کتاب زنان و محیط زیست

15,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب زنان و محیط زیست

هرگز آگاهانه با خود اندیشیده ایم چرا برای دستیابی به آرامش، بی اختیار به دامن سبز طبیعت پناه می بریم؟ تداعی این کهن الگو از روزگارانی به یادگار مانده که طبیعت هنوز اسیر فرهنگ نشده بود و قرار نبود علم بر همه چیز مسلط شود. در آن روزگار، زنان تدبیر جامعه را در دست داشتند و خردمندانه با هستی هماهنگ شدند. برآمدن خرد جمعی از زندگی مشارکتی در پرتو این تدبر از تک روی عقلانیت ابزاری جلو می گرفت و با مصائبی چون آلودگی محیط زیست مواجه نبود.

بلوغ عقل مذکر در سایه پرورندگی داهیانه زنانه اما نیازمند هزینه ای سنگین بود که عمدتاً در تخریب محیط زیست تجلی می کرد. اقتضای زندگی مشارکتی در عصر مدرنیته اما رفته رفته عقل مذکر را به سرمنزل خردمندی دو جنسیتی در عصر جهانی شدن رهنمون گردید و این سرآغازی است بر ظهور تمدنی متکثر با نمودی چون سبز شدن محیط در بی سالاری. و این، داستان کتاب حاضر است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب زنان و محیط زیست

نویسنده
عباس محمدی اصل
مترجم
——-
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 196
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1388
سال چاپ اول ——
موضوع
مطالعات زنان
نوع کاغذ تحریر
وزن 227 گرم
شابک
9789647768610

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.227 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب زنان و محیط زیست”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

نخستین کتاب بزرگ من جلد 6، واژه نامه تصویری

30,000 تومان
کتاب نخستین کتاب بزرگ من(2)میوه ها و سبزیجات،کتابیست برای آشنایی با میوه ها و سبزی ها به همراه تصاویر و آموزش فارسی و معادل انگلیسی آنهاست.این کتاب توسط انتشارات قدیانی منتشر و به بازار عرضه شده است و...

طبیعت و قاعده: آن چه سبب می‌شود تا فکر کنیم

24,500 تومان
در کتاب حاضر، دربارة کارکرد مغز انسان، سازوکار تفکر، آگاهی، اخلاق، دین، هنر و دیگر نکته‌های مهم علمی، فلسفی و اجتماعی در قالب گفت‌وگوی میان دو متفکر بحث شده است؛ یکی «پل ریکور» فیلسوفی که موجب رونق بحث هرمنوتیک در پایان سدة بیستم شد و دیگر «ژان پی‌یر شانژو» دانشمند و پژوهشگری در حوزة نوروبیولوژی. این کتاب در هفت فصل با این عناوین به نگارش درآمده است: برخورد ضروری: دانش و بصیرت، دانش از مغز و آگاهی از خویشتن و امر زیستی و امر هنجار بنیاد؛ جسم و ذهن: در جست‌وجوی گفتمانی مشترک: ابهام دکارتی، نقش نور و ساینس و به سوی گفتمانی از نوع سوم؛ مدل نورونی و آزمون تجربی: مغز انسان و ابژه‌های ذهنی؛ آگاهی از خویشتن و آگاهی از دیگران: فضای آگاهی، مسالة حافظه و فهم خویشتن، فهم دیگری؛ سرچشمة اخلاق: تکامل داروینی و ضوابط اخلاقی؛ اشتیاق و هنجارها: گذر به هنجار؛ جهان‌شمولی اخلاقی و اختلاف‌های فرهنگی: تفاوت باورها، رسوایی شر و...

کلیات سعدی اهوازی (یا با من مغولستان بیا)

159,000 تومان
اين که يک قاب از زندگي‌مان چگونه مي‌تواند پس از سال‌ها همراه ما بماند و ما را در مقابل خودش متوقف کند، مي‌تواند دلايل متعددي داشته باشد. دلايلي که گاهي با خيره شدن به آن قاب شايد اندکي آشکار شوند شايد هم نه!... تابستان سال اولي که ساکن کوي سعدي شده بوديم همان تابستاني بود که در آن روبرتو باجيو داشت يک‌تنه ايتاليا را در آمريکا قهرمان جهان مي‌کرد. تابستاني که براي ما داغ‌تر از هميشه بود. براي من و فارس و بهنام و عادل چينکو.

مکتوبات فارسی در باب موسیقی (تاریخ ادبیات موسیقایی فارسی قرن 5 تا 9 هجری قمری)

95,000 تومان
كتاب حاضر حاصل كوششي است براي درك و تفسير بهتر تحول مكتوبات فارسي در باب موسيقي، با تمركز بر رويكردهاي متفاوت اين آثار و دگرگوني موضوعات آن‌ها، از آغاز قرن پنجم تا پايان قرن نهم هجري قمري؛ يعني دوره‌اي كه مي‌توان آن را عصر كلاسيك مكتوبات فارسي در باب موسيقي نام نهاد. پيدايش ادبيات موسيقايي به‌عنوان نوعي از ادبيات عالمانه نتيجه‌ي تمركززدايي سياسي و فرهنگي از دستگاه خلافت عباسي بود. هم‌چون اغلب ديگر انواع ادبيات عالمانه در زبان فارسي، ترجمه و تلخيص و تشريح آثار عربي نقشي اساسي در شكل‌گيري و شكوفايي ادبيات موسيقايي فارسي ايفا كرده است. مي‌توان دو رويكرد اصلي، يعني رويكرد ديني و غيرديني را، در بين مكتوبات فارسي در باب موسيقي از هم تميز داد. الگويي كه بر سير تحول مكتوبات فارسي در باب موسيقي حاكم است امكان ارائه‌ي دوره‌بندي خاصي در سير تحول اين نوع ادبي را فراهم مي‌كند. اين دوره‌بندي كلان پنج مرحله‌ي متفاوت را به‌ دست مي‌دهد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

عصر استعمارگری

65,000 تومان
یک فیلسوف آمریکایی به نام "جورج سانتایانا" می‌نویسد: "کسانی که نمی‌توانند گذشته را به خاطر آورند محکوم به تکرار آنند." شاید حقیقت این سخن حکیمانه سانتایانا در هیچ جا آشکارتر از تاریخ طولانی استعمارگری و امپریالیسم نمایان نشده باشد‌. امروزه این اصطلاحات را حتی تاریخ‌نگاران و دیگر پژوهشگران اغلب به یک معنا به کار می‌برند. اما کارشناسان گاهی بین این دو اصطلاح تمایز قائل می‌شوند. آن‌ها معمولاً استعمارگری را سلطه و فرمانروایی مستقیم سیاسی تحمیلی از سوی کشوری به سرزمینی دور دست تعریف می‌کنند. آن سرزمین، که مستعمره نامیده می‌شود، ممکن است پذیرای مهاجران زیادی از کشور استعمارگر باشد یا نباشد. نمونه‌های آن مستعمراتی است که بریتانیا در سده هفتم در ماساچوست، ویرجینیا و جاماییکا، در ۱۸۴۱در نیوزیلند (زلاندنو) و در ١٩١٤ در نیجریه برا کرد. بنابراین استعمارگر و امپراتوری‌گری (امپریالیسم) پیوند نزدیکی با هم دارند که تعجبی ندارد که این دو مفهوم عمدتاً به یک معنا گرفته شوند.