کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

20,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

برشی از متن کتاب

شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره… چی چی؟

پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست.

مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه… یکی گفت: یه تنبـ… شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟

تنبل گفت: من؟… خب… بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد.

موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است… نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟

طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم… حسابی ناراحت می شدم… وایسا ببینم!… من که نشستم رو شونه ی تو… اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما.

دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین.

تکون بخورین. تحرّک… کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه… بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و… چی چی؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

نویسنده
 آلخاندرو رودریگث، پیلار لوثانو
مترجم
کژوان آبهشت
نوبت چاپ
تعداد صفحات 54
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655725
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

عکس دسته‌جمعی با پدرخوانده: سفر به سه‌گانه‌ی کاپولا

62,000 تومان

در بخشی از کتاب عکس دسته جمعی با پدرخوانده: سفر به سه گانه‌ی کاپولا می‌خوانیم

زن امریکایی، آری، همه‌ی نقش کِی در پدرخوانده‌ها همین است. او تنها کسی در میان شخصیت‌های اصلی است که رگ‌و‌ریشه‌ی ایتالیایی ندارد. تبار ایرلندی تام هگن هم شاید یکی از دلایل دور نگه داشتنِ گاه‌گاهی‌اش از مسائل مربوط به خانواده باشد، اما تام درهرحال از بچگی در میان ایتالیایی‌تبارها بزرگ شده است، و حتی یک‌بار با مایکل به ایتالیایی حرف می‌زند. کِی تنها بیگانه‌ی واقعی داستان است. در کتاب پوزو، مایکل برایش مفصلاً توضیح می‌دهد که چرا دن کورلیونه هیچ اعتقادی به نظم و قانون امریکایی ندارد و تحقق هر دو را خودش و خانواده‌ی بزرگش به عهده گرفته‌اند. آن‌جا البته کِی، که خودش و پدر و مادر نیوهمشایری‌اش دقیقاً همان امریکاییِ نمونه‌ای خوب‌اند که معمولاً وقت گرفتاری «پیش پلیس می‌روند»، خودش را از بازی کنار می‌کشد و این‌طور تسکین می‌دهد که عشقش به مایکل همه‌چیز را توجیه می‌کند. دایان کیتن اما هیچ چنین نیست. او در مرز میان بی‌خبری و خودفریبی بازی می‌کند و از لحظه‌ی قیامش علیه مایکل در فیلم دوم عملاً آدم دیگری می‌شود. همین جا باید به آن حکم کلی اشاره کنم که نوشته بودم مکان در پدرخوانده‌ها معمولاً معرفی نمی‌شود. آدم‌ها در تاریک‌روشناهای گوردن ویلیس جایی جمع می‌شوند که چندان معلوم نیست کجاست، و چیزهایی می‌گویند که چندان معلوم نیست که به چه معنی است. اما یکی از نمونه‌های نادر معرفی مکان در همین دعوای زن و شوهری، که پیامد عصیان کِی است، رخ می‌دهد. پیش از آمدن کِی به اتاق مایکل، نمایی بیرونی از سر‌در هتل دیده می‌شود. اتفاق هم سراسر در نور روز می‌افتد. اما نکته این‌جاست که سویه‌ی خانوادگی داستان در این فصل موضوع اصلی است، خانواده به مفهوم رایج و نه مافیایی کلمه.
سفارش:0
باقی مانده:1

وبلاگ خون‌آشام 3/ برف سرخ زمستان

115,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: «بیشتر شبیه یه سایه‌ی بزرگ و سیاه بود. تنها چیزی که تونستم واضح ببینم، دست‌هاش بود، دو تا دست اسکلتی و لاغر. داشتند با انگشت من رو نشون می‌دادن. یه چیزی هم ازشون چکه می‌کرد. یه چیزی شبیه... شبیه خون! خواستم فرار کنم که دست‌ها بالای سرم پیچ‌وتاب خوردن و انگار طلسم شده باشم، دیگه نتونستم تکون بخورم. همون‌جا سرِ جام میخکوب شدم. بعد یکی از دست‌ها مثل برق پرید جلو و گلوم رو گرفت. خیلی وحشتناک بود. همون لحظه رعدوبرقِ وحشتناکی زد و تونستم صورت ترسناک و رنگ‌پریده‌ش رو ببینم. خنده‌ش مو به تنم سیخ کرد.... وقتی نیمه‌خون‌آشام باشی، دیگر نمی‌توانی معمولی باشی. تا ابد عجیب‌و‌غریب خواهی بود. مامان و بابایم می‌گویند همین روزهاست که سر‌و‌کله‌ی «نیروی ویژه»‌ام پیدا شود. اتفاق‌های بدی افتاده. نمایشگاه زمستانی ترسناکی توی شهر برپا شده و شبحی با دست‌های لرزان و خونین به مردم حمله می‌کند. مردم اسمش را گذاشته‌اند «شبح خون»! اما حقیقت چیز دیگری ا‌ست. پای «خون‌آشام‌های مرگبار» در میان است. بزرگ‌ترین شیاطینی که باید با آن‌ها روبه‌رو بشویم. من و «تالولا»!

در روياي بابل

210,000 تومان

معرفی کتاب در رویای بابل

ریچارد براتیگان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی در طول سده‌ی بیستم بود. در کتاب در رویای بابل که از جمله رمان‌های مهم وی به شمار می‌رود، مخاطب داستان مفرحِ یک کارآگاه خصوصی خواهید بود که در ازای دریافت مبلغی قابل توجه، انجام مأموریتی عجیب را قبول می‌کند...

درباره کتاب در رویای بابل

کتاب در رویای بابل (Dreaming Of Babylon) یکی از خواندنی‌ترین رمان‌های ریچارد براتیگان، نویسنده‌ی فقید اهل آمریکاست. براتیگان در این اثر شوخ و شنگ که به جرئت یکی از بهترین و برجسته‌ترین دستاوردهای ادبیات پست مدرن به شمار می‌رود، داستان مردی بی‌نوا را روایت کرده که زندگی‌اش میان خیال شیرین و واقعیت تلخ در نوسان است. این مرد بی‌نوا کارآگاهی خصوصی است؛ البته نه از آن کارآگاه‌های خصوصی باابهتی که نظیرشان را در فیلم‌های نوآر آمریکایی می‌بینیم. بلکه یک کارآگاه خصوصی مفلوک و بی‌چیز که از سر نداری حاضر است کاسه‌ی گدایی هم در دست بگیرد! این جناب کارآگاه از آن دست آدم‌های روان‌پریشی است که تمام مدت در عوالم خیالی خود سیر می‌کنند. باری، داستان او در کتاب پیش رو زمانی شروع می‌شود که گروهی ناشناس، در ازای پرداخت پولی قابل توجه، مأموریتی عجیب و خطرناک را به او محول می‌کنند: دزدیدن جنازه‌ی زنی تازه‌درگذشته از سردخانه‌ی شهر! کارآگاه بیچاره‌ی قصه‌ی ما که از فقر و نداری، شپش به تنش افتاده، این پیشنهاد را قبول می‌کند و به همراه دوستی، مأموریت خویش را آغاز می‌نماید. اما این تازه شروع ماجراهای سرسام‌آور و مفرح اوست!... کتاب در رویای بابل، چنان‌که گفتیم، یکی از آثار شاخص در کارنامه‌ی ادبی نویسنده است. طنز خاصی که در تمام نوشته‌های براتیگان می‌بینیم، در این کتاب دلنشین‌ترین صورت را به خود گرفته است. خواندن این اثر به خوردن چای و باقلوا در زمستانی سرد می‌مانَد، و یا به نوشیدن قهوه‌ای خوش‌طعم در کافه‌ای گرم و دنج؛ همان‌قدر دلچسب، همان‌قدر سحرانگیز!

فريادها

25,000 تومان

معرفی کتاب فریادها اثر لوران گوده

رمان «فریادها» نوشته لوران گوده، نویسنده فرانسوی برنده ی جایزه گنکور درباره جنگ است. درباره سربازانی که تمام جسم و جان خود را برای دفاع از وطن گذاشته اند و همراه با هراس و مسخ شدگی در فضای غیر انسانی و بی رحم جنگ با خود و فلسفه جنگیدنشان درگیرند.
«ژول» سربازی است که مرخصی گرفته و در حال رفتن به خانه است اما نگرانی درباره همرزمانش او را رها نمی کند. در جای دیگری سربازی شیمیایی درون حفره ای در قلب خاک اسیر شده و دست و پا می زند.
دو سرباز دیگر به نام های «ماریوس» و «بوریس» از دست فریادهای عجیب سرباز دیگری موسوم به «مرد خوکی» ترسیده و عاصی شده اند و در صدد کشتن اویند، همه سربازان این کتاب به نوعی در هراس مرگ اند و اتفاقات گوناگون و عجیبی اطرافشان رخ می دهد.
داستان از زبان چند روای روایت می شود. «ماریوس»، «ریپول»، «رنیه»، «شیمیایی»، «ژول» و... هر راوی بخشی از ماجرا را کامل می کند.
بخش زیادی از داستان در زمان حال می گذرد و بخش هایی در زمان های گذشته و نویسنده با بهره گیری از این تکنیک خواننده را در تمامی لحظه ​های دلهره و هراس، همراه شخصیت​ های داستان می کند تا مانند آنها وحشت لحظات داستانی را از نزدیک لمس کند. «برگشتن به جبهه و مردن در آن جا. چاره ای جز این نمی بینم.
بله. راه آمده را برگشتن. انجام دادن دوبارهٔ همهٔ کارها. با همان عجله. تند راه رفتن. گذشتن از همان مزرعه ها، توقف در همان جاهای قبلی. از روستا به سنگر. آن جا، توی سوراخم می خزم و مثل بقیه، دعایم را نثار زمین می کنم.
شاید کس دیگری غیر از من آن را به مردم روستا برساند. کس دیگری غیر از من. کسی که شیواتر حرف بزند. کسی که از روستایی ها سنگ نخورد. من ناکام ماندم.
بله. چاره ای ندارم جز این که راه آمده را برگردم. دوباره دوستانم را ببینم و دیگر ترک شان نکنم.» «لوران گوده» با سادگی تحسین برانگیزی فضای جنگ را توصیف کرده است. فضایی که اگرچه غیرانسانی است اما پر از برادری و هم دلی هم هست.
«فریادها» نمایش بزرگ هراس انسان ها است. گوده با این اثر می خواهد نشان دهد وقتی انسانیت با هراس از مرگ و جنگ نابود می شود همه چیز را با خودش نابود می کند.
سفارش:0
باقی مانده:2

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 8/ دیدار سَرمگس و پَرمگس

70,000 تومان

معرفی کتاب دیدار سرمگس و پرمگس اثر تد آرنولد

روزی از روزها ویز و سرمگس حوصله از کله شان رفته بود.
سرمگس گفت: بازززی؟
ویز گفت: «آره ! بیا بازی مازی کنیم.»
سرمگس و ویز زدند بیرون. سرمگس دوست تازه ای پیدا کرده! یک مگس مثل خودش!
اسمش هست پرمگس!
فکر می کنی سرمگس باز هم پیش ویز برگردد؟
سفارش:0
باقی مانده:1

مرگ در مي زند

220,000 تومان

در بخشی از کتاب مرگ در می‌زند می‌خوانیم

نات: از من چى مى‌خوایى؟ مرگ: چى مى‌خوام؟ فکر مى‌کنى چى مى‌خوام؟ نات: حتماً شوخیت گرفته. من کاملاً سرحال و سالم‌ام. مرگ [بى‌اعتنا]: آهان. [به دوروبر مى‌نگرد.] جاى خوش‌گلیه. خودت درستش کردى؟ نات: یه دکوراتور داشتیم، اما خودمون هم باش کار کردیم. مرگ [به عکسى روى دیوار نگاه مى‌کند.]: من از این بچه‌هاى چشم‌درشت خوشم میاد. نات: من فعلاً نمى‌خوام برم. مرگ: نمى‌خوایى برى؟ تو رو خدا شروع نکن که حال‌ش رو ندارم. مى‌بینى که، از صعود حالت تهوع بهم دست مى‌ده. نات: چه صعودى؟ مرگ: از ناودون اومدم بالا. مى‌خواستم یه ورود نمایشى داشته باشم. دیدم پنجره‌ها بزرگ اند و تو هم بیدارى دارى مطالعه مى‌کنى. گفتم به زحمتش مى‌ارزه. بالا مى‌رم و با یه کمى چیز وارد مى‌شم. [‌انگشت‌هایش را به اصطلاح مى‌شکند و ترق‌تروق راه مى‌اندازد.] همین موقع پاشنه‌ى پام گیر کرد به چند تا شاخه‌ى مو. ناودون شکست و آویزون شدم به یه بند. بعد شنلم شروع کرد به پاره‌شدن. مى‌گم بیا بریم بابا. انگار از اون شب‌هاى سخته. نات: تو ناودون من رو شکستى؟ مرگ: شکست. یعنى نشکست. یه‌خرده کج شد. تو چیزى نشنیدى؟ من خوردم زمین. نات: داشتم چیز مى‌خوندم. مرگ: چى بوده شش‌دانگ رفته بودى توُ بحرش. [روزنامه‌ای را که نات مى‌خواند بر مى‌دارد.] «سرقت در مجلس عیاشى». مى‌تونم این رو امانت بگیرم؟
سفارش:0
باقی مانده:2