کتاب بچه های جینگیلی 6 (شیره می گیره از گلا برای کی؟برای ما)

25,000 تومان

رانه های شاد و تصاویر خیال انگیز مجموعه کتاب های «بچه های جینگیلی» خلاقیت کودکان را افزایش می دهند. در هر صفحه از کتاب ها یکی از بچه ها، با لباس عروسکی مخصوص، نقش جدیدی را بازی می کند. در واقع فعالیت هایی چون آموزش حیوانات، میوه ها، شغل ها و… به تجربه ای متفاوت و لذت بخش تبدیل می شوند.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب بچه های جینگیلی 6 (شیره می گیره از گلا برای کی؟برای ما)

نویسنده : نیلوفر بهاری
شابک : 9789643693879
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 16
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب بچه های جینگیلی 6 (شیره می گیره از گلا برای کی؟برای ما)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

باران در دوزخ

72,000 تومان
تنهايي مكافات نزيستن است آنچنان كه از عشق انتظار مي رود در هنگامه اي كه فرياد دست ها از دل بر نمي آيد و شكوه نگاه ها متعلق به گذشته هاست زماني كه دوست داشتن درست تلفظ مي شد

نخستین کتاب بزرگ من جلد 7، الفبای انگلیسی

30,000 تومان
کتاب نخستین کتاب بزرگ من(2)میوه ها و سبزیجات،کتابیست برای آشنایی با میوه ها و سبزی ها به همراه تصاویر و آموزش فارسی و معادل انگلیسی آنهاست.این کتاب توسط انتشارات قدیانی منتشر و به بازار عرضه شده است و...

قایقی در بیشه

48,500 تومان
تو هیچ چیزی از من نمی دانستی، بابا! هیچ چیز! شاید چون فقط با دریا حرف می زدی و این باعث می شد از دنیا چیزی ندانی. کاش گاهی هم دریایت را به دنیای من پیوند می زدی. .

3 استاد (ادای احترامی به ابراهیم گلستان شمیم بهار و قاسم هاشمی‌نژاد)

76,000 تومان
براي نسلي كه از اوايل دهه پنجاه خورشيدي به عرصه رسيد و سر از لاك خودش بيرون آورد، اين سه تن سه‌تا از شاخص‌ترين قله‌ها بودند. تن ندادن به آن جرياني كه داشت همه‌چي را به يك طرف مي‌برد، تن ندادند به سليقه‌هاي مسلط و معمول و سوار هيچ موجي نشدند. هر كدام راه خودش را رفت و كار خودش را كرد. اين اداي دين شاگردي‌ست به استاداني كه هرگز به دنبال لشكركشي نبودند و هيچ تلاشي هم در اين راستا به خرج ندادند. هر كدام براي خودش سرداري بود - هر چند بي‌سپاه و تنها.

عیسی مسیح و اسطوره شناسی

115,000 تومان
کساني که با الهيات جديد آشنا و مأنوس‌اند بي‌ترديد نام رودلف بولتمان را شنيده‌اند. او از جمله متألهان مسيحي است که با طرح موضوعات و آرايي نسبتاً بديع و خارق عادت به مباحث الهيات مسيحي رونق بسيار بخشيده است و اگر بخواهيم از چند متفکر ديني معاصر ياد کنيم که افق الهيات جديد را وسعت بخشيده‌اند، او بي‌شک از زمره‌ي آن‌ها است. نگرش هرمنوتيکي او به عهد جديد، قرابتي که ميان آرا او و انديشه‌ي هايدگر هست، و فهم "اگزيستانسيال" او از تعاليم مسيحي و وضعيت بشري بحث و مناقشه‌هاي فراواني برانگيخته است. يکي از ابعاد مهم الهيات بولتمان مفهوم اسطوره‌زدايي است که با نام او پيوند خورده و شايد مهم‌ترين رکن ميراث فکري اوست. اين کتاب مجملي از ديدگاه‌هاي او در اين‌باره است.

من و تو

12,500 تومان

در بخشی از کتاب من و تو می‌خوانیم

با بازوهایی حلقه‌زده دور چوب‌اسکی‌ها ساک کفش‌ها در دست و کوله‌پشتی به دوش، مادر را دیدم که دور می‌زد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بی‌ام‌و روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاه‌قدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم به‌شدت می‌زد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آن‌همه بار جلوِ حرکتم را می‌گرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشه‌ی دیگر چرخاندم. آن انتها، رو‌به‌روی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسی‌بلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدان‌ها را در صندوق‌عقب جا می‌دادند. یک ولوو با یک جفت چوب‌اسکی روی سقفش کنار شاسی‌بلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، رو‌به‌روی دیوار. به چوب‌اسکی‌ها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوب‌اسکی‌ها را روی سقف مرسدس محکم می‌کردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف می‌زدند. سومرو می‌پرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمی‌آورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچه‌هایی که کمک نمی‌کردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوب‌اسکی‌ها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوب‌ها و کفش‌های اسکی، فشرده میان کارمندان کت‌و‌شلواری، ‌مادران و بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند، احساس حماقت می‌کردم. می‌شد چشم‌هایم را ببندم و خیال کنم در تله‌کابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. می‌توانستم بوی کره‌ی کاکائو را از میان کرم‌های برنز‌کننده بشنوم. می‌خندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون می‌آمدیم.