کتاب توله دراکولا (آرمنته ی جن زده 4)

19,000 تومان

معرفی کتاب توله دراکولا اثر انجی سیج

انجی سیج در خانه ای بسیار قدیمی در انگلستان زندگی می کند، جایی اسرارآمیز و جادویی که دور تا دورش پر است از باتلاق، بنادر باستانی و قلعه های مخروبه. محله ای که هم برای زندگی و هم برای نوشتن فوق العاده است و خیلی هم بی شباهت به خانه و محله ی آرمنته ی جن زده نیست!

آرمنته شرط می بندد که یک گرگ انسان نما در راهروهای مخفی و تاریک خانه ی جن زده مخفی شده است. از آن طرف، مکس کوچولو، از راه می رسد و با رفتار گول زننده اش دل همه ی اهل خانه ی جن زده را می برد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب توله دراکولا (آرمنته ی جن زده 4)

مترجم : مهرداد مهدویان
شابک : 9786009088850
نویسنده : انجی سیج
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب توله دراکولا (آرمنته ی جن زده 4)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گذرگاه‌های‌ تاریخ‌

480,000 تومان
گذرگاه‌های‌ تاریخ‌ طرح‌ کلی‌ فرایندهای‌ تاریخ‌ را از دوره‌ دیرینه‌ سنگی‌ تا به‌ امروز پی‌ می‌گیرد و برداشتی‌ کلی‌، موجز، بی‌همتا و خواندنی‌ از سراسر تاریخ‌ انسان‌ و قوانین‌ حاکم‌ بر آن‌ به‌ دست‌ می‌دهد. این‌ کتاب‌ پژوهشی‌ گسترده‌ و بلندپروازانه‌ است‌ که‌ نظریه‌ تحول‌ اجتماعی‌ مارکس‌ را پایه‌ راه‌جویی‌های‌ تازه‌ خود قرار می‌دهد. اما پروفسور دیاکونف‌ پنج‌ مرحله‌ تحولی‌ مارکس‌ را به‌ هشت‌ مرحله‌ گسترش‌ داده‌ است‌. از آن‌ گذشته‌ و برخلاف‌ مارکس‌، پروفسور دیاکونف‌ نمی‌پذیرد که‌گذار ما از یک‌ مرحله‌ به‌ مرحله‌ بعدی‌ با ستیزه‌ و انقلاب‌ اجتماعی‌ مشخص‌ می‌شود و بر آن‌ است‌ که‌ این‌ گذارها گاهی‌ با مسالمت‌ و آرامش‌ انجام‌ می‌پذیرد. توجه‌ پروفسور دیاکونف‌ تنها به‌ ابعاد اقتصادی‌ و اقتصادی‌ ـ اجتماعی‌ تحول‌ محدود نمی‌ماند، بلکه‌ عوامل‌ قومی‌، فرهنگی‌، مذهبی‌ و نظامی‌ ـ فن‌آورانه‌ای‌ را نیز که‌ طی‌ قرن‌ها دوام‌ آورده‌ است‌ به‌ تفصیل‌ می‌کاود. پروفسور دیاکونف‌ همچنین‌ این‌ نظر را نمی‌پذیرد که‌ تحول‌ اجتماعی‌ حتماً و الزاماً نشانه‌ پیشرفت‌ است‌ و نشان‌ می‌دهد که‌ چگونه‌ «هر پیشرفتی‌ در عین‌ حال‌ یک‌ پسرفت‌ است‌.» سرانجام‌ کتاب‌ با ارایه‌ چشم‌اندازی‌ از آینده‌ انسان‌ پایان‌ می‌یابد و نتیجه‌گیری‌ در این‌ باره‌ را که‌ آینده‌ چه‌ در بر خواهد داشت‌ به‌ خواننده‌ وامی‌گذارد. خواننده‌ همچنان‌ که‌ همراه‌ کتاب‌ از مراحل‌ گوناگون‌ تاریخی‌ می‌گذرد، با پژوهشی‌ سترگ‌ و تأمل‌برانگیز از فرایند تاریخ‌ نوع‌ انسان‌ مواجه‌ می‌شود که‌ پس‌ از توین‌بی‌ مهم‌ترین‌ اثر تاریخی‌ هوشمندانه جهان‌ به‌ شمار می‌آید. ایگور ام‌. دیاکونف‌ استاد ممتاز موسسه‌ شرِشناسی‌ دانشگاه‌ سن‌ پترزبورگ‌ و صاحب‌ تألیفات‌ عالمانه‌ بسیاری‌ از جمله‌ تاریخ‌ ماد، دوره‌ سه‌ جلدی‌ تاریخ‌ جهان‌ باستان‌ (١٩٨٩)، که‌ او سرویراستار آن‌ بود، و اسطوره‌های‌ باستانی‌ شرِ و غرب‌ (١٩٩٣) است‌.

پژوهشی در قصه اصحاب کهف: داستان هفت خفتگان

3,200 تومان
پژوهشی در قصه اصحاب کهف: داستان هفت خفتگان نویسنده جلال ستاری مترجم نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 128 قطع و

شوايک

780,000 تومان

معرفی کتاب شوایک اثر یاروسلاو هاشک

یاروسلاو هاشک، نویسنده ی تحسین شده ی اهل چک، در این کتاب، از طریق آمیختن بازی های کلامی شگفت انگیز با طنزی گزنده و طعنه زننده، تصویری حیرت آور از بیهودگی و پوچی جنگ را به مخاطب ارائه می کند.
شوایک که مردی خوش قلب و حراف است، با شروع جنگ جهانی اول به وفادارترین سرباز اهل چک در ارتش اتریش تبدیل می شود؛ اگر چه تلاش های نصفه و نیمه ی او برای رسیدن به خط مقدم، فقط برای این هستند که او را از خطرات جنگ دورتر کنند.
او که بیشتر وقتش را صرف خوشگذرانی می کند، تمام زیرکی و استعداد بهانه تراشی خود را به کار می بندد تا از شر اصرارهای اطرافیانش برای رفتن به نبرد خلاصی یابد.

کتاب شوایک


ویژگی های کتاب شوایک

جزو لیست کتاب هایی که به بیشترین زبان های دنیا ترجمه شده اند متن کامل فیلم هایی بر اساس این کتاب در سال های مختلف ساخته شده است. این کتاب با نام مصدر سرکار ستوان (سوایک سرباز ساده دل) نیز به چاپ رسیده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

خطابه: از مجموعه‌ی مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری

63,500 تومان
کتاب حاضر، نهمین مجلد از مجموعه سی جلدی «مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری» است که نگارنده در آن به معرفی تاریخچه، مبانی نظری، عوامل پیدایی، تعریف، معنا، ویژگی‌ها، و نام‌آوران فن خطابه پرداخته است. عنوان‌های فصل‌های کتاب عبارت‌اند از: چند مورد امروزی؛ نظریه خطابه؛ خطابه و ادبیات؛ طرد خطابه و احیای خطابه. دو بخش پایانی کتاب به واژه‌نامه فارسی انگلیسی و واژه‌نامه انگلیسی فارسی اختصاص یافته است.

مطرود و دو داستان ديگر

160,000 تومان
بخشی از کتاب مطرود و دو داستان دیگر شهر را درست نمی‌شناختم، شهر محل تولدم و محل اولین گام‌هایم در این جهان، و بعد گام‌های دیگرم، آن‌چنان پُرشمار که گمان می‌کردم همهٔ ردپاهایم گم شده، اما اشتباه می‌کردم. چه کم بیرون می‌رفتم! گه‌گاه پشت پنجره می‌رفتم، پرده‌ها را کنار می‌زدم و بیرون را تماشا می‌کردم. اما بعد تندی برمی‌گشتم به کنج اتاق، به سوی تخت‌خواب. در این هوایی که محاطم کرده بود احساس ناخوشی می‌کردم، احساس گمگشتگی در برابر هرج‌ومرج چشم‌اندازهای بی‌شمار. اما همچنان می‌دانستم در این برهه چه‌طور عمل کنم، در مواقعی که کاملاً ضروری بود. اما اول چشم چرخاندم به سوی آسمان، همان جا که به ما مدد می‌رساند، که هیچ مسیری در آن نیست، که انسان در آن آزادانه پرسه می‌زند، همچون در برهوت، و هیچ‌چیز سد نگاهت نمی‌شود، هر جا که چشم بگردانی، مگر حدودوثغور خودِ نگاه. سرِ آخر ملال‌آور می‌شود. بچه که بودم گمان می‌کردم زندگی وسط دشت چه خوب است، و رفتم به خلنگ‌زار لونِبورک۱ با فکر دشت رفتم به خلنگ‌زار. خلنگ‌زارهای نزدیک‌تر دیگری هم بود، اما صدایی مدام به‌ام می‌گفت، خلنگ‌زار لونِبورک به کارت می‌آید. به‌حتم عامل ۲lüne در این ماجرا مؤثر بود. از قرار معلوم خلنگ‌زار لونِبورک به‌هیچ‌وجه رضایت‌بخش نبود، به‌هیچ‌وجه. ناامید به خانه آمدم، و درعین‌حال آسوده‌خاطر. بله، نمی‌دانم چرا، اما هیچ‌وقت ناامید نشده‌ام، اغلب در روزهای نخست ناامید می‌شدم، بدون آن‌که هم‌زمان، یا اندکی بعد، آسودگی خاطر انکارناپذیری احساس کنم.
سفارش:0
باقی مانده:2