کتاب بی یاد تو هرگز
585,000 تومان
معرفی کتاب بی یاد تو هرگز
… کودتا نعل بالنعل طبق خبری که ما داده بودیم انجام میشد ولی به سبب همان افشاگریها عقیم میماند، اطرافیان مصدق، این نارسیسهای ایرانی که عاشق آئینه بودند برای دیدن تصویرهای خود، چنین گمان میکردند که آنها عامل این پیروزی مصدق بودهاند و مقابل آئینه بیشتر باد به گلو میانداختند. ولی شکست شاه در کودتای 25 مرداد که منجر به فرارش از ایران گردید، حتی از شکست 30ام تیرماه 31 بزرگتر و مفتضحانهتر بود.
جز اینکه مصدق این زمان مطلقآ نقش تاریخی خود را از یاد برد و مانند هملت که در لحظه کشتن قاتل پدر خود دچار تردید شد، شمشیرش را غلاف کرد و ملت را از یک فرصت بزرگ محروم ساخت. مردی که تا آن لحظه بیپروا آمده بود اینک مانند کودکی که از سایه خود بر دیوار اطاق دچار ترس شده عقب نشست.
عوض مراجعه به آراء عمومی مردم جهت جمهوری، دنبال فکر شورای نیابت سلطنت رفت و با این عملش مثل گاو نه من شیری که ظرف شیر را بعد از آنکه لب به لب پر شد با لگد برمیگرداند، تاریخ ایران را به باد داد.
.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب بی یاد تو هرگز
نویسنده |
علی محمد افغانی
|
|
مترجم |
———
|
|
نوبت چاپ | 13 | |
تعداد صفحات | 639 | |
نوع جلد | زرکوب | |
قطع | رقعی | |
سال انتشار | 1403 | |
سال چاپ اول | —— | |
موضوع |
تاریخ ایران
|
|
نوع کاغذ | ——— | |
وزن | 665 گرم | |
شابک |
|
وزن | 0.665 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
درمان طبیعی افسردگی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.ماجراهای علمی 5 … گالیله
کتاب مرسو چه کسی را کشت
پانوراما ۴… مسافرخانه سرخ
کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.