شنیدم، راه می‌افتادم و شروع می‌کردم به نوشتن و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که باید ده خط شود. آن موقع‌ها نمی‌دانستم که همه چیز را نباید نوشت و گفت. بعدها که فهمیدم، چند جمله کلیشه‌ای را که انگار زبان آدم را باز می‌کرد، یاد گرفتم.» تا امروز برای خودم برو بیایی داشتم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که دنیا حساب و کتاب داشته باشد و این عقربه‌های لامصب که روی صفحه سفید راه می‌روند، چیزی را بشمارند. اصلاً نمی‌دانستم همین ساعت کوچک لعنتی که الان از آن اتاق هم صدای تیک‌تاکش می‌آید و اعصابم را خرد می‌کند، همان ساعت پاندول‌دار خانه آقای اربابی باشد که اولین بار در تهران دیدم.