کتاب تئوری بنیادی هنر تئاتر
335,000 تومان
معرفی کتاب تئوری بنیادی هنر تئاتر
در بخش اول این کتاب دیوید مگارشک سیستم آموزش بازیگری استانیسلاوسکی را در بوته نقد قرار می دهد. بخش دوم دربردارنده تئوری بازیگری استانیسلاوسکی است؛ مجموعه ای از اصول و قواعدی که زمینه ی شناخت ماهیت هیجانات و سرشت واقعی احساسات و همچنین دستیابی به حالت خلاق ذهنی را به منظور موفقیت بازیگر بر روی صحنه و کارگردانی صحیح صحنه فراهم می آورند و نگاهی نو به فنون بازیگری می اندازد.
استانیسلاوسکی از طریق بررسی تجربیات خود در مقام هنرپیشه و تحلیل معروف ترین نقش های خود، به ارائه ی قوانین تکنیک بازیگری و تعلیم و تربیت هنرپیشگان و کارگردانان می پردازد. در بخش سوم و چهارم نیز اخلاق تئاتری و بدیهه سازی به سبک استانیسلاوسکی از زبان دیوید مگارشک نقل می شوند.
.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب تئوری بنیادی هنر تئاتر
نویسنده |
کنستانتین استانیسلاوسکی
|
|
مترجم |
اصغر رستگار
|
|
نوبت چاپ | 3 | |
تعداد صفحات | 368 | |
نوع جلد | شومیز | |
قطع | رقعی | |
سال انتشار | 1402 | |
سال چاپ اول | —— | |
موضوع |
سینما و تئاتر
|
|
نوع کاغذ | ——— | |
وزن | 345 گرم | |
شابک |
|
وزن | 0.345 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
گور به گور
بخشی از کتاب گور به گور
«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، میخندید، تو اون واگنِ دراز هی میخندید، رد که میشد کلههاشون رو برمیگردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی میخندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفتتیرها میخندی؟» گفتم «چرا میخندی؟ برای این که از صدای خنده بدت میآد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکیشون پهلوش نشست، یکیشون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب میرفت. یکیشون باید عقب عقب میرفت، چون که پول دولت پشت هر دونهش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، اینها هم سوار پول دولت شدهاند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمیدونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من میدونم این چیه. «برای همین داری میخندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»شاهکارهای ادبی مصور 4… جنگ دنیاها
چین باستان
تام گیتس 14/ بیسکویتها، گروههای موسیقی و نقشههای خیلی حسابی
۱. باز هم ترانه بگویم، دربارهی چیزهایی خیلی مهم مثلِ... بیسکویت.
۲. مطمئن شوم کلی خوردنی دارم که بعداً میتوانم بروم سراغشان.
۳. هر جور شده با دِلیا رودررو نشوم. دِلیا فکر میکند من رفتهام توی اتاقش فضولی کردهام. (که رفتهام و کردهام.)
۴. هر قدر میتوانم نقاشی بکِشم، بهخصوص اگر مارکوس دارد سرک میکشد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.