چهار چهارشنبه و یک کلاه‌گیس

10,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس

مجموعه‌ای از 11 داستان کوتاه به قلم بهاره رهنما، بازیگر سینما و تلویزیون! داستان‌های کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس عمدتاً فضایی زنانه دارند و بین سال‌های دهه‌ی هفتاد و هشتاد شمسی تألیف شده‌اند و در این مجموعه گرد آمده‌اند.

درباره‌ی کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس:

زنی که فال می‌گیرد در موقعیت هولناکی قرار دارد، دختری از مادرش می‌گوید و از خانواده‌ای که اخلاقی خاص دارند، پسری از احساساتش نسبت به پدر و مادرش پرده برمی‌دارد، پیشخدمت رستورانی از دختری می‌گوید که هر روز به رستورانش می‌رود، و این‌ها و بیشتر از این‌ها داستان‌های کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس را تشکیل می‌دهند.

بهاره رهنما در 11 داستان این مجموعه که عموماً حال‌وهوایی زنانه دارند و راوی آن‌ها اول‌شخص است، از انسان‌هایی می‌گوید که هر کدام در جهان کوچک خود دغدغه‌ای دارند و درگیر دل‌مشغولی‌های بی‌پایان خود هستند.

داستان‌های کوتاه کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس با اینکه هر یک در فضایی متفاوت می‌گذرند، نقطه‌ی اشتراکی دارند که آن‌ها را تبدیل به مجموعه‌ای خواندنی می‌کند که مخاطب را با خود همراه می‌کند و احساساتی مشابه هر یک از شخصیت‌ها را در او برمی‌انگیزد.

کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس برای چه کسانی مناسب است؟

اگر علاقه دارید مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه را به قلم یکی از بازیگران ایرانی بخوانید، کتاب حاضر مناسب شماست.

با بهاره رهنما بیشتر آشنا شویم:

نویسنده‌ی کتاب حاضر شهرتش را مرهون کار در عرصه‌ی سینما و تلویزیون است. بهاره رهنما که بیشتر به‌خاطر بازیگری شناخته می‌شود، چندین کتاب شعر و داستان نیز منتشر کرده که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به «زن باران»، «مالیخولیای محبوب من» و «پای به جاده زدن» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس می‌خوانیم:

چشم‌هایت برق می‌زند، اما به ‌روی خودت نمی‌آوری، وسایلت را جمع می‌کنی و مانتویت را به تن می‌کشی، خودت را از تک‌وتا نمی‌اندازی و می‌گویی: «آره، برم بچه‌م الان می‌آد خونه، تا من نباشم غذای درست و حسابی نمی‌خوره.»

طبق معمول وسط زمین و هوا می‌گویی: «خداحافظ»، و توی راه‌پله داد می‌زنی: «بهت زنگ می‌زنم.» به دویدنت که هنوز دخترانه است سمت ماشینِ سعید نگاه می‌کنم.

جمله‌ی سعید هنوز توی گوشم است: «تا آخر دنیا عاشقتم، بگو خانوم‌کوچولوی دیوونه‌ی من بیاد پایین.» سرم گیج می‌رود و می‌خواهم همه‌ی وجودم را عُق بزنم. سعید دارد در ماشین را برای تو باز می‌کند.

با موهای کوتاهش شبیه سعید سال‌های دبیرستان شده. تو به او لبخند می‌زنی، یاد خوابم می‌افتم؛ من و تو و سعید و یک بی‌بی گشنیز گنده‌ی مقوایی بدقواره… ترشی مایع معده‌ دهانم را پر می‌کند. می‌دوم سمت دست‌شویی. پشت صدای شیر آب و عق‌ زدنم، صدای صاحب‌خانه‌ام را می‌شنوم که غر می‌زند باز اجاره‌ی خانه‌ام عقب افتاده!

فهرست مطالب کتاب

تو خفه می‌شی یا من؟
گروه اکثریت
تصمیم
مثل همیشه
ماما عاشق لاک قرمز بود
اسب
شمس‌العماره
بَزَک
زانتیای سیاه
روبه‌رو
چهار چهارشنبه و یک کلاه‌گیس

 

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

چهار چهارشنبه و یک کلاه‌گیس

نویسنده
 بهاره رهنما
مترجم
—-
نوبت چاپ 7
تعداد صفحات 86
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1397
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 110 گرم
شابک
9789643625306
توضیحات تکمیلی
وزن 0.110 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چهار چهارشنبه و یک کلاه‌گیس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

غول مدفون

380,000 تومان

معرفی کتاب غول مدفون اثر کازوئو ایشی گورو

غول مدفون، رمانی فانتزی است نوشته ی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، کازوئو ایشی گورو، که در سال 2015 برای اولین بار به چاپ رسیده است.
در بریتانیای پس از آرتور، جنگ هایی که زمانی میان ساکسون ها و بریتانیایی ها شعله ور بود، بالاخره پایان یافته است.
زوجی سالخورده با نام های آکسل و بئاتریس، پس از چندین و چند سال به ملاقات پسرشان می روند و به خاطر مه عجیبی که باعث فراموشی دسته جمعی در سراسر سرزمین شده، چیز زیادی از او به خاطر نمی آورند.
همزمان با پیشروی داستان و پیوستن جنگجویی از نژاد ساکسون و شوالیه ای برجسته و شناخته شده به آکسل و بئاتریس، این زوج به آرامی شروع به یادآوری گذشته ی تاریک و پرمشکل شان می کنند.
غول مدفون، تأملی درخشان است بر موضوعاتی چون فراموشی، قدرت خاطرات، عشق، انتقام و جنگ.
سفارش:0
باقی مانده:2

مرگ ايوان ايليچ

120,000 تومان

در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ می‌خوانیم

زندگى را در خانه‌ى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنان‌که معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوق‌العاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مى‌بود دیگر نقصى در زندگى‌شان نمى‌ماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابه‌جا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلاف‌نظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بى‌جدال زیاد باهم کنار مى‌آمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفته‌رفته آشنایى‌هایى پیدا مى‌شد و عادت‌هایى پدید مى‌آمد و زندگى‌شان هر طور بود پر مى‌شد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مى‌گذرانید و براى ناهار به خانه مى‌آمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دل‌آزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمه‌اش همین خانه بود. (کوچک‌ترین لکه روى سفره یا پارچه‌ى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مى‌آورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما به‌طور کلى زندگى‌اش طورى مى‌گذشت که به عقیده‌ى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمى‌خاست، قهوه‌اش را مى‌نوشید و روزنامه‌اش را مى‌خواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مى‌کرد و به دادگاه مى‌رفت و آن‌جا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مى‌افتاد.
سفارش:0
باقی مانده:5

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر

110,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 2: پادشاهی منوچهر می‌خوانیم

عاشق‌شدن زال بر رودابه بگوید بدین بر یکى داستان / سپهدار تازى سر راستان خم چرخ گردان نهفت من است / که تا زنده‌ام چرمه جفت من است به‌نزد خردمند رسوا شوم / عروسم نباید که رعنا شوم زال پیوسته در فکر دست‌یافتن بر دختر مهراب بود و از این اندیشه خسته‌دل و افسرده شده بود. همیشه دلش در گفت‌وگوى او بود و از این‌که بر سر این کار آبرو بگذارد، باک نداشت. چندى گذشت؛ امّا دل زال همچنان آکنده از مهر او بود. روزى صبح زود مهراب به بارگاه زال رفت و برگشت. در دل بر مردى و پهلوانى و یال و کوپال زال آفرین مى‌گفت. مهراب به شبستان خود رفت و در باغ قدم مى‌زد. در سراى او دو خورشیدروى به‌نام‌هاى سیندخت و رودابه بودند. سیندخت همسر و رودابه دختر او بود که مهراب همیشه از دیدن آن‌ها روحش تازه مى‌شد. آن‌ها خود را همچون باغ بهار آراسته بودند. هر‌کس رودابه را مى‌دید در شگفت مى‌ماند و بى‌اختیار نام پروردگار را بر زبان مى‌راند. او قامتى چون سرو داشت، صورتش چون قرص ماه و تاجى از عنبر بر فراز سرش نشانده بود. با دیبا و گوهر خود را مانند بهشتى پُرنعمت آراسته بود.

فهرست مطالب کتاب

منوچهر زال و رودابه زادین رستم
سفارش:0
باقی مانده:2

پوست در برابر پوست: خوانش جنایات و مکافات

280,000 تومان

معرفی کتاب پوست در برابر پوست: خوانش جنایت و مکافات

کتاب پوست در برابر پوست نوشته‌ی امیر نصری، به بررسی رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی می‌پردازد. نصری در این کتاب خوانشی فلسفی از رمان داستایوفسکی را ارائه می‌کند و به تحلیل و بررسی جزئیات و زمینه‌های فکری این رمان برجسته می‌پردازد. دیدگاه نویسنده در این کتاب ما را در فهم بهتر روایت کمک کرده و نگرشی نو را در مطالعه رمان به دست ما می‌سپارد.

درباره‌ی کتاب پوست در برابر پوست

در دنیای حاضر نظرات اندیشمندان در قالب مقالات منتشر می‌شود و فرم متنی آرای فیلسوفان شکلی تک‌بعدی به خود گرفته است؛ اما با بررسی تاریخ فلسفه ما با انبوهی از فرم‌های نوشتاری فیلسوفان روبه‌رو می‌شویم. پس استفاده‌ی فلسفی به هر شیوه‌ی متنی ممکن و حتی درگذشته مرسوم بوده است. می‌توان هر متنی را از نظر فلسفی مورد بررسی قرار داد و با نگرشی ژرف‌تر به جهان‌بینی و گفتمان‌ها و زمینه‌های فکری نویسنده پرداخت. امیر نصری نویسنده‌ی کتاب پوست در برابر پوست، با استفاده از نظریاتی درباره‌ی بررسی رمان‌هایی که دارای مضامینی فلسفی هستند، روایت جنایت و مکافات را از زاویه دیدی متفاوت نگاه می‌کند. او با استفاده از سه نظریه‌ی «فلسفه به‌منزله‌ی ادبیات»، «فلسفه‌ و ادبیات» و «فلسفه‌ی ادبیات» که هرکدام نگرشی نو به متن هستند سعی در پرداختن به رمان جنایت و مکافات دارد. نویسنده با توضیح هریک از سه ایده‌ی نظری مذکور سعی می‌کند باب جدیدی را در پرداختن به رمان ایجاد کند. نصری با استفاده از نظر دانتو این نکته را خاطرنشان می‌کند که نباید فلسفه‌ به‌منزله‌ی ادبیات را با نگاهی تقلیل‌گرایانه بررسی کرد؛ بررسی یک اثر فلسفی از دید ادبی صرف نیز ممکن نیست. محتوا و فرم نیز در یکدیگر مؤثرند و در انتقال پیام نقشی مشارکتی را ایفا می‌کنند.پس می‌توان گفت اگر دکارت ایده‌های فلسفی خود را در قالب دیگری بیان می‌کرد و یا اگر افلاطون برای نظریاتش شکلی محاوره‌ای را اتخاذ می‌کرد محتوای کلام آن‌ها نیز با آنچه اکنون می‌بینیم متفاوت می‌شد؛ بنابراین، محتوای فلسفی، فرم نگارش و خوانش متناسب با خودش را می‌طلبد و آثار این دو فیلسوف به هنگام بدل شدن به مقاله‌ای فلسفی دست‌کم بخشی از ویژگی‌های خود را از دست می‌دهند. حال آیا می‌شود به رمان و به‌طورکلی ادبیات به‌منزله‌ی فلسفه نگریست؟! آیا رمان‌نویسان را می‌توان به‌عنوان یک فیلسوف در نظر گرفت؟ البته لازم به یادآوری‌ست دراین‌بین فیلسوفانی همچون سارتر و آلبر کامو به رمان‌نویسی پرداخته‌اند؛ اما می‌توان نویسندگانی را یافت که فیلسوف نبوده‌اند یا دست‌کم خود را به‌عنوان یک فیلسوف تقلی نمی‌کردند، اما فلسفه‌ورزی به شکل واضحی در آثارشان دیده می‌شود. فلسفه ‌ورزی در رمان به رمان‌نویسانِ فیلسوف محدود نمی‌شود و پاره‌ای از نویسندگان غیرفیلسوف نیز در زمان‌هایشان به فلسفه‌ورزی پرداخته‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

نوایی هم‌آهنگ باران

28,000 تومان

معرفی کتاب آه باران اثر فریدون مشیری

آه، باران...؛ ریشه در اعماق اقیانوس دارد، شاید این گیسو پریشان کرده؛ بید وحشی باران یا نه، دریایی ست گویی واژگونه؛ برفراز شهر؛ شهر سوگواران هر زمانی که فرومیبارد از حد بیش ریشه در من میدواند، پرسشی پیگیر، با تشویش؛ رنگ این شبهای وحشت را تواند شست آیا از دل یاران؟؛ چشمها و چشمه ها خشکند روشنیها محو در تاریکی دلتنگ همچنان که نامها در ننگ هرچه پیرامون ما، رنگ تباهی شد آه، باران ای امید جان بیداران؛ بر پلیدیها، که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم آیا چیره خواهی شد؟

دست به دهان، گاه‌شماری شکست‌های نخستین

38,000 تومان

معرفی کتاب دست به دهان

کتاب دست به دهان، نوشته پل آستر است که با ترجمه بهرنگ رجبی منتشر شده است. این کتاب روایت‌های جذاب و کوتاهی است که انتشارات چشمه برای مخاطب منتشر کرده است.

درباره کتاب دست به دهان

کتاب دست به دهان از روایت‌های واقعی زندگی پل استر است. خاطراتِ جالب و جذابی از این نویسنده، درباره‌ی زمانی که هنوز نویسنده  مشهوری نشده بود و به هر دری می زند تا کتابی چاپ کند و پولی به دست آورد و زنده بماند و زندگی کند. او کارهای بسیار متفاوتی را امتحان می‌کند از کارگری روی نفت‌کش تا مشارکت در پروژه‌های فیلم‌سازی یا ترجمه‌ی قانون اساسی ویتنام و … تا این که در نهایت پس از افت و خیزهای فراوان نویسنده می‌شود.

خواندن این کتاب تصویر متفاوتی از آستر و زندگی‌اش به خواننده می‌دهد.

خواندن کتاب دست به دهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دست به دهان

من حتا پیش از آن‌که بروم تو آمده بودم بیرون. پا به نوجوانی که گذاشتم دیگر به این نتیجه رسیده بودم که دنیای تجارت باید بی‌لطفِ حضورِ من روزگارش را بگذراند. آن‌موقع شاید بدترین حالم را داشتم، تحمّل‌ناپذیرترین حالم را، پریشان‌ترین حالم را. در آتشِ اشتیاقِ ایده‌آلیسمی نویافته می‌سوختم، و جدّیت‌های کمالی که پی‌اش بودم تبدیلم کرده بود به زاهدِ کوچولویی تحتِ کارآموزی. ظواهر بیرونی ثروت زده‌ام کرده بود، و هر نشانه‌ای از تظاهر را که پدر و مادرم به خانه می‌آوردند تحقیر می‌کردم. زندگی منصف نبود. بالاخره این حالی‌ام شده بود، و از آن‌جا که کشف خودم بود با تمامِ نیروی نهفته در یک کشف هم بهم ضربه زد. همچنان که ماه‌ها می‌گذشتند تطبیق دادن خوشبختی خودم با بدبختی بسیاری آدم‌های دیگر برایم سخت‌تر و سخت‌تر می‌شد. من چه کرده بودم که درخورِ آسایش و امتیازاتی باشم که بر سرم باریده بود؟ پدرم استطاعتش را داشت ــ همین ــ و این‌که او و مادرم سر پول باهم دعوا می‌کردند یا نمی‌کردند در مقایسه با این حقیقت که پیش از هر چیز آن‌ها پول داشتند که سرش دعوا کنند اهمیتِ اندکی داشت. هربار که مجبور بودم سوار اتومبیلِ خانوادگی‌مان شوم شرمسار می‌شدم ــ اتومبیلی آن‌همه پُرجلا و نو و گران، که چنان به‌وضوح دعوتی بود از جهان تا تحسین کند اوضاعِ ما چه‌قدر روبه‌راه است. همدلی من اما به‌تمامی با ستمدیده‌ها بود، با ندارها، با پایین‌دستی‌های نظمِ اجتماعی؛ و چنان اتومبیلی مرا از شرم سرشار می‌کرد ــ نه‌فقط شرم از خودم، بلکه از زندگی کردن در دنیایی که اجازه می‌داد چنین اتفاقاتی هم بیفتد. اولین شغل‌هایم حساب نیستند. پدر و مادرم هنوز به‌لحاظ مالی حمایتم می‌کردند و هیچ الزامی نداشتم روی پای خودم بایستم یا در دخل‌وخرجِ خانه سهمی داشته باشم. بنابراین فشاری نبود، و فشاری که نباشد هیچ‌وقت هیچ‌چیزِ مهمی هم نمی‌تواند به خطر بیفتد. از داشتنِ پولی که درمی‌آوردم خوشحال بودم اما هیچ‌وقت لازم نبود برای الزاماتِ معیشتی خرجش کنم، هیچ‌وقت لازم نبود نگران غذای سفره یا عقب افتادن اجاره باشم. این مشکلات بعدتر می‌آمدند سراغم. الان صرفاً بچه‌دبیرستانی‌یی بودم پی یک جفت بال، تا از آن‌جایی که بودم ببَرَدم.