کتاب شاهکار (امیل زولا)

525,000 تومان

معرفی کتاب شاهکار (امیل زولا)
کتاب شاهکار، رمانی نوشته ی امیل زولا است که اولین بار در سال 1886 انتشار یافت. این رمان به داستان تراژیک کلود لانتیه می پردازد؛ مردی جوان و بلندپرواز و هنرمندی بااستعداد که به پاریس آمده تا نامی برای خود دست و پا کند اما در عوض، اسیر نبوغ خودش می شود.

داستان این کتاب که در دهه های 1860 و 1870 می گذرد، در میان بیست رمان مجموعه ی «روگن ماکار»، بیشترین نزدیکی را با زندگی خود زولا دارد. کتاب شاهکار، بینشی منحصر به فرد را از مسیر حرفه ای زولا به عنوان یک نویسنده، و رابطه اش با دوستی قدیمی به نام سزان به مخاطبین می بخشد.

این اثر همچنین شرحی جذاب از دنیای پرآشوب بوهم را ارائه می کند؛ دنیایی که در آن، هنرمندان امپرسیونیست با وجود محافظه کاری های حکومتی و تمسخرهای عموم مردم، سرآمد شدند.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب شاهکار (امیل زولا)

نویسنده
امیل زولا
مترجم
علی اکبر معصوم بیگی
نوبت چاپ 7
تعداد صفحات 526
نوع جلد جلد سخت
قطع رقعی
سال انتشار 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
درام
نوع کاغذ ———
وزن 580 گرم
شابک
9789646174474

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.58 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب شاهکار (امیل زولا)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

روان شناسی وجودی

65,000 تومان
رولومی (1994-1909) روان‏شناس آمریکایی بودکه جزو نظریه ‏پردازان اصلی در رویکرد انسان‏گرا و اگزیستانسیالیست به شخصیت محسوب می‌شود. مِی ابتدا به تحصیل الهیات پرداخت و در آنجا با مکتب اگزیستانسیالسم آشنا شد. اما بعد به روان‏شناسی و روانکاوی روی آورد و با فروم و سالیوان آشنا شد و تحت تاثیر آنها قرار گرفت. وی اولین مدرک دکتری در روان‏شناسی بالینی در تاریخ دانشگاه کلمبیا را دریافت کرد. مِی در 38 سالگی به بیماری سل مبتلا شد، و جنگ او با این بیماری، به نقطه عطفی در زندگی وی تبدیل شد. و طی مبارزه لحظه ‏به ‏لحظه با این بیماری (در سالهایی که هنوز درمان موثری برای سل نبود) یک کشف شگفت‏انگیز کرد: اضطراب عمیق وی در لحظات بیماری نه با "لیبیدو"، که بیشتر با "نیستی و مرگ" ارتباط داشت. مِی از بیماری خود جان سالم به در برد، اما رویکرد روانکاوی به تحلیل شخصیت را کنار گذاشته و کتاب‏ها و مقاله‏های زیادی در تبیین رویکرد اگزیستانسیال به شخصیت به نگارش درآورد. در رویکرد تحلیل وجودی، بیمارانی مورد درمان قرار می‌گیرند که در یافتن معنا و هدف خود در زندگی دچار مشکل هستند. در واقع این افراد در تداوم بخشیدن به هویت خود تمایز‏یافتگی به شدت آسیب دیده‌اند. از این نظر حفظ هویت خود و رهایی از سردرگمی در رویکرد وجودی واجد اهمیت بسیاری است. این رویکرد به ما کمک می‌کند تا بتوانیم در جهانی که هر لحظه درحال تغییر است به صورتی معنادار زندگی کرده و مشکلات خود را حل کنیم. با چنین دید و ساختاری است که کتاب حاضرتوسط رولومی گردآوری و ویرایش شده‏‏ است.
سفارش:0
باقی مانده:1

روان‌شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان عمر) (جلد 2)

320,000 تومان
روان‌شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان عمر) (جلد 2) نویسنده لورا ای برک مترجم یحیی سیدمحمدی نوبت چاپ 36 تعداد

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

سوگ نمایش هملت

325,000 تومان
معرفی کتاب سوگ نمایش هملت:
داستان این نمایشنامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی گردد تا در مراسم تدفین و خاکسپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. کسی از چگونگی و علل قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی یابد که مادر و عمویش با یکدیگر پیمان زناشوئی بسته و هم بستر شده‌اند.
وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که شاه مقتول به شکل روح به سراغ او می‌آید. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد که انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را باز ستاند.
در طی این ماجرا او باز می‌یابد که پدر معشوقه‌اش، اوفلیا در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفلیا از نقشه‌های هملت آگاه می‌شود و پس از آگاهی از مرگ پدرش مجنون شده و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. هملت بلاخره انتقام پدرش را از عمویش می‌گیرد و در پایان نمایشنامه هر دو کشته می‌شوند.
سفارش:0
باقی مانده:1

ضحاک ماروَش

8,000 تومان
اژدها موجودی است ، و به عبارت بهتر ، هیولایی است اسطوره‌ای و پیدایش او نیز همچون هر اسطوره دیگری ریشه در دریافت‌های ذهنی انسان از واقعیت دارد . فرضیه‌ای که در این کتاب مطرح می‌شود و نویسنده کوشیده است در تأیید آن شواهد و دلایلی بیاورد ، درباره معنای اصطلاح اوستایی « اَژی دَهاک » است . مطابق این فرضیه اصطلاح اَژی دَهاک به دو بخش تقسیم می‌شود : نخست اَژی ، دیگری دَهاک . واژه نخست به معنای جانور دراز خمنده ( یا مار ) و واژه دوم به معنای سوزاننده یا سوزان است . نویسنده بر این اعتقاد است که همگان اژدها را موجودی می‌شناسند که آتش از دهانش بیرون می‌آید اما گاهی در فرهنگ برخی اقوام این هیولا چهره یا چهره‌های دیگری نیز دارد . در نقوش مهرهای استوانه‌ای یافت شده در میان‌دورود ، گاه جانور شگفت‌انگیزی را می‌توان دید به پیکر شیر ، او سر و دستانی مانند شیر دارد و دم و بال‌ها و چنگال پاهایش ، یادآور اجزای بدن عقاب است . این جانور را درحالی تصویر کرده‌اند که سر خود را به روی زمین خم کرده و از دهانش آتش بیرون می‌دهد .