ساعت نحس گابریل گارسیا مارکز انتشارات کتاب سرای نیک
ساعت نحس قیمت اصلی: 389,000 تومان بود.قیمت فعلی: 175,500 تومان.
بازگشت به محصولات

چگونه با همکاران خود کنار بیاییم

58,500 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

اغلب، سخت ترین جنبه کار ربطی به ضرب الاجل، ترفیع یا رقابت ندارد. این به چالش های عظیم و زیبای برخورد روزانه با همکاران ما مربوط می شود.
افرادی که با آنها کار می کنیم می توانند ما را تشویق کنند، حمایت کنند و به ما انرژی بدهند، اما کار کردن با موفقیت در اطراف دیگران، چه به صورت مجازی یا حضوری، نه شهودی و نه ساده است. این امر مستلزم برقراری ارتباط موثر، درک نقاط کور و تعصبات خود و همدلی با دیدگاه دیگران است.
مدرسه زندگی از بدو تأسیس با سازمان‌ها کار می‌کند و کارکنان را به هوش هیجانی مورد نیاز برای موفقیت مجهز می‌کند. این کتاب آموخته های آنها را در مجموعه ای از درس ها در مورد روانشناسی محل کار جمع آوری می کند. نتیجه یک راهنمای ضروری برای سازمان‌های هماهنگ، شادتر و سودآورتر است.

یک راهنمای عملی: برای کار موفق با همکارانمان.
پر از تمرینات و توصیه های متفکرانه: برای کار مشترک.
رفتارهای چالش برانگیز در محل کار را بررسی می کند: مانند حالت تدافعی، خوش بینی بیش از حد و عدم بلوغ.
کاملا تحقیق شده و مشتری محور: با تجربه و تحقیقات عملی از مدرسه زندگی برای تجارت که آموزش های داخلی را برای مشتریان از جمله: فیس بوک، فایننشال تایمز، گوگل، هاواس مدیا، نایک و سونی موزیک ارائه می دهد.
یک راهنمای اطلاعاتی: برای افراد و مشاغل به طور یکسان.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

چگونه با همکاران خود کنار بیاییم

نویسنده مدرسه زندگی
مترجم  افسانه قره داغی
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 166
نوع جلد شوميز
قطع رقعی
سال نشر —–
سال چاپ اول 1402
موضوع
روانشناسی
نوع کاغذ ——
وزن 500 گرم
شابک
9786226977364

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چگونه با همکاران خود کنار بیاییم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب پری دریایی و 28 داستان دیگیر

11,800 تومان
کتاب پری دریایی و 28 داستان دیگر یکی بود، یکی نبود، روزگاری دیوی بود که در پلیدی سرآمد تمام دیوان بود؛ معروف به ابلیس بود. روزی از خوشحالی داشت با دمش گردو می شکست، آخر آیینه ای اختراع کرده بود که قدرت عجیبش در این بود که می توانست عکس هر چیز خوب و زیبا را زشت و وحشتناک جلوه دهد؛ و آنچه را پلید و بی ارزش بود، چشمگیر و ارزشمند بنمایاند؛ مثلا، زیباترین چشم انداز به اسفناج پخته شبیه بود؛ و مهربانترین وارجمندترین آدم ها، نفرت انگیز یا مسخره به نظر می آمدند. احتمال داشت بی اینکه شکم داشته باشند، رو کله شان بایستند؛ و صورتشان همیشه طوری از ریخت می افتاد که نمی توانستی هیچ کدامشان را بشناسی. کک ومکی کوچک چنان گسترده می شد که نیمی از بینی یا تمام گونه را دربر می گرفت.

درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی(جلد سوم)

210,000 تومان
فلسفه در تاریخ و فرهنگ اسلامی ریشه ستبری دارد، ولی نظر به آثاری که تاکنون سعی در شناساندن سیر تاریخی این سنت غنی نوشته شده اند، نشان می دهد که هنوز راه درازی در پیش است. آگاهی عمیق از سنت فلسفی در جهان اسلام، بدون در دست داشتن اثری که سیر تاریخی این سنت را به گونه ای تحلیلی و جامع ارائه کرده باشد، بسیار مشکل می نماید. در این کتاب، نویسندگان تصویری اجمالی، گویا، فراگیر، تحلیلی- انتقادی و به دور از تعصب از سیر فلسفه اسلامی عرضه کرده اند. همچنین فلاسفه برجسته، تحولات و مکاتب مهم فلسفی و علوم مرتبط با فلسفه (یعنی منطق، کلام و عرفان) را نیز در کانون توجه قرار داده اند.

جستاری در باب اصول اخلاقی

165,000 تومان
جستاری در باب اصول اخلاقی نویسنده دیوید هیوم مترجم مجید داودی نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 240 قطع و نوع

پناهجویان در گذر تاریخ

25,000 تومان
مسئلۀ پناهجویی و آوارگی قدمتی به درازای تاریخ بشر دارد؛ از زمان رانده شدن آدم و حوا از بهشت و آوارگی قابیل پس از کشتن برادرش هابیل تا به امروز، ، پدیده‌ای که همواره با زندگی بشر همراه بوده است. پناهجویی به دلایل مختلفی رخ می‌دهد: آزار و اذیت به خاطر نژاد، دین، قومیت، عقاید سیاسی یا عضویت در گروه اجتماعی خاص، یا بر اثر جنگ‌های داخلی، خشونت و فقر. در دو قرن اخیر به دنبال جنگ‌های جهانی در اروپا، و جنگ‌های اخیر در خاورمیانه و آفریقا آوارگی و پناهجویی به مسئله‌ای بحرانی تبدیل شده است، از این رو، از میانۀ قرن بیستم سازمان‌هایی بین‌المللی به منظور ساماندهی مسئلۀ آوارگان و پناهجویان کمک به آن‌ها شکل گرفته که تا به امروز فعالیتشان ادامه دارد. اما در این باره همواره اختلاف‌نظرهایی وجود دارد؛ عده‌ای خواهان کمک به پناهجویان و پذیرش آن‌ها در کشورشان هستند و عده‌ای پناهجویان را به چشم تهدید نگاه می‌کنند و خواهان اتخاذ سیاست‌های سفت و سخت در مواجهه با این مسئله هستند، و در این میان پناهجویان در تلاطم این تصمیمات سیاسی چشم به آینده‌ای نامعلوم دوخته‌اند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

وقتی بابام کوچک بود (3)

55,000 تومان
بابای من وقتی کوچک بود صبح یک روز بهاری با جوجه کوچولوش توی جعبه چوبی بزرگ توی بالکن آپارتمان نشسته بودند و از لای درز تخته‌ها به خورشید و پرنده‌های توی آسمان نگاه می‌کردند و نان و پنیر و پسته می‌خوردند....