کتاب نوسازی و دگرگونی

380,000 تومان

معرفی کتاب نوسازی و دگرگونی

سال های میانی دهة 1330 تا سال های پایانی دهة 1350، دوره ای محوری در تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. طی این دوره، از اتکای اقتصاد به کشاورزی کاسته شد و صنعت جایگاه مهمی در این ساختار پیدا کرد. شهرنشینی رشدی شتابان یافت، دسترسی شهرنشینان به آموزش و بهداشت تسهیل شد و حکومت موفق گردید بخش های زیادی از زندگی اجتماعی و فرهنگی در کشور را که تا پیش از این دوره، از دسترسش خارج بودند، تحت حاکمیت خود بیاورد.

کتاب حاضر به دگرگونی نهاد خانواده در نتیجة این تغییرات می پردازد.هم حکومت ایران و هم آن نیروهای خارجی ای که وی را به اتخاذ سیاست هایی تشویق کردند که به این تغییرات انجامید همگی بر اتکای این برنامه ها به نظریۀ مدرنیزاسیون یا نوسازی اصرار داشتند. از این رو در این کتاب نیز همین نظریه، چارچوب سنجش تأثیر این برنامه ها بر نهاد خانواده می باشد. حاصل کار، ارزیابی تأثیر نوسازی اجتماعی بر نهاد خانواده است و همچنین، سنجش خود نظریة مدرنیزاسیون به مثابۀ یک ایدئولوژی.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب نوسازی و دگرگونی

نویسنده
محمدحسن پور قنبر
مترجم
——
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 357
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
علوم اجتماعی
نوع کاغذ تحریر
وزن 400 گرم
شابک
9786226843454

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.400 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب نوسازی و دگرگونی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

اسب چوبی

280,000 تومان
اسب چوبی روایت کسانی است که با همۀ تقلاهای بسیارشان حتی یک قدم در مسیر زندگی پیش نمی‎روند. روایت داستان با ورشکستگی و جرم اقتصادی کلان مردی شروع می‎شود که آتش آن دامن شخصیت اصلی داستان، یعنی همسرش و همۀ آدم‎های زندگی‎اش را می‌گیرد. این فروپاشی کلان مالی آتش جدال را میان دو نسل برمی‌افروزد؛ شخصیت زن داستان که حالا خود صاحب فرزند و زندگی مستقلی است و مادرش، دو نسلی که  بر سر تن دادن به سنت‎های زنانه و جهان ترسیم‌شده از سوی جامعۀ ایرانی در حال جدال هستند. جدالی که مادر رغم می‌زند، زنی که یکه‌تاز میدان است و تا پیش از این ویرانی دختر، همواره کنترلگر دنیای زنانۀ او بوده. اسب چوبی روایت همه زنانی‎ست که عشقی در دل و لبی فروبسته دارند؛ زنانی که در سر سودای دویدن در پهنۀ دشت دارند و پایشان بسته به زنجیر است، زنجیری که هم‎جنسانشان به هم بافته‌اند.

بشر چیست؟

105,000 تومان
بشر چیست؟ اثری ا‌ست خاص از نویسنده‌ی بزرگِ آمریکایی، مارک تواین، که برخی او را پدرِ ادبیاتِ آمریکا لقب داده‌اند. او هنگامی‌که ۶۳ سال داشت به نوشتنِ این کتاب مبادرت ورزید و نگارشِ آن را چندین سال (تا ۱۹۰۴) طول داد و سرآخر در ۱۹۰۶ آن را با تیراژ کم و بدون نام خود یا با نام مستعار منتشر نمود. مارک تواین در این کتاب، که آن را انجیل ِ خود، و شاخص‌ترین ِ آثارش می‌دانست از ماهیت و چیستیِ بشر یا انسان سخن می‌گوید و ایده‌ها و نظریاتِ خود را در بابِ زوایا و وجوهِ مختلف ِ ذات و سرشت آدمی بیان می‌کند. سبک ِ نوشتارِ این کتاب به صورت دیالوگی میانِ پیرمردی خردمند و یک جوان است. این گفتگو البته رگه‌ها و مایه‌های فلسفی دارد و تواین در قالبِ شخصیتِ پیرِ خردمند، نظریاتش را مطرح می‌کند. وی بر این باور است که انسان موجودی ا‌ست ماشین‌گونه که تحت تأثیر وراثت و محیط ساخته و پروارنده می‌شود و از این رو، کنش‌ها و اندیشه‌های آدمی شایستگی خاصی برای او به ارمغان نمی‌آورند. او در عین‌حال به نحو‌ی برساختِ شخصیت و منشِ انسان اشاره می‌کند، که به زعمِ او یا مادرزادی‌اند و یا برآمده از محیط ِ پیرامون، نحوه‌ی آموزش و پرورش و هرآنچه که با آنها هم‌نشینی و هم‌آموزی دارد. البته تواین انسان را موجودی تعلیم‌پذیر می‌داند که می‌توان با تعلیم و تربیت، او را به جهتِ مثبت یا منفی (خیر و شر) هدایت نمود اما در عین‌حال همچون روح غالبِ آن دوره از تحولاتِ سریعِ فنی و علمی، اراده‌ی آزاد و اختیار را در قاموس بشر نمی‌بیند، و تنها می‌تواند در مارپیچ‌های زندگیش به انتخاب‌هایی آزادانه مبادرت ورزد، همچون اسکی‌بازی که از چکاد ِ کوه به دره حرکت می‌کند و در عین‌حال که محیط و وضعیت و جوِ حاکمِ ناشی از میلیون‌ها قاعده، او را در طیِ مسیرِ اسکی، «ناگزیر» پیش می‌برند، اما هم‌اوست که به هرحال اسکی «می‌کند»، و انتخاب کرده که چنین کنشی را در چنین وضعیتی انجام دهد. مارک تواین از احساس غالبِ وجود آدمی سخن می‌گوید و آن را نیرومندترین احساسِ بشر می‌انگارد، چیزی که به هرحال در هر وضعیتی، بر او مسلط است و به ارضای خواسته‌ها و امیالش سوق می‌دهد. در گفتگویِ جاری و سیالِ پیرِ خردمند و مردِ جوان، که سبک و سیاقِ فلسفی و توجیهی دارد، پیرمرد بر ماشینی‌بودن و بی‌ارادگیِ بشر به معنای عام پا می‌فشرد و او را فقط واجدِ گزینش‌های آزادانه در بافتی از موجبیت‌ها می‌انگارد، اما جوان راضی نیست و از پیرِ خردمند مدام توجیه و دلیل می‌طلبد. مارک تواین، نویسنده‌ی نام‌دارِ آمریکایی، در سیِ نوامبرِ ۱۸۳۵ در فلوریدا و در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد و در ۱۹۱۰ از دنیا رفت. او را با بزرگانی چون دانته و میلتون قیاس کرده‌اند.

مجمع الجزایر گولاگ (جلد سوم)

600,000 تومان
هنگامي که «ماکسيم گورکي»، از اردوگاه‌هاي سيبري ديدن کرد، تا آخرين ساعات همه‌چيز همان‌طور گذشته بود که قدرت مي‌خواست. در همان لحظه‌هاي آخر بود که زنداني‌اي حقيقت را پيش روي نويسنده‌ي بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستين، درست در زماني که گورکي سوار بر قايق، آنجا را ترک مي‌کرد، آن زنداني تيرباران شد و توامان همه‌ي آن آرمان‌هاي انساني جا گرفته در ذهن شبه‌ پيامبر شوروي، درحال فروريختن بود. هرچند او نمي‌دانست که اين فروريختن هم، به قيمت جان آن زنداني تمام شده است! گورکي پيرسال‌تر از آن بود که بتواند براي روايت آن‌چه دانسته بود کاري کند و ازهمين‌رو ظهور سولژنستين و روايت‌هايش از گولاگ، الزامي بود و مبدل به سهمگين‌ترين روايت‌هاي تاريخ بشري از سرحدات رنج زير يوغ استبداد شد. با اينکه در آغازين سال‌هاي پسااستاليني، نيکيتا خروشچف، سومين رهبر اتحاد جماهير شوروي، از در دوستي با سولژنستين درآمد و اجازه‌ي انتشار کتاب «يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ» را صادر کرد، اما هيچ‌کس انتظارش را نداشت ماجراي گولاگ و گولاگي‌ها، از آن‌چه بر ايوان دنيسويچ رفته، فراتر باشد. شوک عظيم دوازده سال پس‌از چاپ «يک روز از زندگي...» اتفاق افتاد: نسخه‌هاي زيرزميني و بدون سانسور «مجمع‌الجزاير گولاگ»، حاصل ده سال تحقيق و تفحص الکساندر سولژنستين از اردوگاه‌هاي کار اجباري شوروي و گفت‌وگو با بازماندگان، در زمستان 1974، ميان مردم دست به دست شد. درحالي‌که جاسوسان کا. گ. ب، در همه‌جا به‌دنبال سولژنستين‌خوان‌ها بودند، وقايع‌نگاري هول‌انگيز و هوش‌رباي برنده‌ي نوبل ادبيات 1970، منظر مردم شوروي و همه‌ي جهانيان را نسبت به اعماق وحشت زيستن در جهان استاليني، براي هميشه تغيير داد. مجمع‌الجزاير گولاگ به مثابه‌ي تجربه‌اي در تحقيق و تفحص ادبي، فقط از عهده‌ي نويسنده‌اي متعهد، چپ‌گرا و معتقد به آرمان‌هاي بزرگ اخلاقي و انساني هم‌چون سولژنستين برمي‌آمد که وجدان بيدارش، به او اجازه‌ي سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمي‌داد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستين، در زمانه‌ي اکنون، بايد همراه با يادآوري جمله‌هاي خود او در پيامش هنگام دريافت نوبل ادبيات باشد، تا گولاگ‌هاي دور و نزديک خودمان را در همين هزاره‌ي سوم، فراموش نکنيم: «بياييد هيچ‌يک از مدعوين اين خوان ضيافت از خاطر نبرند که همين الساعه زنداني‌هاي سياسي در دفاع از حقوقي که محدود و پايمال شده‌اند، در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.»

کتاب چشمهایش

275,000 تومان
معرفی کتاب چشمهایش کتاب چشم هایش، رمانی نوشته ی بزرگ علوی است که اولین بار در سال 1952 به چاپ رسید. این رمان جاودان و ارزشمند، داستان دختری از طبقه ی مرفه جامعه ی ایران به نام فرنگیس را روایت می کند که زندگی پُر ناز و نعمتش، باعث شده که او مهارت خاصی برای درآوردن پول نداشته باشد. او با ناامیدی در یک دانشکده ی هنری در پاریس حضور می یابد و متوجه می شود که نقص ها و اشکالات زیادی در کار او به عنوان یک نقاش وجود دارد. او به ایران باز می گردد تا در فعالیت های سیاسی استاد ماکان، برجسته ترین نقاش ایران، مشارکتی داشته باشد. کتاب چشم هایش که محبوب ترین رمان بزرگ علوی به شمار می آید، تصویری واقع گرایانه و ملموس از ایران در دوره ای پرتلاطم از نوگرایی های تحمیل شده را ارائه می کند. .

فیزیولوژی اعصاب و غدد

قیمت اصلی: 150,000 تومان بود.قیمت فعلی: 95,000 تومان.
مغز آدمی با بیش از ده میلیارد سلول عصبی و پیوند های بیشمار میان آنها احتمالا ازپیچده ترین ساختارها و در عالم هستی است . این امر بدیهی است که تمام رویداد های روانی و رفتاری به نحوی با فعالیت دستگاه عصبی و هورمونی ارتباط دارد  . لذا آشنایی دانشجویان رشته روان شناسی با زیر ساخت های فیزیولوژیک پدیده های رفتاری و روانی ، یعنی فیزیولوژی اعصاب و غدد اهمیت بسیار دارد . هدف از ترجمه این کتاب نیز پرداختن به این مهم ، افزایش سطح دانش فیزیولوژی دانشجویان روان شناسی است  
سفارش:0
باقی مانده:2

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت