کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه

99,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ول‌کن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه‌یک می‌داند، هم‌ردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمی‌کند.

هر کاری از دست او برمی‌آید، به‌جز این یکی: فوتبال. با اینحال وقتی یانا از او کمک می‌خواهد او نه نمی‌گوید و دست‌به‌کار می‌شود. در تیم اِف. سی. هولوندروگ اتفاق‌های عجیبی می‌افتد و برای کشف معمای این اتفاق‌ها لازم است دست به یک کار خیلی سخت بزند. بله کوفسکی دروازه‌بان تیم فوتبال می‌شود.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه

نویسنده
 یورگن بانشروس
مترجم
فریبا فقیهی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 96
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040796
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کوفسکی، کارآگاه خصوصی 4/ عقاب دروازه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

مثل خون در رگ‌های من: نامه‌های احمد شاملو به آیدا

320,000 تومان

احمد شاملو

در بخشی از کتاب مثل خون در رگ‌های من می‌خوانیم: نمی‌دانم. نمی‌دانم این «بدترین شب‌ها» را شروع کرده‌ام یا دارم شروع می‌کنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بی‌امید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع می‌شد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده می‌شد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم می‌داشت، می‌دانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیده‌ی من بتابد. می‌دانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. می‌دانستم که آیدای من با چشم‌هایی که پر محبت‌ترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. می‌دانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیده‌ام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. می‌دانستم که آیدای مهربان من از من گله می‌کند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمی‌زنم و چرا او را نمی‌خندانم؛ و این، انگیزه‌یی بود که شاد و سرمست باشم، همه‌ی غم‌ها و ناراحتی‌هایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کرده‌ام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک می‌کنم. آخرین باری که دیدمت، سه‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش بود. چند دقیقه‌یی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکی‌های نیمه‌شب، تنها و بدبخت، در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها پرسه زدم.
سفارش:7
باقی مانده:5

اسکندر نامه

14,000 تومان
از نخستين سده‌هاي پس از ميلاد، نويسندگان و دانشمندان در سرزمين‌هاي مختلف و به زبان‌هاي گوناگون کتاب‌هايي را در شرح جهانگيري و کارهايي که اسکندر کرد نوشتند و اين‌گونه کتاب‌ها در زبان فارسي «اسکندرنامه» ناميده شد. کتاب حاضر کهن‌ترين اسکندرنامة منثور به زبان فارسي است که گمان مي‌رود در قرن ششم يا هفتم يا هشتم هجري نوشته شده است. اديبان و محققان ايراني از جمله مرحوم ملک‌الشعراي بهار و شادروان دکتر ذبيح‌الله صفا به کهنگي زبان فارسي در اين کتاب ــ که نسخة خطّي آن متعلّق به مرحوم استاد سعيد نفيسي بوده است ــ تأکيد کرده‌اند. اسکندرنامة نسخة مرحوم نفيسي گذشته از رواني و شيوايي و فخامت زبان آن و اهمّيتي که در بررسي تاريخ زبان فارسي دارد، از لحاظ مطالب و افسانه‌هايي هم که دربارة اسکندر بيان داشته است، بسيار حايز اهمّيت است و يکي از شاهکارهاي دلپذير ادب فارسي محسوب مي‌شود. اين کتاب نخستين‌بار در 1343 ش. به تصحيح استاد ايرج افشار و به توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد و سال‌ها بود که نسخه‌هاي آن ناياب بود. اينک با حروفچيني ديگر و برخي ملاحظات تازة استاد افشار و پيوست‌هايي که بر کتاب افزوده‌اند جزو مجموعة متن‌هاي پيشينة داستاني به توسط نشرچشمه تقديم خوانندگان مي‌شود.

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت‌خوان رستم

125,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم می‌خوانیم

وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و به‌سوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال به‌راه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرق‌آلوده در‌بر داشت. به‌سوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعره‌اى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شده‌اند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمه‌اش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بى‌درنگ همچون آذرگشسب به‌سویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کنده‌شدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز‌ و ‌بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در‌ پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، به‌سرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، به‌سرعت راهى شد و راهنمایش نیز دوان‌دوان به‌دنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما به‌سر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد به‌هنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»

فهرست مطالب کتاب

نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفت‌خوان رستم
سفارش:0
باقی مانده:1

دختران شهرزاد

110,000 تومان

معرفی کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی

کتاب دختران شهرزاد نوشته‌ی پژوهشگر ایرانی حسن میرعابدینی است که پژوهشی ادبی، تاریخی و ارزشمند درباره‌ی بانوان نویسنده‌ی ادبیات پارسی به‌شمار می‌رود. نویسنده سعی دارد با بررسی جوانب مختلف و فرازوفرود‌های تاریخی و فرهنگی، تصویری جامع از حضور زنان و شکل کار حرفه‌ای آن‌ها در عرصه‌ی ادبیات فارسی ارائه دهد.

درباره‌‌ی کتاب دختران شهرزاد

اگر گشتی در عرصه‌ی ادبیات فارسی ایران بزنید، قطعا اسامی نام‌آشنای زیادی برمی‌خورید که در پهنه‌ی ادبیات ایران خوش می‌درخشند. اما، آیا تابه‌حال از خودتان پرسیده‌اید که از میان همه‌ی این اسامی، نام چند زن نویسنده یا فعال در حوزه‌ی ادبی کشور شناخته شده است؟ حقیقت آن است که موقعیت اجتماعی محدود‌تر بانوان، به‌ویژه در سال‌های گذشته، مجال بروز و ظهور و یا دستیابی به شهرت را از این قشر گرفته است و به‌همین‌دلیل گاهی با اسامی ناآشنایی برخورد می‌کنیم که در عین بی‌نظیر بودن در فرم، تکنیک و محتوای ادبی، چندان شناخته‌شده نیستند. حسن میرعابدینی در کتاب دختران شهرزاد، نگاه دقیق ‌و موشکافانه‌ای به موضوع قصه‌گویی و نویسندگی زنان در تاریخ ادبی ایران می‌اندازد. نویسنده کارش را با معرفی اولین زنانی که بارقه‌ی ذهن درخشان خود را روی کاغذ ثبت کردند آغاز می‌کند و پس از آن به تاریخ ادبیات سال‌های معاصر می‌پردازد و از میان نویسندگان برجسته و بی‌شمار این دوره، از نام‌های مختلفی یاد می‌کند. کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی، تصویری جامع را از سیر تغییر و تحولات در آثار نویسنده‌های زن، به‌ویژه در سده‌ی اخیر به مخاطب ارائه می‌دهد و در این مسیر ویژگی‌های روایی و مضمونی آثار دوره‌های مختلف را به ترتیب بررسی می‌کند. به‌طور کلی، فصل‌های آغازین کتاب از نخستین گام‌های زنان پارسی‌زبان در مسیر نویسندگی و خلق ادبی سخن می‌گوید که سال‌های ابتدایی قرن اخیر تا اواخر دهه‌ی چهل را در برمی‌گیرد. در این دوره، حضور بانوان در ادبیات منثور فارسی نهایتاً به بیست نفر ختم می‌شد و این درحالی بود که چند صد مرد تا آن زمان در زمینه‌ی داستان‌نویسی بخت‌آزمایی کرده بودند. اما همین حضور اندک بانوان کافی بود تا راه برای باقی شیفتگان ادبیات هموار شود. در فصل‌های بعدی کتاب، نویسنده به سال‌هایی که راه درخشش در آسمان ادبیات ایران برای زنان هموار شد اشاره می‌کند. در سال‌های میانی سده‌ی اخیر که زنان طبقه‌ی متوسط نیز توانسته بودند در وادی پرتلاطم ادبیات داستانی خودآزمایی کنند، بسیاری از زنان دیگر علاقه‌مند به ادبیات و داستان‌نویسی در این عرصه حضور یافتند و به ادبیات معاصر کشور رنگ و لعاب جدیدی بخشیدند. نویسنده ضمن بررسی دهه‌های مختلف، از تاثیرگذاری آثار نویسندگان مرد بر آثار ادبیات زنان می‌گوید و با نگاهی دقیق، شروع روند ابتکارات و ایجاد روش‌های جدید در سبک نوشتاری نویسندگان زن را به تصویر می‌کشد. کتاب دختران شهرزاد، همچنین جزئیات جذاب و شیرینی را از سیر حرفه‌ای ادبیات زنان بازگو می‌کند و در بخش‌هایی، از شگرد‌های ادبی و سبک مشترک نثر نویسندگان دوره‌های مختلف می‌گوید؛ حسن میرعابدینی در ادامه‌، صحبت را به موضوعاتی که توجه کمتری به آن‌هاشده‌ است هدایت می‌کند. موضوعاتی همچون ادبیات در مطبوعات و پاورقی‌نویسی یا رئالیسم جادویی که خودشان به‌تنهایی جذابیت دارند؛ نویسنده درنهایت دورنمای کامل و روشنی را از آن چه طی یک‌صد سال گذشته بر آثار ادبیات زنان ایران گذشت نشان می‌دهد. اثر پیش‌رو برای آشنایی با تاریخچه و سیر آثار نویسندگان زن ادبیات معاصر فارسی، بسیار خواندنی و راهگشاست. کتاب دختران شهرزاد اولین‌بار در سال 1400 و به همت نشر چشمه در دسترس علاقه‌مندان ادبیات فارسی قرار گرفته است.
سفارش:0
باقی مانده:2