کتاب ژیژیک و الهیات
125,000 تومان
آدام کوتسکو در کتاب حاضر کوشیده چرخش الهیاتی ژیژک را تبیین کند. به عبارت دیگر، کوتسکو درصدد آن است که نشان دهد چرا ژیژک در صورتبندی قرائت بدیع خود از ماتریالیسم دیالکتیکی ملزم بوده به سنت الهیات یهودی مسیحی روی آورد.
پس کوتسکو علاوه بر ارائه شرحی موجز از بنیانهای نظری اندیشه ژیژک در سنت روانکاوی لکانی در دو فصل نخست کتاب خط و ربط ارجاعات ژیژک را با ایدههایی همچون شریعت/قانون، عشق مسیحی، رخداد – مسیح و روحالقدس و کسانی چون پولس رسول و ایوب و نیز دشوارههای نظری ماتریالیسم دیالکتیکی ویژه او نشان میدهد. مولف کتاب که خود در سنت آکادمیک الهیات جدید بالیده، کوشیده نسبت قرائت ژیژک را با الهیات مسیحی و اندیشهٔ متألهان مسیحی معاصر، از دیتریش بونهافر و پل تیلیش گرفته تا تامس آلتیزر و جان میلبنک، واکاوی کند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب ژیژیک و الهیات
نویسنده |
آدام کوتسکو
|
|
مترجم |
علی قاسمی
|
|
نوبت چاپ | 1 | |
تعداد صفحات | 283 | |
نوع جلد | شومیز | |
قطع | رقعی | |
سال انتشار | 1401 | |
سال چاپ اول | —— | |
موضوع |
عرفان
|
|
نوع کاغذ | ——— | |
وزن | 350 گرم | |
شابک |
|
وزن | 0.35 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب ای سرزمین من (گلسرخی)
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
مینا سانتلمو 2/ مینا سانتلمو و دخمهی فیلمهای سلولوئید (دستبردی تمامعیار به تاریخ سینما)
مینا سانتلمو و تونی دپرادا، چه ترکیب شگفتانگیزی! چه اتفاقی میتواند جوانترین نویسندهی داستانهای پلیسی دنیا را با یک کارگردان مشهور هالیوودی آشنا کند؟
همهچیز از سفر مینا به بارسلون برای حضور در فیلمبرداری فیلم شکستناپذیرها شروع شد؛ فیلمی دربارهی ابرقهرمانها که همه منتظرش بودند. کارگردان فیلم نقشی به آگاتا، عمهی مینا، پیشنهاد داده بود، نقشی که پیش از آن قرار بود همسر سابق تونی دپرادا، ایرما وپِ مشهور، آن را بازی کند، اما در صحنهی فیلمبرداری سانحهای پیش آمد که نزدیک بود به قیمت جانش تمام شود؛ بنابراین آگاتا جایگزین او شد.
حالا مینا و برادرش به این حادثه مشکوک شدهاند؛ آیا این سانحه به گنجینهی فیلمهای قدیمی تازهکشفشده و اشباحی که در این فیلمها خانه کرده بودند، ارتباطی دارد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.