کتاب دیوان بیدل دهلوی 2 جلدی
825,000 تومان
معرفی کتاب دیوان بیدل دهلوی 2 جلدی
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بن عبدالخالق ارلاس، (۱۰۵۴–۱۱۳۳) متخلص به بیدل، و نیز مشهور با نام بیدل دهلوی، شاعر پارسیسرای سبک هندی در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است. ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند میرزا عبدالخالق در سال ۱۰۵۴ هـ.
ق در پتنه در ایالت بهار هندوستان به دنیا آمد و در آنجا رشد کرد و تربیت یافت. سال تولد او از «انتخاب» و «فیض قدس» در میآید.
او شاعر پارسیگوی است که از ترکان جغتایی برلاس یا ارلاس بدخشان بود؛ وی بیشتر عمر خود را در شاه جهانآباد دهلی زندگی کرد و آثار منظوم و منثور خود را خلق کرد. او در سال ۱۰۷۹ ه.
ق بهخدمت محمداعظم بن اورنگ زیب پیوست. سپس، به سیاحت پرداخت، و سرانجام، در «سال ۱۰۹۶ ه.
ق» در دهلی سکنی گزید، و نزد آصف جاه اول، (نظام حیدرآباد) دکن منزلت بلند داشت. بیدل در روز پنجشنبه چهارم صفر سال ۱۱۳۳ ه.
ق در دهلی زندگی را بهدرود گفت و در صحن خانهاش، در جایی که خودش وصیت کرده بود، دفن گردید. در آثار بیدل، افکار عرفانی با مضامین پیچیده، استعارات، و کنایات بههم آمیخته، و خیالپردازی و ابداع مضامین تازه با دقت و موشکافی زیادی همراه گردیدهاست.
در نظم و نثر سبکی خاص دارد، و از بهترین نمونههای سبک هندی بهشمار میآید. شفیعی کدکنی در کتاب شاعر آیینهها در مورد بیدل میگوید: «بیدل را باید نماینده تمامعیار اسلوب هندی بهشمار آوریم.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب دیوان بیدل دهلوی 2 جلدی
نویسنده |
بیدل دهلوی
|
|
مترجم |
———
|
|
نوبت چاپ | 8 | |
تعداد صفحات | 1400 | |
نوع جلد | زرکوب | |
قطع | وزیری | |
سال انتشار | 1403 | |
سال چاپ اول | —— | |
موضوع |
ادبیات
|
|
نوع کاغذ | ——— | |
وزن | 2226 گرم | |
شابک |
|
وزن | 2.226 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب هگل قدم اول
کتاب حاضر، قدم اولی است در جهان یکپارچه اندیشه هگل که تلاش مستمری است برای معنادار کردن تاریخ. درعین حال این کتاب می تواند مقدمه ای به حساب آید برای آشنایی با چهره های کلیدی تاریخ فلسفه که شناختشان لازمه درک اندیشه های متفکرانی همچون مارکس، لاکان، سارتر و آدورنو است.
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.