کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه

99,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ول‌کن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه‌یک می‌داند، هم‌ردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمی‌کند.

هر کاری از دست او برمی‌آید، به‌جز این یکی: فوتبال. با اینحال وقتی یانا از او کمک می‌خواهد او نه نمی‌گوید و دست‌به‌کار می‌شود. در تیم اِف. سی. هولوندروگ اتفاق‌های عجیبی می‌افتد و برای کشف معمای این اتفاق‌ها لازم است دست به یک کار خیلی سخت بزند. بله کوفسکی دروازه‌بان تیم فوتبال می‌شود.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه

نویسنده
 یورگن بانشروس
مترجم
فریبا فقیهی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 96
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040796
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شاهنامه‌ی فردوسی 17: پادشاهی خسرو پرویز

95,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 17: پادشاهی خسرو پرویز می‌خوانیم

شاه ایران از کار آنان بسیار تعجب کرد و با سپاهش سه روز پشت درِ آن شهر ماند. روز چهارم کسی را فرستاد و به آنان چنین پیغام داد: «سپاه بسیاری با ما نیست. گرچه به این شهر نزدیک شده‌ایم؛ اما برای جنگ نیامده‌ایم. برایمان آذوقه بفرستید و ما را یاری کنید و در پی شکست ما نباشید.» اما حرف در نظر آن‌ها خوار بود و سپاهیان شاه نیز همه خسته و گرسنه بودند. در همان هنگام ابری تیره پدیدار شد و مانند شیر خشمگین غرّید و آنگاه باد سختی بر آن شهر وزیدن گرفت. صدای مردم در هر کوی و برزن برخاست. وقتی نیمی از آن شب تیره گذشت، قسمتی از دیوار شهر فروریخت. تمام مردم داخل شهر از آن کار در شگفت ماندند و اسقف در مقابل خداوند به‌ عذرخواهی پرداخت. در هر کوی و برزن آذوقه تهیه کردند و با سه کشیش پیر آن‌ها را بیرون آوردند. کشیش‌ها از هرچه در آن سرزمین بود، از لباس‌هایی که محصول سرزمین روم است با زاری و ناله نزد شاه ایران آوردند و گفتند: «ای شاه! ما گناهکاریم.» چون خسرو جوان و خوش‌کردار بود، آن‌ها را به‌خاطر بدی‌ای که کرده بودند، سرزنش نکرد. در آن شهر کاخی بود که بلندی‌اش به آسمان می‌رسید. در آن پُر از برده بود؛ زیرا قیصر آن‌جا را چنان ساخته بود. شاه از دشت به درون شهر آمد و در آن شهرستان بسیار گشت. تمام رومیان او را ستودند و به زیر پایش گوهر افشاندند. وقتی شاه به آن جای آباد رسید، مدتی را در آن به‌ استراحت پرداخت و آنگاه نامه‌ای برای قیصر نوشت و از آن طوفان و باد و باران و ابر سیاه گفت. سپس از آن شهرستان به‌سوی سرزمین مانُوی راند که خردمندان آن را بهشت می‌دانستند. هرکس از اهالی مانُوی که خردمند و بزرگزاده بود و از راهبان و کشیشان، با هدیه و نثار بسیار نزد شاه ایران شتافتند.
سفارش:0
باقی مانده:1

جادوهای آرژانتینی 1/ پاداش شاهزاده

39,000 تومان
این کتاب قصه‌ی سه شاهزاده است: اومبرتو، روبرتو و آلبرتو. این سه نفر پسران آلخینو هستند.
پادشاهی که نابیناست، اما در بازی شطرنج کسی حریفش نمی‌شود.
دو پسرِ بزرگ‌تر به سفری دور و دراز می‌روند تا دارویی برای درمان پدرشان پیدا کنند.
سال‌ها می‌گذرد، اما خبری از برادرها نمی‌شود. آلبرتو برادر کوچک‌تر قصد سفر می‌کند.
هم برای اینکه دارویی برای چشم پدر پیدا کند، هم سر از معمای پیچیده‌ی گم‌شدن برادرانش در آورد.
سفارش:0
باقی مانده:1

آنجا که هيولا ها خوابيده اند

38,000 تومان
داستان آنجا که هیولاها خوابیده اند، در یک دهکده‌ی کوچک می‌گذرد. دهکده‌ای کوچک با افسانه‌ای خیلی قدیمی. می‌گویند که توی دریاچه هیولاهایی زندگی می‌کنند و شب پیشکش باید غذاهایی به دریاچه ریخته شود تا اهالی در امان بمانند. در یکی از آن شب‌ها اتفاق عجیبی برای افی می‌افتد. افی هم یکی از اهالی دهکده است. دختر نوجوانی که نمی‌خواهد این داستان را باور کند و به خیالش این داستان را بزرگ‌ترها از خودشان در آورده‌اند تا کوچکترها را از خطر دور کنند. اما راستش درست در شب پیشکش خرگوشش ناپدید می‌شود و کمی بعد هم نوبت مادرش است که غیبش بزند؛ یعنی یکباره تصمیم گرفته او و خواهر و پدرش را ترک کند؟ ماجراهای عجیب افی به همین‌جا ختم نمی‌شود. کم‌کم سر و کله‌ی حیوانات سیاه و کوچک لزج و چسبناکی پیدا می‌شود که گاه و بیگاه توی خانه‌شان می‌لولند. با وجود این اتفاق‌ها، دلشوره‌های افی بیشتر و بیشتر می‌شود اما دوستی صمیمی دارد که از بچگی با او بزرگ شده، همیشه همراهش بوده و این بار هم تنهایش نمی‌گذارد؛ فین. افی در آستانه‌ی نوجوانی و بلوغ با مسئله‌های سختی روبه‌رو شده؛ غیب شدن مادرش، مراقبت از خواهر کوچکترش، افسرده بودن پدرش اما برای حل این مسئله‌ها تلاش می‌کند و به مرور به درک عمیق‌تری از خودش و دنیای اطرافش می‌رسد. او ارزش بودن مادر و خانواده‌اش و دوستی با فین را به مرور بهتر درک می‌کند. متوجه می‌شود که هر کسی ممکن است در زندگی مرتکب اشتباه بزرگی شود و دچار عذاب وجدان دردناکی شود. متوجه می‌شود که ممکن است هیولاها درون آدم‌ها خوابیده باشند. متوجه می‌شود که درست است هر آدمی برای جبران اشتباهش باید تمام تلاشش را به کار گیرد اما فکر می‌کند که وقتی دیگر کاری از او ساخته نیست، می‌تواند خودش را ببخشد؟
سفارش:1
باقی مانده:1

تام گیتس 3/ همه‌چی باحال است (یک جورهایی)

315,000 تومان

خش هایی از کتاب تام گیتس 3

آقای فولرمن از تعجب خشکش می‌زند که من را سر وقت توی کلاس می‌بیند. می‌گوید چه غافل گیری قشنگی تام و لبخند می‌زند. (خیلی پیش نمی‌آید که آقای فولرمن لبخند بزند.) بعد مارکوس برایم شکلک در می‌آورد. (خیلی پیش می‌آید که مارکوس شکلک در بیاورد.) ولی امروز هیچ چیزی نمی‌تواند حالم را بد کند! جز این دوتا کلمه… «درس ریاضی» بعد اوضاع بدتر هم می‌شود… «درس ریاضی؛ معلم: خانم ورثینگن» بدتر هم… «همین الان.» دیگر لبخند نمیزنم. خوشبختانه توی کلاس اِمی پورتز بغل دست من می‌نشیند و عاشق ریاضی است. از ریاضی سیر نمی‌شود و همین برای من خیلی به درد بخور است. در نتیجه وقتی سر مسئله‌ی سختی گیر می‌کنم، می‌توانم سریع یک نگاه به جواب‌های درست اِمی بیندازم. ولی اگر آن طرف را نگاه کنم، تنها چیزی که می‌بینم، جواب‌های مزخرف مارکوس مِلدرو است. تقریبا به اندازه‌ی من ریاضی‌اش بد است. ولی آن جور که مشتش را توی هوا بالا می‌برد: «آره ریاضی، درس محبوب من!» آدم فکر می‌کند نابغه‌ی ریاضی است. (که نیست.)   من حیوان خانگی ندارم مگر اینکه خواهرم دلیا را حیوان خانگی حساب کنید (چون واقعا انسان نیست). ولی بهترین دوستم، دِرِک، یک سگ دارد که اسمش خروس است. خیلی ریزه میزه است و گوش‌های دراز دارد و چیزهایی می‌خورد که نباید بخورد. خروس طبیعتاً از آنجور سگ هایی نیست که آدم میبرد نمایشگاه سگ ها تا پزش را بدهد. مگر اینکه جایزه‌ای باشد برای سگی که عجیب ترین اسم را دارد. توی این مسابقه خروس برنده است. خب، وقتی درِک و من پوستری دیدیم که رویش نوشته بود «نمایشگاه منطقه‌ای سگ‌ها: همه ی سگ‌ها با هر شکلی و اندازه‌ای حق دارند شرکت کنند» به این نتیجه رسیدیم که بامزه است خروس را هم ببریم. درِک گفت دقیقا می‌داند این نمایشگاه سگ‌ها کجا برگزار می‌شود. از خوش اقبالی مان بود که درِک میدانست، چون خروس تا آن موقع دیگر کل پوستر نمایشگاه را جویده بود.
سفارش:0
باقی مانده:2

1984

340,000 تومان
درباره کتاب  
سفارش:0
باقی مانده:3

خانه‌ی لهستانی‌‌ها

260,000 تومان

معرفی کتاب خانه‌ی لهستانی‌ها

کتاب خانه‌ی لهستانی‌ها نوشته‌ی مرجان شیرمحمدی، داستان زندگی آدم‌هایی است که در خانه‌ای بزرگ در جنوب تهران زندگی می‌کنند، خانه‌ای قدیمی که قصه‌ها و رازهایی را در خود نهفته است. کتاب خانه‌ی لهستانی‌ها داستان سه نسل از انسان‌های متفاوت در عصر پهلوی دوم را بازگو می‌کند. در این خانه هر کس اتاقی اجاره‌ای دارد، عنصر "نداشتن" گره خورده با گذشته‌ای ترسناک که گاهی باعث رقم خوردن داستان‌های مخوفی می‌شود. داستان خواهرانی سال‌خورده، یا زنی که او را تنها گذاشته‌اند و توسط پسربچه‌ای 10 ساله بازگو می‌شوند. خانه لهستانی‌ها پر از قسمت‌های احساسی و قابل درک است که در آن‌ها ردپای ترس از رها شدن در دل مردم شهر ملموس می‌باشد و تمرکز آن بیشتر بر روی دنیای زنان، داستان گذشته، دلواپسی‌ها، ترس‌ها و نحوه تصمیم‌گیری آن‌هاست که با لحنی دل‌نشین و ساده از زبان پسربچه‌ای گفته می‌شود که گاهی دنیایش با دنیای زنان مخالف است و گاهی هم تحت تأثیر دنیای آن‌ها قرار می‌گیرد. قصه‎‌ای از زن‌هایی که این خانه دنیای شخصیشان است و اگر کسی به این دنیا تجاوز کند سرنوشت خوبی نخواهد داشت. مرجان شیرمحمدی با لحنی داستان‌سرا و تلاش برای بازسازی یک شخصیت مکانی و پیوند زدنش با صورت شخصی هر یک از قهرمانان خود، قصه‌ای خواندنی را به تحریر درآورده است. درخشان‌ترین این شخصیت‌ها خاله پری است، که اگرچه از دید دیگر اهالی زنی دیوانه محسوب می‌شود، اما روی دیگر شخصیتش زنی باهوش و قوی است. دربخشی از کتاب خانه‌ی لهستانی‌ها می‌خوانیم: درِ اتاقِ خاله‌پری توی ایوان طبقه‌ی دوم باز می‌شد، کنارِ اتاق مادام. می‌توانستم زیر کُرسی که نشسته‌ام، پنجره‌ی اتاق خاله‌پری را ببینم. حیاط وسط بود و دورتادور حیاط دو طبقه اتاق بود با ایوان سرتاسری که توی هر کدام از این اتاق‌ها یک خانواده زندگی می‌کرد. قبل از این‌که بانو بیاید توی اتاق ما، توی اتاقِ خاله‌پری بود، ولی از وقتی خاله‌پری شروع کرد با خودش حرف زدن، بانو پله‌ها و درد پا را بهانه کرد و آمد توی اتاق ما. ما دوتا اتاقِ تو‌در‌تو داشتیم که ته یکی‌اش آشپزخانه بود؛ یعنی چندتا کابینت با یک یخچال و یک اجاق گوشه‌ی اتاق. دست‌شویی هم دوتا توی حیاط بود که عمومی بود. من توی همین خانه به دنیا آمده بودم. وقتی پدر و مادرم عروسی کردند، آمدند توی این خانه و توی همین دوتا اتاق. بعدش خاله‌پری و بانو آمده بودند و آن اتاق بالایی را اجاره کردند تا نزدیک ما باشند و همه باهم باشیم.
سفارش:0
باقی مانده:1