کتاب دیوان عماد خراسانی

255,000 تومان

معرفی کتاب دیوان عماد خراسانی
عماد خراسانی به روایت مهدی اخوان ثالث متولّد بهار ۱۳۰۰ خورشیدی در توس ( مشهد )روستای کاهو است اما خود در مصاحبه‌ای گفته تولدش را بدون هیچ توضیح دیگری در ۱۲۹۹ ثبت کرده‌اند. پدرش «سید محمد تقی معین دفتر»(از صاحب منصبان آستان قدس رضوی) و مادرش «بی‌بی حرمت» نام داشتند.

نسب عماد به احمد بن موسی مبرقع امام محمد تقی جواد می‌رسد و نام کاملش سید عمادالدین حسن برقعی استعماد در ۳ سالگی مادرش را از دست داد و در ۶ سالگی پدرش را و از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادر بزرگ رشد کرد. عماد از ۹ سالگی با تشویق دایی خود، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد.

او در جوانی با تخلص «شاهین» یا «شاخص» شعر می‌گفت و سپس تخلص «عماد» را برگزید. تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرد.

«مهدی اخوان ثالث» که یکی از دوستان صمیمی عماد بود در مقدمه‌ای بر کتاب «ورقی چند از دیوان عماد» شرح حال و زندگی کاملی از عماد را نوشته که این کتاب تاکنون بارها با همان مقدمه تجدید چاپ شده‌است. به گفته اخوان ثالث «اگر شعر را در معنای حقیقیش به‌جای آوریم، نه فقط فن و صنعت‌گری و مهارت در تمشیت امر و قافیه و کلمات، بی‌شک عماد در غزل‌سرایی از شاعران برجسته و تراز اوّل معاصر است و در قیاسی وسیع‌تر، سخن او از این و آن متمایز است.

»کتاب حاضر که تحت نام « مجموعه اشعار عماد خراسانی» منتشر شده است مجموعه ای از گزیده اشعار این شاعر ارزشمند است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب دیوان عماد خراسانی

نویسنده
عمادالدین عماد خراسانی
مترجم
———
نوبت چاپ 8
تعداد صفحات 664
نوع جلد زرکوب
قطع وزیری
سال انتشار 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
شعر معاصر
نوع کاغذ ———
وزن 900 گرم
شابک
9789646736672

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.9 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب دیوان عماد خراسانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب دیوار

74,000 تومان
معرفی کتاب دیوار کتاب دیوار، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی ژان پل سارتر و تعدادی دیگر از نویسندگان برجسته ی دنیا است که توسط صادق هدایت به فارسی بازگردانده شده است. داستان دیوار، اولین قصه از این مجموعه، سه زندانی سیاسی را در شب قبل از اعدامشان به مخاطب معرفی می کند. زوال ذهنی این شخصیت ها از نقطه نظر دکتری مهربان که انگار برای تسلی دادن به آن ها آن جاست، با جزئیاتی زیبا و در عین حال دلهره آور به تصویر کشیده می شود. همزمان با نزدیکتر شدن صبح، شخصیت ها بسیار قبلتر از شلیک شدن اولین گلوله به سویشان، از دیوار میان مرگ و زندگی عبور می کنند. این تصویر درخشان از زندگی در رنج، حُسن مَطلَعی است بر مجموعه داستان هایی که اندوه جهان مدرن را در زندگی افراد ساکن در آن بازتاب می دهند. .

کمدی با كشوهای رنگی

70,000 تومان
دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا و جدال جمهوری‌خواهانِ متحد در جناح چپ با این دیکتاتوری زمینه‌ساز این مهاجرت اجباری می‌شود. کمدی با کشوهای رنگی در واقع داستان زنان قدرتمندی است که در این شرایط بغرنج سیاسی اجتماعی و در پی این مهاجرت ناخواسته تلاش می‌کنند با سرنوشتشان روبه‌رو شوند، آن‌ها می‌آموزند که چگونه در فرانسه بدون خانواده‌هایشان زندگی جدیدی برای خود بسازند و همچون زنان فرانسه در جامعۀ آنجا نقش‌آفرینی کنند.

تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات انگلیسی

قیمت اصلی: 321,000 تومان بود.قیمت فعلی: 255,000 تومان.
تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات انگلیسی نویسنده دکتر حسن جوادی مترجم ———— نوبت چاپ 3 تعداد صفحات 616 نوع جلد

کتاب آیدا در آینه

100,000 تومان
معرفی کتاب آیدا در آینه کتاب آیدا در آینه، مجموعه ای اشعار نوشته ی احمد شاملو است. شاملو در این مجموعه ی خواندنی، تا حد زیادی از داستان های اسطوره ای و متون کهن برای خلق اشعار خود بهره گرفته و این مفاهیم، هم در زبان و هم در موضوعات شعرهای این کتاب، نمودی ویژه دارند. این شاعر بزرگ ابتدا عناصر و شخصیت های مورد نظر خود را پدید می آورد و سپس در نقش یک راهنما برای آن ها در دنیای شعرش ظاهر می شود. این کتاب را می توان نشان دهنده ی رسیدن شاملو به نوعی از بلوغ در توانایی های ادبی اش در نظر گرفت چرا که او نشان می دهد که به سبک و زبانی مختص به خود دست یافته است. شاملو در کتاب آیدا در آینه، مانند سایر آثار برجسته ی خود، عشق را دستمایه ی آفرینش هنری و خلاق قرار داده است.

چرخش کلید

195,000 تومان

معرفی کتاب چرخش کلید

کسی چه می‌داند شاید در پس یک اتفاق خوش‌آیند بلایی شوم نهفته باشد. نویسنده‌ی معروف روث ور در کتاب چرخش کلید که از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز به شمار می‌آید، ماجرای یک قتل بی‌رحمانه، و متهمی که معتقد است به اشتباه مقصر شناخته شده را روایت می‌کند.

درباره کتاب چرخش کلید:

داستان این رمان جذاب در مورد دختری به نام روئن است. روزی او در حالی که در اینترنت پرسه می‌زد ناگهان با یک آگهی کار مواجه می‌شود. روئن با وجود اینکه که اصلا به دنبال کار نبود اما با دیدن شرایط ویژه‌ی این آگهی، آن را تا انتها می‌خواند. خانواده‌ای به نام الین کورت برای فرزندانشان به دنبال پرستاری با تجربه می‌گردند. در متن نامه نوشته شده بود که والدین این خانواده شاغل هستند و برای فرزندانشان که در سنین مختلفی به سر می‌برند به دنبال پرستاری می‌گردند که بتواند از پس تمام کارها برآید و همچنین با دور افتاده بودن خانه‌شان مشکلی نداشته باشد. چیزی که روئن را مشتاق به فرستادن رزومه کرد، حقوق بالایی بود که خانواده کورت برای این پرستار در نظر گرفته بودند. روئن در کمال ناباوری در مصاحبه این کار پذیرفته شد و زمانی که پا به خانه‌ی آنان گذاشت از میزان رفاه و امکانات و تکنولوژی محل کارش به وجد آمد. او در حالی برای این قبولی ابراز خوشحالی و خرسندی می‌نمود که نمی‌دانست چندی بعد به جرم قتل یکی از کودکان آن خانه محاکمه خواهد شد. اما به راستی این قتل کار چه کسی است؟ کتاب چرخش کلید (The Turn of the Key) مانند دیگر آثار این نویسنده‌ی معروف و خبره در ژانر معمایی و جنایی، اثری بسیار پرکشش و جذاب است. تا جایی که علاقه‌مندان نوشته‌های روث ور آن را بهترین کتاب او می‌دانند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت