کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4

12,500 تومان

معرفی کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4
کتاب حاضر جلد چهارم از «مجموعة فرهنگ فیلمهای سینمای ایران» است و شامل مشخصات فنی، هنری، خلاصة داستان و فیلمهای بلند سینمای ایران است که در سالهای 1378 تا 1388 نمایش عمومی داشته اند. عنوانهای فیلمها به صورت الفبایی تنظیم شده و عنوان برخی از آنها عبارت اند از: باد و شقایق، شبیخون، آرزوهای زمین، شبهای روشن، طلای سرخ، حاکم، دستهای خالی، همخانه، و تشنه.

.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4

نویسنده
جمال امید
مترجم
———
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 718
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال انتشار 1389
سال چاپ اول ——
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ ———
وزن 1000 گرم
شابک
9789643513412

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 1.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب چگونه داستان بنویسیم

142,500 تومان
معرفی کتاب چگونه داستان بنویسیم در این کتاب با آوردن مثال های ساده سعی شده است داستان را با زندگی خودمان تطبیق دهیم و راه نوشتن آن را خوب یاد بگیریم، تا بتوانیم به راحتی اتفاقاتی را که همه روزه با آن مواجه می شویم یا در اطرافمان می بینیم یا در ذهنمان می سازیم، در قالب داستان بریزیم و برای دیگران نقل کنیم. .

بچه پرروهای ننر

19,800 تومان
اطلاعات کتاب بچه پرروهای ننر نام کتاب : بچه پرروهای ننر نويسنده ، مولف : سایمون ریچ مترجم : محمدرضا بهاری نشر ، ناشر ، انتشارات : مرکز تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : 200 ص / رقعی شومیز (جلد نرم) نوبت چاپ و سال چاپ : قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : موضوع : داستان های آمریکایی - قرن 21م شابک : 9789642133413 تگ ها : کتاب بچه پرروهای ننر,خرید اینترنتی کتاب بچه پرروهای ننر,سایمون ریچ,محمدرضا بهاری,انتشارات مرکز,داستان های آمریکایی,رمان های آمریکایی,داستان های ترجمه شده,رمان خارجی,رمان آمریکایی ترجمه شده,کتاب چاپ اول,نشر مرکز درباره کتاب بچه پرروهای ننر انتشارات مرکز کتاب بچه پرروهای ننر تالیف سایمون ریچ ترجمه محمدرضا بهاری انتشارات مرکز ***

راهنمای متون روان شناسی به زبان عمومی (روان شناسی عمومی)

130,000 تومان
هدف از این كتاب كمک به دانشجویان است تا بتوانند به طور مستقل بدون نیاز به كلاس های متون تخصصی، تا اندازه ای بر ترجمه متون تخصصی روان‌شناسی به زبان انگلیسی تسلط یابند. برای كار در این زمینه به دو ابزار نیاز هست : واژه‌ نامه تخصصی روان‌شناسی و واژه‌ نامه انگلیسی به فارسی. مؤلف در مورد اولی واژه‌ نامه آرتور رِبِر و در مورد دومی فرهنگ هزاره را توصیه می كند. بدیهی است كه تسلط یافتن بر متون روان‌ شناسی به زبان انگلیسی به انگیزش و تلاش مستمر نیاز دارد. دانشجویان باید هر جمله متون روان‌ شناسی به زبان انگلیسی را به كمك ابزارهای فوق ترجمه كنند و برای دریافت بازخورد به این كتاب مراجعه نمایند. بهتر است آنها ترجمه های خود را نگه دارند تا پس از چند ماه پیشرفت خود را زیر نظر بگیرند. این یك فرایند است، پس پشتكار و شكیبایی حتماً نتیجه خواهد داد.  
سفارش:0
باقی مانده:1

تاریخ آتروپاتن

45,000 تومان
آتروپاتن نام یونانی یک پادشاهی است که اواخر قرن چهارم (پس از میلاد) در آذربایجان و کردستان ایران و بخشی از جمهوری آذربایجان کنونی ایجاد شد و بیش از سیصد سال به حیات خود ادامه داد. آتروپاتن کشوری غنی و قدرتمند بود که در آن کشاورزی، دامپروری و تجارت رونق فراوان داشت و شهرنشینی در شهرهای آباد آن توسعه یافته بود. آتروپاتن استقلال خود را نه تنها در تمام دوران استیلای مقدونیان در شرق، بلکه در دوران سلوکیان نیز حفظ کرد. پادشاهان حکومت آتروپاتن در جنگ با همسایگان خود هم فاتح و هم مغلوب بودند ولی در برابر متجاوزان اجنبی با تمام قدرت ایستادگی می‌کردند. آنان ضمن ارتباط با کشورهای دور و نزدیک از طریق وصلت با شاهزادگان یونانی مقدونی، پارتی، سریانی و ارمنی با آنها روابط خویشاوندی برقرار می‌ساختند. پادشاهان آتروپاتن در روم و مصر نیز از احترام برخوردار بودند. تأثیر آتروپاتن و ساکنانش بر همسایگانشان بسیار قابل توجه بوده است. دوره موجودیت آتروپاتن مرحلۀ مهمی در تاریخ آذربایجان محسوب می‌شود.

کتاب زند هومن یسن

85,000 تومان
معرفی کتاب زند هومن یسن کتابی که «زند وهومن یسن» یا معمولا «بهمن یشت» خوانده می شود، شامل یک رشته حوادثی است راجع به آینده ملت و دین ایران که اورمزد وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی می کند. این پیش آمدها، هرکدام در دوره مشخصی اتفاق می افتد، دوره ماقبل آخر که هنگام تاخت و تاز «دیوان ژولیده موی از تخمه خشم» و اهریمن نژادان چرمین کمر است، قسمت عمده متن کتاب را تشکیل می دهد. در این دوره، زنگیان و آوارگان و فرومایگان، سرزمین ایران را فرا گرفته، همه چیز را می سوزانند و می آلایند و تباه می کنند، تا آنجا که روستای بزرگ به شهر و شهر بزرگ به ده و ده بزرگ به دودمانی مبدل می شود و از آن دودمان بزرگ چیزی جز مشت استخوان بازنمی ماند. این تغییرات قهقرایی نه تنها بر مردمان؛ بلکه بر جانوران و رستنیها و عناصر طبیعت نیز طاری می گردد. در زمین و آسمان، نشانیهایی نظیر پاره ای از نشانیهایی که در تورات و انجیل نیز آمده است، پیدا می آید. در خورشید لکهایی ظاهر می شود، شیوع جنایات، بایری زمین، فساد جسمانی و روحانی مردم از علامات این دوره است. افسار دیو خشم گسیخته می شود و به همه چیز لطمه وارد می آورد. احکام و سنن، دیگر مراعات نمی شود، بادهای گرم و سرد می وزد؛ ولی باران نمی بارد. این احوال همواره سخت تر و تاریکتر می شود و اهریمن پیروزمندی خود را به آواز بلند اعلام می دارد؛ اما ناگهان در امید باز می شود و کتاب با لحن خوشبین تری به پایان می رسد

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت