کتاب حالا حکایت ماست هدهد

4,000 تومان

معرفی کتاب حالا حکایت ماست هدهد
حافظ موسوی ۱۵ اسفند سال ۱۳۳۳ در رودبار متولد شد. اولین مجموعه شعرش را در سال ۷۳ با نام «دستی به شیشه های مه گرفته ی دنیا» منتشر کرد، که مورد استقبال قرار گرفت و جایزه «گردون» را از آن خود کرد.

وی مدتی دبیر هیئت تحریریه مجله کارنامه بود و به همراه شمس لنگرودی، شهاب مقربین انتشارات آهنگ دیگر را پایه گزاری کردند. او در حال حاضر از اعضای کانون نویسندگان ایران است.

بسیاری درباره شعر او گفته اند، که در یک دوره نوعی طبیعت گرایی دارد، نه از جنس رمانتیسم، بلکه از جنس نوعی بیان شعری از مسائل ساده. به گفته ی خودش ،شعر را غریزی شروع کرده است و هرگز شیفته وار به سراغ جریان های نو و فضاها نرفته و سعی کرده با احتیاط حرکت کند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب حالا حکایت ماست هدهد

نویسنده
حافظ موسوی
مترجم
———
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 63
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1394
سال چاپ اول ——
موضوع
شعر معاصر
نوع کاغذ ———
وزن 84 گرم
شابک
9789643518707

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.084 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب حالا حکایت ماست هدهد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

موانع حضور زنان در حکومت‌ها

85,000 تومان
کتابی که در دست دارید موانع حضور زنان در رأس یا بدنۀ حکومت‌ها را از جنبه‌های گوناگون و با نگاهی به حکومت‌های سرتاسر جهان بررسی می‌کند، از جمله موقعیت فعلی زنان در مقایسه با مردان، دلایل فقدانِ تنوع جنسیتی در ساختار دولت‌ها، وضعیت جهان در صورت قدرت‌گیریِ زنان و نقش جنسیت‌گرایی در دور نگه‌داشتن زنان از موقعیت‌های رهبری. البته که در همه جای دنیا اتفاق‌های مثبتی در حال وقوع است، اما، همان‌طور که مندرجات این کتاب نشان می‌دهد، زنان راهی طولانی در پیش دارند تا اجازه یابند بار خدمت به مردم را در تناسب سیاسی به طور مساوی تقسیم کنند. این کتاب اولین جلد از مجموعۀ دیدگاه‌های جهانی است که در نظر دارد اطلاعاتی کامل در اختیار دانشجویان و دیگر خوانندگانی قرار دهد که نیاز به بررسی و کشف ارتباطات بین‌المللی دارند؛ نیز قصد دارد با تفکری انتقادی، مفاهیم و دغدغه‌های ملل مختلف را بررسی کند.

کمدی با كشوهای رنگی

70,000 تومان
دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا و جدال جمهوری‌خواهانِ متحد در جناح چپ با این دیکتاتوری زمینه‌ساز این مهاجرت اجباری می‌شود. کمدی با کشوهای رنگی در واقع داستان زنان قدرتمندی است که در این شرایط بغرنج سیاسی اجتماعی و در پی این مهاجرت ناخواسته تلاش می‌کنند با سرنوشتشان روبه‌رو شوند، آن‌ها می‌آموزند که چگونه در فرانسه بدون خانواده‌هایشان زندگی جدیدی برای خود بسازند و همچون زنان فرانسه در جامعۀ آنجا نقش‌آفرینی کنند.

معما

38,500 تومان
"معما" مجموعه داستان‌های کوتاه تخیلی از نویسندگان معاصر غربی است که خجسته کیهان آن‌ها را گردآوری و به فارسی ترجمه کرده است. گابریل گارسیا مارکز، ولادیمیر نابوکف، مارگریت یورسنار، ریموند بردبری، تی.سی.بویل، دینو بوزاتی، اچ.جی.ولز و کاترین مانسفیلد نویسندگان این کتاب هستند. شاید وجه مشترک این داستان‌ها را بتوان تخیلی بودن آن‌ها دانست. داستان‌ها اغلب در فضایی دور از زندگی واقعی و روزمرگی‌های کسالت‌آور رخ می‌دهند و می‌توانند برای دقایقی مخاطب را با خود به دنیای رنگارنگ و سرشار از خیال خود ببرد. جهانی خیالی که در آن رسیدن به رویا غیرممکن نیست و برای هر خواننده‌ای لذت‌بخش است.
اولین داستان این کتاب "خواب‌نما" اثر گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور آمریکای لاتین است. "خواب‌نما" یکی از داستان‌های مجموعه دوازده قصه ولگردی است که در سال 1993 منتشر شده است. دومین داستان این مجموعه "چگونه وانگ فو نجات یافت" اثر مارگریت یورسنار نخستین زن نویسنده‌ای است که به عضویت افتخاری آکادمی فرانسه برگزیده شد. ریموند بردبری که سومین داستان این کتاب "تابستان پیکاسو" را نوشته، همواره در نگارش آثارش به رویدادهای علمی و تخیلی یا شگفت‌انگیز توجه ویژه‌ای داشته است. در ادامه به ترتیب داستان‌های "تبار انسان" اثر تی.سی.بویل، "سرزمین کوران" اثر اچ.جی.ولز، "معما"، "موش‌ها"، "بال"، "کوهستان ممنوع است" و "اتفاقی افتاده بود" نوشته دینو بوزاتی، "خانه عروسک" نوشته کاترین مانسفیلد و "جزئیات یک غروب" نوشته ولادیمیر نابوکف آورده شده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

فهم قرآن حکیم (جلد سوم)

250,000 تومان

معرفی کتاب فهم قرآن حکیم (جلد سوم)

از نظر محمد الجابری قرآن به‌مثابه وحی الهی محصول یک فرایند است؛ فرایندی که مراحل و فراز و نشیب‌های دعوت محمدی در دوره‌های مکه و مدینه آن را شکل داده است. درنتیجه، هرگونه فهمی از قرآن باید بر اساس همین واقعیت انجام پذیرد. او در کتاب رهیافتی به قرآن کریم با ارائه‌ی چنین تعریفی از قرآن، روش پیشنهادی خود برای فهم این کتاب را به دست می‌دهد. به باور او، برای فهم قرآن تنها توجه به روایاتِ اسباب نزول به‌مثابه گزارش‌های تاریخی از سبب نزول این آیه یا آن سوره کفایت نمی‌کند، بلکه باید قرآن در متن جریان دعوت نبوی در طول بیست‌وسه سال با همه‌ی فراز و نشیب‌ها و چالش‌هایی که دعوت محمدی با آن روبه‌رو بوده فهم شود. فهم قرآن حکیم در واقع نمونه‌ی عملی کاربستِ این روش در فهم معانی قرآن است. او همه‌جا به اصلِ معناکردن قرآن «معاصر با خود» و فهم قرآن «معاصر با ما» پایبند است و از میان این دو، بر بخش نخست تأکید ویژه دارد. به این ترتیب، فهم قرآن حکیم یک تجربه‌ی نوین در تفسیر قرآن کریم است که افق جدید را در حوزه‌ی تفسیر به روی قرآن‌پژوهان می‌گشاید و آنان را به نگرش به قرآن از منظری متفاوت فرا می‌خواند که در پرتو آن پاره‌ای از معانی و دقایق ناپیدای قرآن ظاهر و یا دست‌کم دست‌یافتنی‌تر و شفاف‌تر می‌شوند. او کتاب خود را کاری موفق در «قرائت قرآن از طریق سیره، و قرائت سیره از طریق قرآن» می‌داند و از آن احساس رضایت می‌کند. اگر مقصود از «کاری موفق» اولین گام و البته گامی بلند در این مسیر باشد، باید در این احساس با او همراه بود. فهم قرآن حکیم (جلد سوم) - انتشارات نی

دغدغه‌‌ها و چشم‌اندازهای اقتصاد اسلامی

6,000 تومان
نویسنده دکتر حسن سبحانی مترجم —————— نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 244 نوع جلد شومیز قطع وزیری سال نشر 1380

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت