چیرگی بر اختلال وسواسی- اجباری

170,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

اختلال وسواسی- اجباری می تواند زندگی فرد مبتلا را با محدویت‌های زیادی مواجه کند. این کتاب می‏ تواند راه‏‌حلی برای این مشکل باشد. تکنیک‌های ارائه‏ شده در کتاب همگی در پژوهش‏های علمی بالینی بررسی و تأیید شده‏‌اند و کاربرد آنها می‏ تواند تاثیر قابل ‏توجهی در کاهش نشانه‌های اختلال وسواسی داشته باشد. سبک نگارش کتاب ساده و روان است و برای عموم خوانندگان به راحتی قابل فهم است.

علاوه بر درمانگران ، خود مراجعان هم می ‏توانند در قالب یک کتاب خودیاری از روش‌های معرفی شده در کتاب استفاده کنند. اهدافی که با خواندن این کتاب قابل دسترس هستند: – فهم ماهیت وسواس‌ها ، اجبارها و آیین‌های وسواسی – تدوین یک برنامه عملی برای غلبه بر وسواس – معرفی روش گام به گام برای مقابله و تسلط بر موقعیت‌های که فرد اجتناب می‏‌کند – تسلط بر وسواس‌های عملی – رهایی از افکار مزاحم وسواسی – کاهش اضطراب و بهبود روابط با نزدیکان

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786002001894 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

چیرگی بر اختلال وسواسی- اجباری

نویسنده
جاناتان آبراموویتز
مترجم دکتر فاطمه قدیری
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 424
نوع جلد
شومیز
قطع
وزیری
سال نشر 1392
سال چاپ اول 1392
موضوع
روان‌درمانی و مشاوره
نوع کاغذ ——-
وزن 501 گرم
شابک
9786002001894

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.501 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چیرگی بر اختلال وسواسی- اجباری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شخصیت رنسانس … فرانسیسکو پیثارو

2,800 تومان
« فرانسیسکو پیثارو » در تروخیوی اسپانیا شهری با قدمتی بیش از دو هزار سال به دنیا آمد . این شهر یکی از همان دژهای قرون وسطایی بود که بر فراز تپه‌ای بنا شده بود و دیوارهای بلندی از سنگ خارا داشت که از شهر حفاظت می‌کرد . ثبت تولد ، مرگ و ازدواج در کلیسا ، دادگاه یا در خانواده و یا بر جلد کتاب مقدس در آن روزگار کاری رایج بود ، اما هیچ سند ثبت شده‌ای از تولد فرانسیسکو پیثارو به دست نیامده است . تاریخ واقعی تولد او برای مورخان همچنان یک راز است . اما آنها بر این باورند که او بین سال‌های ١٤٧١ و ١٤٧٥ به دنیا آمده است. برخی از مورخان ادعا می‌کنند او پس از تولد روی پله‌های یک کلیسای محلی رها شده بود و برخی دیگر می‌گویند او در میان خوک‌ها بزرگ شده و ماده خوکی به او شیر داده است . البته این ادعا شایعه‌ای بی‌اساس بیش نیست . در واقع سرهنگ گونسالو پیثارو ، پدر فرانسیسکو ، افسر ارتش بود. سربازانش او را به سبب رشادت‌هایش در نبرد با ایتالیایی‌ها « رومن » و به سبب قامت رشیدش « بلند » می‌نامیدند . مادر وی ، خدمتکار بود و پدر و مادرش هر کدام تعدادی برادر ناتنی به فرانسیسکو ارزانی کردند . او هیچگاه به مدرسه نرفت و هرگز خواندن و نوشتن نیاموخت ، با این حال او به دنبال ماجرا ، هیجان و مهم‌تر از همه ثروت فراوان بود . کتاب « پیثارو » مجلدی دیگر از مجموعه شخصیت‌های تأثیرگذار دوره رنسانس است که در ١١٠ صفحه راهی بازار نشر شده است .

کتاب بهترین داستان های کوتاه (گارسیا)

425,000 تومان
معرفی کتاب بهترین داستان های کوتاه (گارسیا) گابریل خوزه گارسیا مارکز (۱۹۲۷-۲۰۱۴)، نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات است. این کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه مارکز است. داستان ها و مضمون آن ها به شرح زیر است:۱-بعد از ظهر باشکوه بالتاسار: در مورد مردی که زیباترین قفس دنیا را ساخته است. ۲-تشییع جنازه مادر بزرگ: داستان در مورد روزهای آخر زندگی زنی است که رئیس قبیله ای مادر سالار است. ۳-کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد: سرهنگی که ۱۵ سال منتظر نامه دریافت مستمری خود است. ۴-تسلیم سوم: پسری که مرده اما مادرش جسم او را زنده نگه داشته است. ۵-روی دیگر مرگ: پسری که به مرگ برادر دوقلویش فکر می کند. ۶-اوا درون گربه خود: زنی که از زیباییش عذاب می کشد. ۷-اندوه سه خوابگرد: زنی منزوی درون یک خانه که تصمیم می گیرد از جایش تکان نخورد. ۸-زنی که ساعت ۶ می آمد: در مورد زنی که هر روز ساعت ۶ به کافه ای می رود که کافه دار عاشقش است. ۹-چشم های سگ آبی رنگ: دختر و پسری که هر شب به خواب هم می روند. ۱۰- کسی این گل سرخ ها را به هم ریخته: در مورد روحی که هنوز در این دنیا باقی مانده است. ۱۱- شب تلیله ها: ۳ نفری که تلیله ها چشمشان را درآورده اند. ۱۲- زیباترین غریق جهان: مرد غرق شده ای که آب او را به یک روستا می آورد. ۱۳- پیرمرد فرتوت با بال های عظیم: فرشته ای که به درون آدمیان آمده است. ۱۴- بلاکامان نیک جادو جنبل کار: ۲ مرد اهل جادو. ۱۵- آخرین سفر کشتی اشباح: پسری که همیشه در ماه مارس یک کشتی سیاه بزرگ را می بیند اما کسی حرفش را قبول نمی کند. ۱۶- مرگ مدام در فراسوی عشق : مردی که چند ماه مانده به پایان زندگی اش با یک دختر زیبا برخورد می کند. ۱۷- رد خون توی برف: یک زوج جوان پولدار در سفر ماه عسل. ۱۸- نور مثل آب است: ۲ برادری که به جای جایزه مدرسه خواستار قایق و لوازم غواصی هستند. ۱۹- فقط اومدم یک تلفن بکنم: زنی که به یک تیمارستان می رود تا به شوهرش زنگ بزند و تاخیر خود را اعلام کند. ۲۰- سفر خوش آقای رئیس جمهور. ۲۱- ماریا دوس پراسه رس: زنی که تدارک تشییع جنازه اش را می بیند. ۲۲- رویاهایم را می فروشم: زنی که خواب واقعی می بیند. ۲۳- ارواح ماه اوت: خانه ای که گفته می شود پر از ارواح است. ۲۴- قدیس: مردی که قصد دارد ثابت کند دختر مرحومش یک قدیس است. ۲۵- ترامونات: باد مرگ زا. ۲۶- زیبای خفته در هواپیما. ۲۷- وقتی باد بدبختی بوزد: دختری که مادربزرگش به خاطر بدهی اش او را مجبور به همخوابی با همه مردها می کند.

شخصیت باستان … اسکندر مقدونی

6,500 تومان
پدر اسکندر شاه فیلیپ دوم و مادرش ملکه المپیاس هر دو در خاندان‌های سلطنتی به دنیا آمده بودند. بر طبق برخی افسانه‌ها که اسکندر هم باورشان داشت ، نسب اجداد پدری اسکندر به هرکول قهرمان باستانی یونان می‌رسید. این قصه‌ها همگی عظمت از پیش معلوم اسکندر را نشان می‌دهد . وقتی مادرش او را باردار بود ، در خواب غرش تندر شنید و دید که آذرخشی رحمش را شکافت . این آذرخش آتشی برافروخت که تا دوردست‌ها دامن کشید. رؤیای او حاکی از آن بود که نوزادی که المپیاس حمل می‌کند، همان‌قدر خیره‌کننده و مخرب خواهد بود که نور و آتش تندر . در روز تولد اسکندر که به احتمال زیاد بیستم ژوئیه سال ٣٥٦ قبل از میلاد اتفاق افتاده، نشانه‌های بیشتری از موفقیت‌های آتی او نمایان می‌شود . جنگ ها و فتوحات ، و در نهایت و به گفته پلوتارک، مورخ باستانی ، پیشگویان گفته بودند تولد اسکندر با سه پیروزی قرین بوده که همگی نشانه شکست ناپذیری او خواهد بود. در ٢٥٠٠ سال پیش در یونان باستان دگرگونی‌های فرهنگی و سیاسی رخ داد و این کشور وارد عصر طلایی تاریخ خود شد که طی آن بنیان دموکراسی و سرچشمه‌های پژوهش دانشگاهی شکل گرفت. این کتاب که در واقع به زندگی اسکندر کبیر می‌پردازد مجلد دیگری از مجموعه شخصیت‌های تأثیرگذار است که راهی بازار نشر شده است .

شخصیت رنسانس … مارتین لوتر

7,500 تومان
بادهای تغییر در قرن شانزدهم در سرتاسر اروپا می‌وزید . قاره‌ای که کلیسای کاتولیک آن را متحد کرده بود ، خود را دستخوش آشوب می‌دید . در کوشش برای اصلاح کلیسا گروهی از مردم دست از مذهب رسمی کشیدند ، اما گروهی دیگر در درون مشغول کار بودند . تغییراتی که در سال ١٥١٧ با ٩٥ مسئله مارتین لوتر در آلمان آغاز شد ، قرار بود همه چیز را تغییر دهد . تأثیر اصلاحات پروتستان در همه جنبه‌های زندگی مشهود بود : در خانه ، حکومت و اقتصاد . اصلاح دینی پروتستان که پایی در قرون وسطی و پایی در رنسانس داشت ، قرار بود کلیسا ، دین و خود جهان را متحول کند . در این احوال بود که تیر صاعقه و غرش رعد ، مردی را به خدمت مسیحیت درآورد به نام « مارتین لوتر » . او که دانشجوی حقوق بود ، می‌خواست که راهب شود . لوتر بعدها به قول خود وفادار ماند ، دانشگاه را رها کرد و وارد صومعه شد . او صدای خود را علیه قدرتمندترین نظام حاکم مذهبی و سیاسی زمان، یعنی کلیسای کاتولیک ، بلند کرد . این دوران به دوران اصلاح دینی پروتستان معروف شد .

کتاب زوربای یونانی

325,000 تومان
معرفی کتاب زوربای یونانی کتاب زوربای یونانی، رمانی کلاسیک نوشته ی نیکوس کازانتزاکیس است که نخستین بار در سال 1946 منتشر شد. این رمان ارزشمند به داستان دو مرد، دوستیِ باورنکردنی آن ها و اهمیت بهره جویی کامل از زندگی می پردازد. زوربا، مردی یونانی، بسیار پرانرژی و غیرقابل پیش بینی است. او به همراه راوی بی نام و نشان داستان به جزیره ی کرِت می رود تا در معدن ذغال سنگِ راوی کار کند؛ پس از این اتفاق، رابطه ی منحصر به فردی میان این دو شخصیت شکل می گیرد. این دو کاراکتر از نظر شخصیت بسیار از هم دور هستند: راوی، مردی متفکر، فروتن و کم حرف است و زوربا، شخصیتی آزاد، سرزنده و ورای محدودیت های آداب معاشرت دارد. زوربا در ادامه ی داستان به بهترین دوست راوی تبدیل می گردد و به او کمک می کند تا قدر و ارزشِ لذتِ زنده بودن را بیش از پیش درک کند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت