کتاب دختر برفی

17,600 تومان

معرفی کتاب دختر برفی
کتاب دختر برفی، رمانی نوشته ی ایووین آیوی است که اولین بار در سال 2012 منتشر شد. آلاسکا در سال 1920، جایی سخت برای زندگی بود به خصوص برای تازه واردهایی مثل جک و میبل. آن ها که بچه ای ندارند، در حال فاصله گرفتن از هم هستند: جک زیر فشار کار در مزرعه کمرش خم شده و میبل نیز از تنهایی و ناامیدی در رنج است. وقتی اولین برف سال شروع به باریدن می کند، آن ها کودکی برفی را درست می کنند. صبح روز بعد، خبری از کودک برفی نیست اما آن ها دختری خردسال با موهای طلایی را می بینند که در حال دویدن در میان درختان است. این دختر کوچک که خود را فاینا می نامد، انگار دختری است که در جنگل بزرگ شده است. اما در این مکان زیبا و خشن، اتفاقات معمولا آنطور که به نظر می رسند، نیستند…

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب دختر برفی

نویسنده
ایووین آیوی
مترجم
زهرا تابشیان
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 434
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ———
وزن 400 گرم
شابک
9789641912125

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.4 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب دختر برفی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شخصیت معاصر … فرانکلین دلانو روزولت

3,200 تومان
با آغاز قرن نوزدهم و پیشرفت‌های حاصل شده در تمامی حوزه‌های فعالیت انسان ، دنیای قدیم به مکانی جدید بدل شد. اختراعات جدید روش زندگی را به سرعت تغییر داد و اکتشافات علمی نیز نگرش انسان را به خود دگرگون ساخت. با وقوع جنگ جهانی اول سراسر جهان را جنگ فرا گرفت، و به کارگیری اندیشه‌هایی نظیر کمونیسم و ناسیونالیسم نشان داد که کشورها می‌توانند بسیار فراتر از مرزهای خود بر جهان تأثیر بگذارند . مجموعه این تحولات دنیایی را به وجود آورده است که آن را جهان معاصر می‌نامیم .   « فرانکلین دلانو روزولت » در تمام عمرش از آتش می‌ترسید ، اما عاشق طبیعت، به ویژه مناظر اطراف منزل ییلاقی خود در جزیره کمپوبلوی کانادا بود. دهم ، اوت سال ١٩٢١ بود که به همراه فرزندانش سوار بر قایق ویرئو، از کلبه خانوادگی در جزیره کمپوبلو به قصد ماهیگیری به راه افتاد . هر چند که او قبل از آمدن به تعطیلات کاملاً خسته بود و سختی سفر به جزیره نیز او را خسته‌تر کرده بود، اجازه نداد خستگی مانع آن شود که همراه فرزندانش از یکی از محبوب‌ترین تفریح‌های خود یعنی قایقرانی لذت ببرد .

تاریخ فرش :سیر تحول و تطور فرش بافی ایران

36,000 تومان
نویسنده فضل‌الله حشمتی رضوی مترجم —————- نوبت چاپ 5 تعداد صفحات 424 نوع جلد شومیز قطع وزیری سال نشر 1395

به دنبال دزدان دریایی

120,000 تومان
سفرهای دریایی از دیرباز مورد توجه ماجراجویانی بوده است که برای آشناسی با نقاط کشف نشده جهان و بومیان ساکن در آن، راهی سرزمین‌ها‌ی دور می‌شدند‌. در این راه البته خطرهای بسیاری در کمین آن‌ها بود. کتابی که هم‌اکنون منتشر شده است یکی دیگر از مجلد‌های مجموعه به دنبال است که حکایت جوانی ماجراجوست که ما را با دزدان دریایی و شکارچیان آشنا می‌کند. با خواندن این کتاب با او همسفر خواهید شد، دریاها و ثروت‌های دنیای نو (قاره آمریکا) را کشف کرده و با بخش مهمی از تاریخ جهان آشنا می‌شوید. "به دنبال دزدان دریایی" در ١٣٢ صفحه و با قیمت ٢٥٠٠ تومان راهی بازار کتاب شد.

مقدمات نوروسایکولوژی

236,000 تومان
ارتباط مغز و روان ممکن است بسیار بدیهى به نظر برسد و بر همین منوال در این کتاب با عنوان مقدمات نوروسایکولوژى سعى شده است طبق موازین کلاسیک و آکادمیک، رفتار هنجار و نابهنجار آدمى از طریق شناخت مغز و دستگاه عصبى توجیه شود. در این کتاب تلاش شده است پس از بررسی کلاسیک ساختمان شناسی، کارکردی و آسیب شناسی دستگاه عصبی مرکزی و محیطی، رفتار هنجار و نابهنجار انسان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و با نشانه شناسی ناهنجاری ها، محل و سپس نوع صدمه دستگاه عصبی شناسایی شود. همچنین سعی شده است این اطلاعات با توضیحات کافی پایه ای در سطح دانشجویان مقطع کارشناسی روان شناسی و عصب شناسی و سطوح بالاتر، قابل استفاده باشد. در فصل آخر کتاب نیز نظریات جدیدى در مورد ساختمان و کارکرد موجودات ارائه شده است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

شخصیت معاصر … بنیتو موسولینی

32,000 تومان
دیکتاتور فاشیست ایتالیا ایتالیایی‌ها از موسولینی نفرت داشتند یا به او عشق می‌ورزیدند؟ موسولینی دیکتاتور بی‌رحم و بی‌اعتنا به کسانی که بر آن‌ها حکومت می‌کرد، در ٢٨ آوریل ١٩٤٥ به دست هموطنانش اعدام شد. یکی از زنان بسیاری که عاشق او بود همراه او مرد. این زن که تحت تأثیر قدرت یا جذبه‌ی موسولینی بدون او نمی‌توانست به زندگی تن در دهد در کنار او اعدام شد. جسد موسولینی را همراه معشوقه‌اش و دوازده تن از رهبران بی‌آبروی ایتالیا را که اعدام شده بودند، به میلان بردند و در آنجا در میدان شهر آویزان کردند. مرگ این رهبر دیکتاتور فاشیست به اندازه زندگی‌اش خشونت‌آمیز بود. او از جایگاهی بسیار معمولی به قدرت رسیده بود. موسولینی که از جوانی آشفته بود، از سن کم با زندگی دست و پنجه نرم کرد ولی هیچگاه بر سر عقیده‌ای محکم نایستاد. او هر جا که به نفعش بود نظرات و عقاید خود را عوض می‌کرد.