گروه (1+5) 2 (مردی که خودش را پیدا کرد)

35,000 تومان

توضیح کتاب:

این مجموعه را فرهاد حسن زاده نوشته است؛ نویسنده ای که دوستش دارید. همه می دانند که 1+5 می شود 6 اما اینجا این طور نیست. اینجا 5+1 مساوی است با طوفان، ولوله، زلزله، قلقله، هلهله و فلفله و صد تا چیز دیگر… جشن تولد گرفتن یکی از کارهای خوب دنیاست. اما مهمان ها نباید آن قدر زیاد باشند که روی سر و کله ی هم وول بخورند و از در و دیوار و پرده و نرده بالا بروند.

آن وقت نه چیزی گیرشان می آید بخورند، نه می توانند بازی کنند، تازه دو ساعت هم باید بایستند توی صف دستشویی. پسرها بادکنکی را کنار گوش دخترها ترکاندند و دخترها جیغ کشیدند. ته سالن چوب پرده با پرده اش ول شده بود روی سر بچه هایی که پشت مبل روی سر و کله ی هم نشسته بودند. آن طرف اسبی داشت راه می رفت. البته تابلوی نقاشی بود که افتاده بود دست بچه ها و پی تی کو پی تی کو می کرد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

گروه (1+5) 2 (مردی که خودش را پیدا کرد)

ناشر افق
مولف فرهاد حسن زاده
قطع رقعی
نوع جلد شمیز
تعداد صفحات 72
شابک 9786003532977
تصویرگر زینب حسینی
نوبت چاپ 5
سال چاپ 1401
وزن (گرم) 77
توضیحات تکمیلی
وزن 0.077 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “گروه (1+5) 2 (مردی که خودش را پیدا کرد)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی

235,000 تومان
معرفی کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی کتاب “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” به قلم “جیمز موریه” کتابی است که توسط محققان به عنوان اثری با اهمیت فرهنگی بالا انتخاب شده است و بخشی از پایه ی دانش تمدن است که ما آن را می شناسیم. “حاجی بابای اصفهانی” دلاک زاده ی ادب آموخته ای از اهالی اصفهان است که کتاب به سرگذشت وی می پردازد و توسط “جیمز موریه” مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی شاه به رشته ی تحریر درآمده است. “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” از مصنوعات اصلی بازتولید شده است و تا حد امکان در مورد اثر اصلی صادق است. بنابراین شما می توانید منابع اصلی که از آن کپی شده است و تمبرهای کتابخانه ای را مشاهده کنید (زیرا بیشتر این آثار در مهم ترین کتابخانه ها در سراسر جهان قرار گرفته اند) و سایر نمادهای مربوط به کار نیز قابل مشاهده است. ”سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” نوشته ی “جیمز موریه” برای اولین بار در سال 1824 وارد دنیای ادبیات و سرگذشت نامه شد و به سرعت در بخش بزرگی از جهان به عنوان یک کتاب کلاسیک معروف شد؛ میزان معروفیت و محبوبیت “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” از “جیمز موریه” به حدی افزایش یافت که سبب شد با کتاب شب های عربی بارتون مقایسه شود. شهرت فراگیر این اثر، ناشران این کتاب را واداشت تا با تحقیق و جستجو دریابند که در کشور چندین باشگاه “حاجی بابا” وجود دارد که صدها نفر عضو آن هستند و این امر سبب شگفتی ناشران کتاب “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” گشت. این اثر که این چنین با استقبال عمومی مواجه شده، داستان شگفت انگیزی از ماجراجویی هایی در ایران به قلم “جیمز موریه” می باشد

کتاب خشم و هیاهو

425,000 تومان
معرفی کتاب خشم و هیاهو خشم و هیاهو، چهارمین کتاب ویلیام فاکنر و اولین شاهکار ادبی اوست. این رمان، اثر موردعلاقه ی خود نویسنده نیز بوده و فاکنر آن را «درخشان ترین شکست» خود توصیف کرده است. رمان با پیگیری داستان افول خانواده ی کومپسون، به چهار بخش تقسیم شده و هر بخش، توسط راوی جداگانه ای روایت می شود. بخش اول توسط فردی عقب افتاده به نام بنجی کومپسون روایت شده و اولین اتفاقات رمان را با فلاش بک برای مخاطب بازگو می کند. بنجی که از بهره ی هوشی بالایی برخوردار نیست، یادآور اثر تراژیک شکسپیر، مکبث است. او زبان ساده ای دارد و خیلی کوتاه و سرراست صحبت می کند. بخش دوم، از دید کوئنتین کومپسون تعریف می شود. داستان این بخش، حدود هجده سال قبل از وقایع بخش اول اتفاق افتاده و بنابراین، از ساختار خطی پیشروی داستان رمان تبعیت نمی کند. بخش سوم توسط سومین برادر کومپسون ها، جیسون روایت شده و در روز جمعه ی قبل از عید پاک می گذرد. جیسون برخلاف برادرانش، بسیار بیشتر بر روی زمان حال تمرکز دارد و از فلاش بک های کمتری استفاده می کند؛ گرچه او هم اغلب به اتفاقاتی در گذشته اشاره دارد. بخش چهارم و پایانی کتاب، توسط راوی دانای کل روایت شده و به خاطر نقش عمده ی شخصیتی به نام دیلسی، گاهی اوقات با عنوان بخش دیلسی از آن یاد می شود؛ اما او تنها نقش آفرین این بخش نیست و شخصیت های دیگری نیز، داستان خود را در این قسمت به پیش می برند.

کتاب دختر برفی

17,600 تومان
معرفی کتاب دختر برفی کتاب دختر برفی، رمانی نوشته ی ایووین آیوی است که اولین بار در سال 2012 منتشر شد. آلاسکا در سال 1920، جایی سخت برای زندگی بود به خصوص برای تازه واردهایی مثل جک و میبل. آن ها که بچه ای ندارند، در حال فاصله گرفتن از هم هستند: جک زیر فشار کار در مزرعه کمرش خم شده و میبل نیز از تنهایی و ناامیدی در رنج است. وقتی اولین برف سال شروع به باریدن می کند، آن ها کودکی برفی را درست می کنند. صبح روز بعد، خبری از کودک برفی نیست اما آن ها دختری خردسال با موهای طلایی را می بینند که در حال دویدن در میان درختان است. این دختر کوچک که خود را فاینا می نامد، انگار دختری است که در جنگل بزرگ شده است. اما در این مکان زیبا و خشن، اتفاقات معمولا آنطور که به نظر می رسند، نیستند...

فسقلی جلد 43، کوتی کارآگاه

7,000 تومان
این کتاب، دربرگیرنده‌ی 15 داستان جذاب است که شخصیت اصلی هر یک از آن‌ها دختر یا پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادتی منفی دارد: لجباز است؛ زیادی غذا می‌خورد؛ بیش از حد تلویزیون تماشا می‌کند؛ خجالتی است؛ خبرچینی می‌کند؛ جیغ و داد راه می‌اندازد و... این داستان‌ها به‌گونه‌ای هستند که خواننده خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس می‌کند و متوجه زشتی کارش می‌شود. این کتاب برای کودکان پیش‌دبستانی و سال‌های اول و دوم دبستان منتشر شده و در اختیار آنان قرار گرفته است.

غلبه‌ بر کمرویی

70,000 تومان
هدف‌ از تألیف‌ کتاب‌ غلبه‌ بر کمرویی‌ این‌ است‌ که‌ به‌ کمروها نشان‌ دهد چه‌ باید بکنند تا علل‌ متعدد این‌ نارسایی‌ را از میان‌ بردارند و بتوانند در برابر هرکس‌ و در هر شرایطی‌ صاحب‌ خصوصیاتی‌ شوند که‌ نشانه‌ اعتماد به‌ نفس‌، خونسردی‌ و خویشتنداریشان‌ باشد. پس‌ از خواندن‌ این‌ کتاب‌ می‌توانید مطمئن‌، استوار و پرجرئت‌ شوید و اعتماد به‌ نفس‌ پیدا کنید.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت