یک روز مانده به عید پاک

96,000 تومان

کتاب یک روز مانده به عید پاک نوشته زویا پیرزاد توسط انتشارات مرکز با موضوع رمان، ادبیات داستانی، داستان کوتاه ایرانی به چاپ رسیده است.
یک روز مانده به عید پاک سه گانه ای است از سه مرحله ی کودکی، میانسالی و کهولت مردی ارمنی. این کتاب طبق قرارداد کپی رایت میان زویا پیرزاد و نشرمرکز با ناشران خارجی به زبان های انگلیسی، فرانسوی، گرجی، و ارمنی ترجمه و در انگلستان، گرجستان و ارمنستان منتشر شده است.
مباحث کتاب یک روز مانده به عید پاک
هسته های آلبالو
گوش ماهی ها
بنفشه های سفید

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789643053130 دسته: , , برچسب: ,
توضیحات

یک روز مانده به عید پاک

نویسنده زویا پیرزاد
مترجم
نوبت چاپ دوم
تعداد صفحات 112
قطع و نوع جلد پالتویی شومیز
سال انتشار 1403
شابک 9789643053130
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.087 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یک روز مانده به عید پاک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مزخرفات فارسی

45,000 تومان
دمار از روزگار یعنی کجا؟ کمتر کسی هست که روزی به کسی وعده نداده باشد دمار از روزگارش درآورد. کلاً دست به تهدیمان خوب است. البته بیشتر وقت‌ها هیچ غلطی هم نمی‌کنیم یا بهتر است بگویم نمی‌توانیم بکنیم، ولی همین که سر طرف داد می‌کشیم: «دمار از روزگارت درمی‌آورم»، دلمان خنک می‌شود. حالا این که بعضی‌ها کینه‌جوتر از بیشتر ما هستند یا دستشان به جایی بند است یا پشتشان به جایی گرم یا اصلاً خودشان منبع گرما و اصل دستگیره‌اند، داستانش فرق می‌کند. این‌جور جاهاست که خبرش را می‌شنویم و برای دیگران هم تعریف می‌کنیم که فلانی یا فلان جا دمار از روزگار فلان کس درآورد. خیلی ساده، یعنی بیچاره‌اش کرد. اما خودِ دمار یعنی چه؟

فلسفه در عصر تراژیک یونان (سیر حکمت در یونان )

150,000 تومان
کتاب فلسفه در عصر تراژیک یونانیان، اثری نوشته ی فردریش نیچه است که اولین بار در سال 1870 به چاپ رسید. عصر تراژدی های یونان در نظر نیچه، به واقع دورانی تراژیک بود. در این دوران، ارزش هایی بسیار مهم و حیاتی در نظر نیچه، در تمدن انسان ها ظهور کردند و به اوج رسیدند اما پایداری نداشتند. او در این کتاب که مدت ها بعد از پایان نگارشش به انتشار رسید، تلاش می کند تا مخاطبین خود را با پندارهای فلسفی تمدن یونان آشنا کند. نیچه قصد دارد تا فرهنگ یونانیان را به عنوان یک الگو برای معاصرین جوان و آلمانی خود معرفی نماید، معاصرینی که نیچه امید داشت با مجاب کردنشان، مسیر حرکت به سوی پدید آوردن فرهنگی مختص به خودشان را هموار کند؛ فرهنگی که نیچه اعتقاد داشت بسیار مورد نیاز و حیاتی است.

دکارت و مابعدالطبیعۀ ماهیت انسان

210,000 تومان
جاستین اسكیری در این كتاب ابعاد مختلف این رابطه و تفسیرهای مختلف دكارت‌پژوهان را بررسی و تلاش می‌كند به پرسش‌ها و بدفهمی‌های موجود پاسخ بگوید. آیا دكارت به دو جوهر متفاوت قایل است كه صفتِ یكی مادی بودن و امتداد است و صفتِ دیگری غیرمادی بودن؟ دكارت دوگانه‌انگار است یا یگانه‌انگار؟ وحدتِ نفس-بدن چگونه امكان‌پذیر است؟ آیا نسبت پیوند نفس و بدن علّی است؟ اساساً دكارت چه فهمی از جوهر و اعراض دارد و آن‌ها را چگونه تعریف می‌كند و تفاوت تعریف او با تعریف مدرسی‌ها در چیست؟ اجسام دكارتی چیستند و آیا اجسامِ جزئی جوهرند؟ در نهایت ماهیتِ انسان را در مابعدالطبیعه دكارت چگونه باید فهمید؟ خوانندگان گرامی می‌توانند بحث درباره این پرسش‌ها را در كتاب «دكارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان» دنبال كنند.

کتاب کیفیت زندگی

215,000 تومان
معرفی کتاب کیفیت زندگی بحث "کیفیت زندگی" در ارزیابی اقتصادی و اجتماعی و همچنین در سیاست های عمومی ، قانون گذاری اجتماعی و برنامه های جامعه، مقوله ای بسیار حائز اهمیت است. با این حال ، شاخص های معمول موفقیت اقتصادی مانند درآمد سرانه در بهترین حالت، معیارهایی خام برای ارزیابی "کیفیت زندگی" هستند. نیاز شدیدی به کاوش سیستماتیک محتوا ، میزان دسترسی و ارتباط مفهوم "کیفیت زندگی"، روش های ملموس و قابل استفاده ساختن آن روش ها، احساس می شود.کتاب "کیفیت زندگی" نوشته ی "مارتا نوسباوم" و "آمارتیا سن" مجموعه ی مقالاتی را ارائه می دهد که در آن چالش های پیش روی برخی از اقتصاددانان و فلاسفه ی برجسته را به همراه تحقیقات گسترده ای ارائه می دهد. مقاله های کتاب "کیفیت زندگی" از "مارتا نوسباوم" و "آمارتیا سن" شامل مواردی است که در همایش "وایدر" توسط این دو محقق انجام شد. این کتاب یک بررسی چندجانبه از تلاش های اخیر برای جایگزینی درآمد و خدمات با مفهوم توانایی، و همچنین کاوش در روایات کلاسیک ارسطویی از شکوفایی انسان می باشد که چشم اندازی از ارزیابی "کیفیت زندگی" مبتنی بر قابلیت و توانایی را ارائه می دهد. برخی از مشکلات اساسی متودولوژیک از جمله نسبی گرایی فرهنگی و سودمندی به عنوان معیار مزیت نیز مورد بررسی قرار می گیرد. احتمالات کاربردی در زمینه مشکلات مهم عملی ، مانند اصلاح نابرابری های مبتنی بر جنسیت ، تعیین اولویت های پزشکی و ارتقا سطح زندگی از دیگر موارد مورد بحث در این کتاب است و به صورت کلی می توان گفت اثر ارائه شده از "مارتا نوسباوم" و "آمارتیا سن" نقش عمده ای در درک و استفاده از ایده ی "کیفیت زندگی" ایفا می کند.

کلیات سعدی اهوازی (یا با من مغولستان بیا)

159,000 تومان
اين که يک قاب از زندگي‌مان چگونه مي‌تواند پس از سال‌ها همراه ما بماند و ما را در مقابل خودش متوقف کند، مي‌تواند دلايل متعددي داشته باشد. دلايلي که گاهي با خيره شدن به آن قاب شايد اندکي آشکار شوند شايد هم نه!... تابستان سال اولي که ساکن کوي سعدي شده بوديم همان تابستاني بود که در آن روبرتو باجيو داشت يک‌تنه ايتاليا را در آمريکا قهرمان جهان مي‌کرد. تابستاني که براي ما داغ‌تر از هميشه بود. براي من و فارس و بهنام و عادل چينکو.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت