کتاب حماسه ملی ایران

215,000 تومان

معرفی کتاب حماسه ملی ایران
یکی از مهمترین تالیفات نولدکه «حماسه ملی ایران» است که بزرگ علوی آن را به فارسی ترجمه کرده است. دیدگاه های مطرح شده در کتاب «حماسه ملی ایران»، ابتدا در جلد دوم کتابی به نام «اساس زبان شناسی ایران» در سال های 1895-1904 به چاپ رسید و سپس در سال 1920 در قالب یک اثر جداگانه در شهرهای برلن و لایپزیک منتشر شد.

پس از آن در سال 1930باگدانوف خاورشناس روسی ساکن هند، ترجمه انگلیسی این اثر را منتشر کرد. ترجمه فارسی این اثر در سال 1309، یعنی زمانی که سعید نفیسی کار چاپ و نشر مجله شرق را عهده دار شد، بنا به درخواست وی از بزرگ علوی، از زبان آلمانی به فارسی انجام شد و قسمت هایی از این کتاب در شماره هایی از این نشریه به چاپ رسید.

پس از توقف چاپ مجله شرق، سرانجام این کتاب در سال 1327خورشیدی، با پی گیری و توصیه سعید نفیسی برای اولین بار توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب حماسه ملی ایران

نویسنده
تئودور نولدکه
مترجم
بزرگ علوی
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 233
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1399
سال چاپ اول ——
موضوع
اسطوره ها و افسانه ها
نوع کاغذ ———
وزن 235 گرم
شابک
9780050769461

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.235 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب حماسه ملی ایران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

درام مدرنیستی (۲۰) (نقد و نظر)

56,000 تومان

معرفی کتاب درام مدرنیستی (۲۰)

جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایش‌نامه‌هایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متن‌های نظری در حوزه‌ی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای می‌گیرند.
○ انسان فقط هنگامی می‌تواند حقیقتاً خودش باشد که ماسک به چهره زده باشد، زیرا فقط در این حالت احساس راحتی می‌کند و تظاهر را کنار می‌گذارد. به تعبیری بسیار واقعی، این چهره‌ی برهنه است که ماسک است. برعکس، فقط با زدن ماسک امکان افشای حقیقی وجود دارد.ص ۱۲۵
درام مدرنیستی (۲۰) (نقد و نظر) - انتشارات نی

ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

110,000 تومان
در يك نيمروز تابستاني سال 1862، چارلز داجسن، استاد رياضيات دانشگاه آكسفورد كه دنيا او را به نام لوييس كارول مي‌شناسد، هنگام قايق‌سواري با چند كودك، براي سرگرم كردن آنان في‌البداهه داستاني ساخت و تعريف كرد كه چند روز بعد، هنگامي كه آن را به روي كاغذ آورد، به دوستش گفت تمام شب را بيدار ماندم براي نوشتن لاطائلاتي كه آن روز وقت قايق‌سواري براي آليس سرهم كردم. اما آن لاطائلات! بعدها معروف‌ترين داستان تخيلي كودكان و نوجوانان شد، خوانندگان بسياري ميان بزرگ‌سالان هم يافت، به بيش از پنجاه زبان ترجمه شد، نمايش و فيلم و تئاتر از آن ساختند، و گذشت بيش از يكصد سال، چيزي از شيريني و دلنشيني آن نكاست، چرا كه به قول ويرجينيا وولف: لوييس كارول كاري كرد كه هيچ‌كس موفق به انجامش نشده بود، به دنياي كودكي برگشت و از نو خلقش كرد. آليس... كتابي براي كودكان نيست، تنها كتابي است كه در آن همه ما مي‌توانيم دوباره كودك شويم.

جهان همچون اراده و تصور

980,000 تومان
كتاب حاضر در بردارنده ايده بنيادين نظام فكري شوپنهاور است كه به چهار دفتر تقسيم شده با ضميمه‌اي حاوي نقدي استادانه بر فلسفه كانتي كامل مي‌شود. تصوير برآمده از اين بخش تصويري منسجم و مبتني بر تجربه دروني و بيروني است كه سه دژ استوار فلسفه شوپنهاور، يعني متافيزيك طبيعت، متافيزيك هنر و متافيزيك اخلاق را پديد مي‌آورد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

مطرود و دو داستان ديگر

160,000 تومان
بخشی از کتاب مطرود و دو داستان دیگر شهر را درست نمی‌شناختم، شهر محل تولدم و محل اولین گام‌هایم در این جهان، و بعد گام‌های دیگرم، آن‌چنان پُرشمار که گمان می‌کردم همهٔ ردپاهایم گم شده، اما اشتباه می‌کردم. چه کم بیرون می‌رفتم! گه‌گاه پشت پنجره می‌رفتم، پرده‌ها را کنار می‌زدم و بیرون را تماشا می‌کردم. اما بعد تندی برمی‌گشتم به کنج اتاق، به سوی تخت‌خواب. در این هوایی که محاطم کرده بود احساس ناخوشی می‌کردم، احساس گمگشتگی در برابر هرج‌ومرج چشم‌اندازهای بی‌شمار. اما همچنان می‌دانستم در این برهه چه‌طور عمل کنم، در مواقعی که کاملاً ضروری بود. اما اول چشم چرخاندم به سوی آسمان، همان جا که به ما مدد می‌رساند، که هیچ مسیری در آن نیست، که انسان در آن آزادانه پرسه می‌زند، همچون در برهوت، و هیچ‌چیز سد نگاهت نمی‌شود، هر جا که چشم بگردانی، مگر حدودوثغور خودِ نگاه. سرِ آخر ملال‌آور می‌شود. بچه که بودم گمان می‌کردم زندگی وسط دشت چه خوب است، و رفتم به خلنگ‌زار لونِبورک۱ با فکر دشت رفتم به خلنگ‌زار. خلنگ‌زارهای نزدیک‌تر دیگری هم بود، اما صدایی مدام به‌ام می‌گفت، خلنگ‌زار لونِبورک به کارت می‌آید. به‌حتم عامل ۲lüne در این ماجرا مؤثر بود. از قرار معلوم خلنگ‌زار لونِبورک به‌هیچ‌وجه رضایت‌بخش نبود، به‌هیچ‌وجه. ناامید به خانه آمدم، و درعین‌حال آسوده‌خاطر. بله، نمی‌دانم چرا، اما هیچ‌وقت ناامید نشده‌ام، اغلب در روزهای نخست ناامید می‌شدم، بدون آن‌که هم‌زمان، یا اندکی بعد، آسودگی خاطر انکارناپذیری احساس کنم.
سفارش:0
باقی مانده:2

روانشناسی صنعتی و سازمانی

230,000 تومان
روانشناسی صنعتی و سازمانی نویسنده محمود ساعتچی مترجم نوبت چاپ 6 تعداد صفحات 440 قطع و نوع جلد وزیری (شومیز)