کتاب دکتر ژیو اگو

750,000 تومان

معرفی کتاب دکتر ژیو اگو
رمان دکتر ژیواگو حماسی که به تأثیرات انقلاب روسیه و عواقب آن بر خانواده ای بورژوا و ثروتمند می پردازد، تا سال 1987 در اتحاد جماهیر شوروی اجازه ی چاپ نداشت. یکی از نتایج انتشار رمان دکتر ژیواگو در کشورهای غربی، طرد شدن همه جانبه ی بوریس پاسترناک توسط مقامات شوروی بود.

زمانی که پاسترناک در سال 1958 برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد، به اجبار، از پذیرفتن آن امتناع کرد. گرچه کتاب، خیلی زود به یکی از پرفروش ترین آثار داستانی در سراسر دنیا تبدیل گردید.

دکتر یوری ژیواگو، من دیگر خود نویسنده، شاعر، فیلسوف و پزشکی است که زندگی اش به واسطه ی جنگ و البته عشقش به لارا، همسر یک انقلابی، مختل شده است. سرشت ظریف و هنرمندانه ی ژیواگو، از او در برابر بی رحمی و خشونت بلشویک ها، انسانی بسیار آسیب پذیر ساخته است.

اشعار این شخصیت به یاد ماندنی، جزء زیباترین قسمت های رمان دکتر ژیواگو جذاب و خاطره ساز است.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب دکتر ژیو اگو

نویسنده
بوریس پاسترناک
مترجم
پروانه فخام زاده
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 722
نوع جلد جلد سخت
قطع رقعی
سال انتشار 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید
نوع کاغذ ———
وزن 845 گرم
شابک
‏‫‭9786004904582‬‬

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.845 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب دکتر ژیو اگو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب آستارا تنها بندر بی کشتی

5,000 تومان
معرفی کتاب آستارا تنها بندر بی کشتی مجموعه ی شعر «آستارا؛ تنها بندر بی کشتی» سروده ی داوود ملک زاده به چاپ دوم رسیده است. این کتاب، از سری کتاب های جدید نگاه با عنوان «نگاه تازه ی شعر» در سال نود و دو به چاپ رسید و در اردیبهشت سال نود و چهار با تغییر طرح جلد، تجدید چاپ شد. این مجموعه چهارمین کتاب داوود ملک زاده محسوب می شود. می توان گفت «آستارا تنها بندر بی کشتی» از لحاظ معنا و مضمون، فرم و ساختار، به نوعی ادامه ی همان ذهنیت مجموعه ی قبلی شاعراست که با عنوان «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» منتشر شد و شاعر در آن به مسایل اجتماعی، عاشقانه و سوژه های روزمره ی اطراف زنده گی ی انسان ها پرداخته است. حال و هوای شعرهای این مجموعه، اجتماعی، عاشقانه و سوژه زندگی انسان هاست.

کتاب کودتا

150,000 تومان
معرفی کتاب کودتا کتاب "کودتا" نوشته نویسنده سرشناس تاریخ معاصر ایران،یرواند آبراهامیان میباشد.این کتاب در مورد کودتایی صحبت میکند که همه ما اسم آن را حداقل یکبار شنیده ایم.کودتای 28 مرداد سال 1332 که طی آن دولت دکتر مصدق سرنگون شد و محمد رضا شاه پهلوی به شکلی استبدادی حکومت را بر دست گرفت.کتاب "کوتا" با محوریت موضوع نفت و ملی شدن این صنعت،به عوامل این کودتا و نقش کشور های اروپایی و مخصوصا آمریکا و تاثیر روابط ایران و آمریکا میپردازد.در این کتاب،"یرواند آبراهامیان" در چهار فصل زیر صحبت میکند:1.ملی شدن صنعت نفت2.مذاکرات انگلیس و آمریکا3.کودتا4.میراثکتاب "کودتا" رازهای زیادی را راجع به کودتای 28 مرداد بر ملا میکند.تاثیرات قدرت های بیگانه در آن دوران و نقش تبلیغات را هم به خوبی تفسیر میکند که میتواند کتاب بسیار جذابی برای کسانی باشد که میخواهند راجع به تاریخ کشورشان اطلاعات دقیق و کارشناسانه ای داشته باشند.

حقوق تجارت-برات سفته

قیمت اصلی: 162,000 تومان بود.قیمت فعلی: 114,000 تومان.
حقوق تجارت-برات سفته نویسنده دکتر ربیعا اسکینی مترجم ———– نوبت چاپ 32 تعداد صفحات 324 نوع جلد شومیز قطع وزیری

نیچه تن هنر شناخت

200,000 تومان
بدبيني بي‌غرض در فلسفه‌ي نيچه با شوق و شور تاييد زندگي آميخته مي‌شود. فردريكا اسپيندلر در اين كتاب با شرح انديشه‌ي او نشان مي‌دهد ايده‌هاي متضاد بخشي جدايي‌ناپذير از تفكر نا‌به‌هنگام و در عين حال بسيار مطرح نيچه را تشكيل مي‌دهند.

ماشین بازی جلد 4، موتور سواری می کنم

15,000 تومان
ماشین بازی جلد 4 نویسنده امیلی بومون مترجم راضیه خوئینی نوبت چاپ ——- تعداد صفحات 16 نوع جلد شوميز ـ

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت