یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)

86,000 تومان

معرفی کتاب یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)

‌کتاب حاضر شامل دو بخش و پنج مقاله است. موضوع سه مقاله‌ی بخش اول «غفلت» از اهمیت و ضرورتِ برنامه‌ریزی و مدیریت تحولات کالبدی در «منطقه‌ها یا مجموعه‌های شهری» ــ به‌عنوان عرصه‌ی واقعی شهرها ــ است. این منطقه‌ها یا مجموعه‌های شهری هریک شامل یک (یا چند) شهر اصلی با تعداد زیادی شهر و روستا و مراکز کار و فعالیت در پیرامون آن‌ها هستند و بازارهای واحدی از سکونت و فعالیت را تشکیل می‌دهند. بخش دوم شامل دو مقاله است. مقاله‌ی چهارم شرح ناکامی تجربه‌ی «طرح ساختاری ـ راهبردی» در ایران به‌عنوان مصداق بارزی از یک «سوءتفاهمِ» رایج است مبنی بر این‌که می‌توان آموزه‌ها، الگوها و دستاوردهای غرب در حوزه‌های اجتماعی‌ ـ سیاسی را ــ مانند کالاهای ساخته‌شده و انواع فناوری‌های نوین ــ به کشور وارد و از آن‌ها استفاده کرد. مقاله‌ی پنجم نیز شرح مختصر آثار و نتایج زیانبار یک «سو‌ءتفاهمِ» دیگر است مبنی بر این‌که با تعیین ضوابط و استانداردهای «سرانه» می‌توان، ضمن رفع کمبودهای موجود، نیازهای آینده‌ی شهرها را در زمینه‌ی انواع خدمات و تسهیلات شهری ــ با جانمایی آن‌ها در نقشه‌های جامع شهرها ــ تأمین کرد.
یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای) – انتشارات نی

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات
کتاب یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)
نویسنده
مجید غمامی
مترجم ——
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 207
نوع جلد
شومیز
قطع
رقعی
سال نشر ——
سال چاپ اول ——
موضوع توسعه
نوع کاغذ ——
وزن 220 گرم
شابک
9786220603788

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.220 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

رهبران جهان باستان (2) داریوش بزرگ

4,500 تومان
روایت با ماجرای مرگ «کمبوجیه» و جانشینی «بردیا» دروغین آغاز و با چگونگی خلع وی از سلطنت و تاج‌گذاری داریوش ادامه می‌یابد. پس از آن درباره مبارزه داریوش بر علیه «سکاها»، «ساخت کتیبه بیستون»، «نحوه تکمیل کانال سوئز از رود نیل تا دریای سرخ»، «ساختن پلی از قایق در عرض تنگه بوسفور»، «شورش آریستا گوراس یونانی علیه پارسیان»، «تسخیر قبرس توسط داریوش»، «شکست پارسی‌ها در جنگ ماراتن» و... توضیح داده می‌شود. این روایت با بررسی مرگ داریوش و چگونگی سقوط امپراتوری هخامنشی پایان می‌یابد.

برگزیده متون فلسفی

7,000 تومان
برگزیده متون فلسفی نویسنده دکتر محسن جهانگیری مترجم ———— نوبت چاپ 12 تعداد صفحات 234 نوع جلد شومیز قطع وزیری

لیدی اِسکارلِت و داستان شگفت‌انگیز شیری که پرستار بچه شد

25,000 تومان
«لیدی اسکارلت و داستان شگفت‌انگیز شیری که پرستار بچه شد»، داستان یک خانواده‌ی شگفت‌انگیز غیرعادی است و دختر خانواده یعنی لیدی اسکارلت آن را تعریف می‌کند. داستان از جایی شروع می‌شود که مادر به او و برادرش خبر می‌دهد که پدر به جایی رفته و برنمی‌گردد. اسکارلت خیال می‌کند پدر به فضا رفته و برمی‌گردد اما هر چه منتظر می‌ماند به نتیجه‌ای نمی‌رسد. بعد می‌فهمد که مامان از نظر مالی حسابی به مشکل برخورده. برای همین سر و کله‌ی بابابزرگ کینگ پیدا می‌شود. قرار است چند هفته‌ای در خانه بماند و کنار آنها زندگی کند. البته این چند هفته کم‌کم تبدیل می‌شود به برای همیشه. بابابزرگ که آن اول مثل سرگروهبان‌ها رفتار می‌کند، به قول اسکارلت کم‌کم می‌فهمد که نظم چندان هم به درد نمی‌خورد. این‌طور می‌شود که حسابی با بچه‌ها دوست می‌شود و کلی هم به آنها کمک می‌کند. اما یک روز همه متوجه می‌شوند که بابابزرگ مشکل حافظه پیدا کرده و گاهی وقت‌ها یادش می‌رود چطور باید دنبال بچه‌ها به مدرسه برود یا چه ساعتی باید آنجا باشد. به این ترتیب مامان تصمیم می‌گیرد آگهی بدهد تا پرستار بچه‌ای را استخدام کند. پرستارهای جورواجوری برای مصاحبه سر می‌زنند. یکی حسابی سرسخت و جدی است و آن یکی مدام به مامان لبخند می‌زند اما به بچه‌ها حتی سلام هم نمی‌کند. هر کدام ایرادی دارند و برای کار نمی‌مانند. درست همان موقع که همه ناامید شده‌اند یک شیر در می‌زند و می‌خواهد که پرستار بچه‌ها باشد. او مهربان است و کارهای زیادی را می‌داند. بچه‌ها، مادر و حتی پدربزرگ کنار او با خیال خوش و راحت روزگارشان را می‌گذرانند. اوضاع خوب پیش می‌رود تا اینکه توی مدرسه مشکلی پیش می‌آید. دختر خانواده یعنی لیدی اسکارلت با چند نفر از بچه‌های مدرسه بگومگو می‌کند. آنها می‌گویند که پدرش یک دزد است اما در دزدی هم آن‌قدر زبر و زرنگ نیست. یک دزد شل و وارفته و به قولی دله دزد که یخچال دزدیده و بابت همان هم توی زندان است.. لیدی اسکارلت موضوع را برای شیر می‌گوید و بعد از آن شیر هم از داستان زندگی خودش می‌گوید… دوست دارید از زندگی یک شیر پرستار بچه و ماجرا‌های شیر و بچه‌ها سر در بیاورید؟ الیزابت دل کاستیو نویسنده اسپانیایی است. دلش می‌خواسته فضانورد یا خون‌آشام یا خواننده اپرا بشود اما در رشته ی ادبیات انگلیسی درس خواند و نویسنده شد

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

رهبران جهان باستان (8) صلاح الدین

9,000 تومان
اولین جنگ صلیبی در سال‌های ١٠٩٦ تا ١٠٩٩ میلادی رخ داد و منجر به تسخیر بیت‌المقدس به دست صلیبی‌های اروپایی شد . این جنگ‌ها زمینه را برای سال‌ها درگیری میان مسلمانان شرق و مسیحیان غرب فراهم کرد و در این هنگام بود که صلاح‌الدین به دنیا آمد . او قهرمان جنگ‌های صلیبی بود . از گرما کلافه شده بودند . گرمای طاقت‌فرسا و نفس‌گیر فلسطین در تابستان ، قابل مقایسه با اروپا نبود . سربازان که شمشیر ، تبرزین و نیزه‌های بزرگ را بر دوش خود حمل می‌کردند و نیم‌تنه‌های زرهی سنگین بر تن داشتند ، آهسته‌آهسته از سرزمین‌های سنگلاخی و خشکی که با روستاهای سوخته و شهرهای غبارگرفته ، نقطه‌نقطه شده بود ، عبور می‌کردند . هر قطره عرق که از زیر کلاهخود‌های فولادی و مخروطی‌شکل آن‌ها می‌چکید ، عطش آنان را بیش‌تر می‌کرد . گلوهای بسیار تشنه‌شان تنها با سرهای لرزانشان هماهنگ بود . چند واحه که به ندرت به چشم می‌خورد ، تنها نشان وجود آب باارزش در آن سرزمین بود . این مردان زرهپوش از سراسر اروپا آمده بودند تا برای خدای خود بجنگند . شور مذهبی آنان همچون زمین زیر پایشان تفتیده بود .