چند روایت معتبر

140,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

کتاب چند روایت معتبر مجموعه‌ داستان هایی از مصطفی مستور است که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. در کتاب چند روایت معتبر رگه های فلسفی و اعتقادی به چشم می خورد. مصطفی مستور روی موضوعاتی چالش بر انگیز دست می گذارد و عاشقانه های او واقعا خاص و خالص هستند.

این کتاب از ۷ روایت تشکیل شده و این روایت ها عمدتاً به عشق، زندگی، مرگ و مفهوم خداوند مربوط می شوند.  اول هر روایت، یک متن خاص قرار داده شده است تا خواننده در فضای آنچه که قرار است اتفاق بیفتد قرار بگیرد و یک ذهینت اولیه از داستان داشته باشد.

۷ روایت کتاب شامل موارد زیر می شوند:

  1. چند روایت معتبر درباره عشق: یک معلم فیزیک که عاشق شاگرد خود می شود.
  2. چند روایت معتبر درباره زندگی: کسری که همراه سایه زندگی می کند و به مهتاب فکر می کند.
  3. چند روایت معتبر درباره مرگ: بخش هایی از زندگی افراد مختلف، خودکشی، عروسی و مرگ.
  4. مصائب چند چاه عمیق: بخش هایی مختلف از زندگی.
  5. در چشم هات شنا می کنم و در دست هات می میرم: ماجرای یک شاعر که عشق او به تنفر تبدیل می شود.
  6. کیفیت تکوین فعل خداوند: سه زوج جوان که یکی از آن ها دچار حادثه ای شده و ناخودآگاه صدایی را می شنود.
  7. کشتار: داستان یوسف و مونس که عاشق می شوند و با نامه با هم در ارتباط هستند.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

چند روایت معتبر

نویسنده
 مصطفی مستور
مترجم
—–
نوبت چاپ 25
تعداد صفحات 107
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643621377
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چند روایت معتبر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تخت بخواب

12,000 تومان

معرفی کتاب تخت بخواب اثر حسین یعقوبی

حسین یعقوبی سال هاست که داستان می نویسد و ترجمه می کند. او بیشتر به واسطه ی فعالیت هایش در حوزه ی ادبیات طنز شناخته شده است.
رمان جدیدش «تخت بخواب» را با رگه های طنزی اجتماعی نوشته است. رمان درباره ی روزگار یک نویسنده ی جوان و ایده آلیست است که موفق می شود با کمک دیگران شغلی در یک اداره ی ملال آور در تهران پیدا کند.
او در آرزوی نوشتن یک شاهکار است و برای همین با دوستانش که کارگاه های ادبی و داستان نویسی دارند مشورت می کند تا سوژه ای برای نوشتن این شاهکار بیابد. در همین حین فضای کارمندی خسته کننده ای که او واردش می شود، آدم هایی را مقابلش قرار می دهد که آرزوها و امیالی حقیر دارند و این تازه ابتدای داستان اوست...
یعقوبی رمانی رئالیستی با رگه های طنز نوشته درباره ی «حقارت» و شاید نمایش میان مایگی در بخشی از جامعه ی امروز. رمانی که تلاش می کند با استفاده از انواع خرده شخصیت های ریز و درشت یک ساختار پرتناقض را نمایش دهد که درش کلیت جامعه به تدریج فردیت را از بین برده و او را رام می کند.
در این فرایند یعقوبی تلاش کرده بیش از هر چیز برای مخاطبش قصه بسازد و انبوهی آدم که شاید در مسیر این حقارت قرار گرفته اند...

هارپر و ارکستر دیوانه 2/ سیرک رؤیاها

42,000 تومان
«سیرک رویاها» دومین جلد از مجموعه‌ی «هارپر و ارکستر دیوانه» داستانی جذاب در ژانر فانتزی برای کودکان است. هارپر و گربه‌ی دوست‌داشتنی‌اش «نصفه‌شب» روی پشت‌بام بودند. هارپر مشغول نواختن موسیقی بود که صدای زوزه‌ی بلندی به گوشش رسید. این صدا متعلق به گرگ دست‌آموز نیت ناتانیلسون، صمیمی‌ترین دوست هارپر، است. بعد کم‌کم دوستان دیگر هارپر نیز روی پشت‌بام ظاهر شدند… تا اینجای ماجرا همه چیز به اندازه‌ی کافی عجیب است. اما ماجرا زمانی عجیب‌تر می‌شود که دختری بندباز هارپر و دوستانش را به «سیرک رویاها» می‌برد؛ سیرکی که اصلاً‌ شبیه سیرک‌های دیگر نیست! چون افراد عجیب‌و‌غریبی در این سیرک حضور دارند؛ از آقای شیرینی‌پز گرفته تا خانم آوازه‌خوان دریا، یک طالع‌بین مرموز و بچه‌هایی که در سیرک بندبازی می‌کنند. تازه در این میان، مهم‌ترین راز زندگی هایپر نیز آشکار می‌شود. آیا دوست داری هارپر و دوستانش را در این سیرک همراهی کنی؟
دختری بندباز هارپر و دوستانش را به سیرک رؤیاها می‌برد، که مثل هیچ سیرک دیگری نیست! آدم‌های عجیب‌وغریبی مثل آقای شیرینی‌پز، خانم آوازه‌خوان دریا، یک طالع‌بین مرموز و بچه‌های بندباز در سیرک هستند.

با هارپر و نوای موسیقی‌اش به سیرک رؤیاها سفر کنید تا به بزرگ‌ترین راز زندگی هارپر پی ببرید.

سفارش:1
باقی مانده:1

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت‌خوان رستم

125,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم می‌خوانیم

وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و به‌سوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال به‌راه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرق‌آلوده در‌بر داشت. به‌سوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعره‌اى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شده‌اند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمه‌اش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بى‌درنگ همچون آذرگشسب به‌سویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کنده‌شدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز‌ و ‌بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در‌ پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، به‌سرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، به‌سرعت راهى شد و راهنمایش نیز دوان‌دوان به‌دنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما به‌سر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد به‌هنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»

فهرست مطالب کتاب

نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفت‌خوان رستم
سفارش:0
باقی مانده:1

دفترچه خاطرات جغد 2/ اِوا شبح می‌بیند

90,000 تومان

معرفی کتاب اوا شبح می بیند اثر ربکا الیوت

هر کسی دلش می خواست داستان ترسناک تری تعریف کند. جورج داستان سنجاب های زامبی را گفت. میسی قصه ی یک عنکبوت غول پیکر را تعریف کرد. داستان لی لی درباره ی اژدها نیمه کاره ماند، چون … بوووم! انگار چیز خیلی بزرگی روی پشت بام بود.
زندگی هوهویی اِوا بال‌قلنبه واقعاً هوهویی است. او همه‌ی همه‌چیز را برای دفترچه‌خاطراتش تعریف می‌کند. اگر می‌خواهید همه‌ی بال‌بالی‌های زندگی هوهویی‌اش را بخوانید، دفترچه‌خاطراتش را کش بروید!
این‌بار اوا در راه مدرسه یک شبح می‌بیند. اما کسی حرفش را باور نمی‌کند. همه‌ی همکلاسی‌هایش فکر می‌کنند او خیالاتی شده حتی بهترین دوستش. حالا اوا باید به همه ثابت کند که واقعاً شبح دیده است.
من توی خیابان کاج چوبی، لانه درختی شماره‌ی ۱۱ زندگی می‌کنم. بهترین دوست من لوسی نوک نوکی است لوسی در درخت کناری زندگی می‌کند. ما همیشه باهم خاله بازی می‌کنیم. قرار است یکشنبه‌ی دیگر خاله بازی کنیم. یوووهووو!
سفارش:0
باقی مانده:2

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 1/ معمای پنگوئن گمشده

32,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: یک فیل گم شده‌است؟ غذای شیرها را دزدیده‌اند؟ سگ‌های آبی را مسموم کرده‌اند؟ خرس‌های پاندا را رنگی کرده‌اند؟ توی استخر خون ریخته؟ برای شغال نامه‌های تهدیدآمیز فرستاده‌اند؟ چه کسی برای شتر مرغ تله کار گذاشته؟ چه کسی شب‌ها فلامینگوها را می‌ترساند؟ هوم...همه‌ی این‌ها از اسرار این باغ‌وحش هستند. می‌خواهید این پرونده‌ها را حل کنید؟ پس معطلش نکنید و بیایید پیش من. توی قفس نشسته‌ام، توی حمام گل خودم. بله، این منم کارآگاه کرگدن! منتظر پرونده‌ی بعدی!...بوی هیجان را از همین حالا می‌شنوم. پنگوئن کوچولو گم شده؟ یعنی کجا رفته؟ نکند بلایی سرش آمده باشد؟ این بار هم کارآگاه کرگدن با کارآگاه بازی‌های خودش قرار است این معما را حل کند.
سفارش:0
باقی مانده:1

آلابولا

50,000 تومان
کتاب «آلابولا» نوشته‌ی زکریا قائمی است. این رمان پرسرعت و به‌شدت روایی است. قائمی تبحر خاصی در دیالوگ‌نویسی دارد و از توصیف و مکث دور است. فضای سیاسی و اجتماعی‌ای که در اثر ساخته می‌شود با امروز پیوندهای عمیق دارد و رازهای زیادی را آشکار می‌کند. آدم‌های گوناگونی که بر اثر تغییر فضا عوض یا مرموز شده‌اند، رخ می‌نمایند و قهرمان رمان که یک عشق فیلم است می‌خواهد تا ته خط برود. در بخشی از متن کتاب آمده است: ما اتفاقی سه نفر بودیم: یونس، فتحی، ماشال. و اتفاقی از پاییز 58 با هم رفیق بودیم. در خیال‌مان «آرزو داشتم برم، تا به دریا برسم»، اما ورق برگشت و فهمیدیم که «سرنوشتم همینه، من اسیر زمینم.» لابد اگر منتظر بمانیم، چند سال دیگر هرکدام یواشکی پشت یک سررسید یا روی بخار آینه‌ی حمام می‌نویسیم «هیچی باقی نیست ازم.» هیچ‌کدام از ما بعد از سی سال نمی‌داند کجا بود آن شبی که همدیگر را دیدیم، آش‌ولاش، کچل، غریبه. با چشمِ بسته سوارمان کرده بودند، از جایی که نمی‌دانستیم کجاست رفتیم به جایی که هیچ‌وقت نفهمیدیم کجا بوده. رفته بودیم انقلاب کنیم، بعضی‌ها بیش‌ýتر انقلاب کردند، ما را هم منقلب کردند. چندماهی تعطیلات به‌مان خورد: فتحی سه ماه، ماشال چهار ماه و من شش ماه بعد از انقلاب ترخیص شدیم. آخرش رسید به این‌که غلط کردیم، غلط اضافه کردیم. به‌مان گفتند «دیگر از این غلط‌ها نکنید.» ما هم چشم‌مان را بستیم و گفتیم «چشم.»