کتاب خاطرات بولیوی ارنستو چه گوارا
140,000 تومان
معرفی کتاب خاطرات بولیوی ارنستو چه گوارا
چه، در دورۀ فعالیت چریکی اش عادت داشت روزنگارهایش را به دقت در یک دفتر یادداشت خصوصی ثبت کند، راهپیماییهای دراز، از روی زمینهای ناهموار و دشوار گذر، در وسط جنگلهای مرطوب، هر وقت نیروی رزمی، که همیشه زیر بار سنگین کوله پشتیها و مهمات سلاحهای خود خم شده بودند، یا وقتی اردو میزدند، چه را میدیدی که دفتر یادداشت کوچکی در می آورد و با دستخط نسبتا ناخوانای یک پزشک تندتند یادداشتهایش را به دقت مینوشت. در پی انقلاب کوبا، ارنستو چه گوارا به دنبال رویکرد عملگرایانه ی وقت، در سفری مخفیانه در سال 1966 به امید برانگیختن حس انقلابی در سرزمین های آمریکایی جنوبی به بولیوی عزیمت کرد.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب خاطرات بولیوی ارنستو چه گوارا
نویسنده |
ارنستو چه گوارا
|
|
مترجم |
جمشید نوایی
|
|
نوبت چاپ | 4 | |
تعداد صفحات | 352 | |
نوع جلد | شومیز | |
قطع | رقعی | |
سال انتشار | 1401 | |
سال چاپ اول | —— | |
موضوع |
تاریخ
|
|
نوع کاغذ | ——— | |
وزن | 400 گرم | |
شابک |
|
وزن | 0.4 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ایل بختیاری در دوره قاجار
پایان مدرسه…برای همیشه-20
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
معرفی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها نوشتهی آرمان آرین دومین مجلد از مجموعهای به همین نام (پتش خوآرگر) است که بر مبنای اوستا نوشته شده و داستان حول محور نبرد تاریکی و روشنایی میچرخد. این مجموعه برای ردهی سنی نوجوان نوشته شده و از پرمخاطبترین و پرافتخارترین مجموعه کتابهای ایرانی است.
دربارهی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها داستان کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها چنین آغاز میگردد: در شبی که آسمان به رنگ قیر سیاه بود، سی پاره روشنایی -کمتر یا بیشتر- بر دشتی تیره فرود آمدند. ذرات نور در میانهی آسمان چنان در هم آمیختند که هنگام فرود بر زمین، تنها سه پاره شدند. این سه پاره نور به هیبتی همچون انسان، همراه با دست و پا و سر و تن و البته بالهایی شگفتانگیز از جنس فلز در آمدند. جنس بالهاشان چنان بود که با آنها میتوانستند مهیبترینِ صخرهها را بشکافند و از دل آنها عبور کنند. آن سه پارهی نور، که به شکل سه مرد زیباروی در آمده بودند، در مقابل صفهای آغازین لشکر دیوها ایستادند. حضور نورها همهمهای در قلب سپاهیان تاریکی انداخت و سکوت ظاهری آن شب را در هم شکست. طولی نکشید که دیوها و همهی همقطارانشان آن سه نور فرودآمده را در بر گرفتند و در میان انبوهی از یاران خود محاصره کردند. لحظهبهلحظه حلقهی محاصره تنگتر میشد و تاریکی بیش از پیش سه مرد جوان را در بر میگرفت. بوی تعفن نفس دیوها هر دم بیش از پیش میشد..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.