کجا می‌برند درختان مرده را

3,500 تومان

داستان «کجا می‌برند درختان مرده را» زندگی، عواطف و آرزوهای سه نسل از زنان را روایت می‌کند. راوی داستان، زنی است که امروز را دوست ندارد، امروزی خود کرده و خود ساخته و حالا با نگاهی نوستالژیک به گذشته فکر می‌کند. زنی غرق در خاطرات و توهمات. آرمانگرا و برج عاج‌نشین. زنی که می‌خواست همه چیز را بر هم بزند. تغییر دهد و بهتر کند. با خویی شتابزده و بی‌احتیاط. و عاقبت شکست خورده و بیمار. دخترش جوان و بیکار است. بی‌هدف و بی‌آرزو و یا به دنبال حقیرترین آرزوها. تنبل و پرمدعا و خودبزرگ‌بین. مصرف‌کننده‌ای بی‌مصرف. تربیت نشده و رها شده در مرداب. اما مادر این زن، زنی تنها، محروم و رنج‌کشیده. مقاوم و صبور. زنی که می‌داند از زندگی چه می‌خواهد. معتقد و سختکوش، اما خشک و بی‌انعطاف.

زنی که اعتقاداتش با پوست و گوشت و خونش یکی است و اگر بخواهی تغییرش دهی مثل این است که بخواهی بودنش را از او بگیری و نابودش کنی! زنی که بار خانواده را بر دوش می‌کشد. «عاطفه طیّه» نویسنده جوانی است که داستان این سه زن را روایت کرده است و کتابی خواندنی برای نسل جوان امروزی نگاشته است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کجا می‌برند درختان مرده را

نویسنده
عاطفه طیّه
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ۲۲۲
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٧
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان‌های فارسی
نوع کاغذ ——
وزن ۲۵۰ گرم
شابک
9789643117559
توضیحات تکمیلی
وزن 0.250 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کجا می‌برند درختان مرده را”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بوی برف

8,000 تومان
بوی برف قصه زندگی آدم‌های همین جاست، کسانی که اینجا به دنیا آمده و زندگی کرده‌اند. قصه کاتبی که تاریخ به تحریف ننوشت و به امر والی، دست‌هایش را در ایالت خراسان جا گذاشت و به گیلان گریخت. بوی برف قصه سرباز میدان میدان شهرداری رشت است که تسلیم نشد و سلاح تحویل نداد و به امر «تاواریش» دو شقه شد. قصه اندوه بی‌پایان عزیزه‌جان است که مرد او به رضاخان شورید و یاغی شد و سر به کوه گذاشت و روز دیگری جنازه یخ زده و بدون سرش بازگشت. قصه دلدادگی راوی است. دختر جوانی که به جای خون سرخ عاشق، هراسی موروثی در رگهایش می‌گردد. بوی برف قصه آدم‌های همین جاست. «هوا بوی برف می‌دهد، بوی نفتالین یخ زده. بوی کمد لباس‌های زمستانی. بوی گلوله‌های سفیدی که  همیشه روزهای آخر سال، مادر و زن‌عمو طلا و عمه‌ها می‌گذاشتند توی جیب کت‌ها و پالتو‌های پشمی و آویزان می‌کردند توی کمد بزرگی که یک طرف انباری را پر کرده است.» یکی از داستان‌های شهلا شهابیان در سال ٨٧ برگزیده جایزه ادبی «صادق هدایت» شد.

کوارتت مرگ و دختر

1,600 تومان
این مجموعه ١٥ داستان را در بر می‌گیرد. در داستان "کسی برای کشتن" جوان بی‌استعدادی که تن به درس خواندن نمی‌دهد، از جوان نازیبایی که استعداد و حافظه‌ بالایی دارد، متنفر است و می‌خواهد به هر نحو شده شاهد نابودی او باشد. در داستان "عنفوان دوشیزه لودمیلا گراسیمووا" موضوع نابودی در میان نیست و جوانی که مقامی در دستگاه حزب حاکم دارد، فقط می‌خواهد لودمیلا، دختر مورد علاقه‌اش را با استفاده از امکانات قدرت به تملک خود درآورد این که چقدر موفق می‌شود به شخصیت لودمیلا برمی‌گردد که نویسنده با واکنش‌های او دست به قرینه‌سازی روی شخصیت جوان زده است. در "سمت غبارآلود شهر" دختر نازیبایی دل به افسری جوان می‌دهد و به خاطر او تمام پس‌اندازش را از بانک بیرون می‌کشد؛ پولی که ممکن است آینده او را رقم بزند. در "راپسودی روی تمی از پاگانی‌نی" موضوع به خود برحق‌بینی ایدئولوژیک افرادی مربوط می‌شود که دیر به خود می‌آیند؛ زمانی که در آستانه باخت قرار می‌گیرند. در داستان "درسی به اسم زیست‌شناسی" که به شکل تو در تو نوشته شده است، محور روایت را غرق شدن یک زن و شوهر در کار و گرفتار شدن در دام مال‌اندوزی و تجمل شکل می‌دهد. که اما در نهایت می‌بینند از چیزهای بهتر زندگی غافل شده‌اند. در داستان "شؤون ذهن و عین" ناتوانی انسان در شناخت دیگران بازنمایی می‌شود و این حقیقت که رفتار به خودی خود ملاک کافی و جامعی برای قضاوت درباره انسان‌ها نیست و ساده‌ترین فرد هم در جایی و زمانی پیچیدگی‌هایی دارد کاملاً غیرقابل پیش‌بینی. همین نگاه را در داستان "همنشین آزرده" هم می‌بینیم؛ با این تفاوت که اینجا کانون روایت یک بچه است. در "زن‌های سوار بر اسب" نویسنده از تکنیک‌های بینامتنیت و کولاژ استفاده کرده است و پای دیوید دی. اچ. لارنس شاعر و نویسنده انگلیسی و تلمیحی از آثار او را به میان کشیده است.

مغز حرام

7,500 تومان
داستان از شبی شکل می‌گیرد که امیر میهمان خانه شرمین است. تا خرخره خورده بودند و چند نخی هم گل زده بودند. تلوتلو می‌خوردند و می‌خندیدند. شرمین گفت: «وقت دوئل است.» شرمین امیر را به مبارزه می‌طلبد. کمی بعد چشم در چشم با فاصله کم و دو اسلحه پُر روبه‌روی هم ایستاده بودند. آماده؟ سه... دو... یک... آتش! حالا امیر که آرزوی نویسندگی در سرش بود و با همین آرزو از مشهد راهی تهران شده بود باید فرار می‌کرد. ٤٨ ساعت آواره تهران شد. توهم یکی از عارضه‌های مواد مخدر است و مغز حرام به بررسی فاجعه توهم می‌پردازد. طنز نهفته در کتاب و موضوع روز بودن، کتاب را خواندنی کرده است. صالحه مرتضی‌نیا روانشناس است، به همین دلیل شخصیت‌های داستان بسیار باورپذیرند. قسمتی از کتاب: برای هزارمین بار توی خیالاتم تا دم مرگ رفته بودم و سرشکسته برگشته بودم. احساس حقارت که بالا بزند فقط می‌توانی پشت کنی به دره و راه بیفتی سمت دامنه کوه. فیلَم یاد هندوستان کرده بود. حیف امیر، حیف. با این ایده‌ها چه کارها که نمی‌توانستی بکنی. خوب نیست آدم بنشیند برای خودش دل بسوزاند اما حالا که کار از کار گذشته بد نیست کمی به حال خودت افسوس بخوری. استعدادهایت کشف که نشد هیچ، تکفیر هم شد. بعدش هم که این افتضاح... کدام استعداد؟ خودشیفتگی که شاخ و دم ندارد. دارد. تخیل من آبستن شاهکار است. فعلاً که توهمت... خفه لعنتی. این حق من نبود... نقدی بر این کتاب

قلعه مرغی؛ روزگار هرمی

6,500 تومان

شبکه‌های هرمی و حکایت پولدار شدن. اگه پول داشته باشی همه چیز داری. زن، بچه، همه‌چی. « قلعه مرغی؛ روزگار هرمی » داستان پسر نوجوانی را روایت می‌کند که بر اثر حوادثی به سمت شبکه‌های هرمی کشیده می‌شود و با اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی روبرو می‌شود . داستان یک تم اجتماعی دارد و در محله‌ای از محله‌های جنوب شهر ( قلعه‌مرغی ) می‌گذرد : « پول خوشبختی نمی‌آره. همه می‌دونن. برو از هر کسی می‌خواهی بپرس. مگه همین اصغر نبود. اون همه پول پیدا کرد، آخرشم اون جور شد. » اصغر مقنی را همه می‌شناختند.

چند سال پیش سمت قزل‌قلعه، موقع چاه کنی خورده بود به یک زیر خاکی. توی یک چشم به هم زدن زندگی‌اش زیر و رو شد. زبان بسته از بس ذوق زده شده بود، چنان ریخت و پاشی کرد که سال نشده به خودش آمد، دید همان یک زنی هم که داشت از چنگش درآمده و خداحافظ.

  • برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان اول بنیاد هوشنگ گلشیری ۱۳۹۱ 

زمستان با طعم آلبالو

120,000 تومان
زنی که همسرش او را درک نمی‌کند به ناچار خیال می‌بافد : « نمی‌دانم از آن زمستان آخر چند روز گذشته ، همان زمستانی که برای اولین و آخرین‌بار دست سردم را گرفتی تا گرمای دستت که یک جور متفاوتی بود ، چیزی شبیه معجزه و فرق می‌کرد با هر گرمای دیگری ، از دستم به تمام جانم منتقل شود . و باز هم زمستان است . باز هم هوا سرد شده و دست‌های من هم ، و چقدر خوب است این سرما . نمی‌دانم باید باورم بشود که بالاخره این زمستان می‌آیی یا نه ؟ من دلم می‌خواهد باور کنم . تا زودتر روزهای مانده تا آمدنت بگذرند این روزهای بیهوده بی توی من ، که همه‌شان منحنی و ناراست می‌گذرند . خودت که خوب می‌دانی چه می‌گویم . می‌دانی که این روزهایم چقدر بد می‌گذرند و حتی شب‌هامان . » « زمستان با طعم آلبالو » روایت دلواپسی‌های زنی است که در خیال خود به دنبال گمشده‌اش می‌گردد تا حضور او را در تنهایی‌های خود رقم زند .
سفارش:0
باقی مانده:1

خنده را از من بگیر

14,000 تومان
امیر نوجوانی در آستانه بلوغ فکری و جسمی با جهان ذهنی رو به تحولش، درگیر حوادثی می‌شود که خود، دخالتی در پیدایی آن‌ها ندارد. بزرگترها می‌آیند و می‌روند، تصمیم‌ها را دیگران می‌گیرند و پیاده می‌کنند و بمب‌ها را هر کجا که بخواهند فرو می‌ریزند و... در این میان امیر و نزدیکترین دوستش - مهدی - در حال بزرگ‌شدن، مستقل اندیشیدن و اعمال رفتارهایی مختص خود و متمایز از دیگران هستند. در بحبوحه جنگی که دامنه‌اش تا خانه‌ها کشیده شده، خانواده‌ای از سنندج به کرج و محله‌ای که امیر در آن ساکن است مهاجرت می‌کنند. ورود این خانواده، فرد متفاوت دیگری به نام علی را با این دو نفر همراه می‌سازد. خانواده تازه‌وارد در محله‌ در مظان اتهام‌های سیاسی و اعتقادی قرار می‌گیرند و به این ترتیب این سه نفر ناخواسته وارد جریانی چالش برانگیز می‌شوند. امیر دل به خواهر علی (خانواده مهاجر) می‌بندد و سعی می‌کند بر او که بخاطر نزاع‌های قومی معلول شده ترحم کند. فاصله اهالی محل با آن خانواده زیاد و زیادتر می‌شود تا آن‌که....