28 قصه، مرغ نوروزی و عید نوروز

15,000 تومان

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات
28 قصه مرغ نوروزی و عید نوروز
نویسنده
سيدحسين ميرکاظمي
مترجم
——-
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 160
نوع جلد
قطع وزيري کوتاه
سال انتشار 1394
سال چاپ اول 1394
موضوع
علمی اموزشی
نوع کاغذ ——-
وزن 500 گرم
شابک 9786002516718

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
ابعاد 17 × 21 × 1 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “28 قصه، مرغ نوروزی و عید نوروز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

من و تو

12,500 تومان

در بخشی از کتاب من و تو می‌خوانیم

با بازوهایی حلقه‌زده دور چوب‌اسکی‌ها ساک کفش‌ها در دست و کوله‌پشتی به دوش، مادر را دیدم که دور می‌زد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بی‌ام‌و روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاه‌قدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم به‌شدت می‌زد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آن‌همه بار جلوِ حرکتم را می‌گرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشه‌ی دیگر چرخاندم. آن انتها، رو‌به‌روی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسی‌بلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدان‌ها را در صندوق‌عقب جا می‌دادند. یک ولوو با یک جفت چوب‌اسکی روی سقفش کنار شاسی‌بلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، رو‌به‌روی دیوار. به چوب‌اسکی‌ها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوب‌اسکی‌ها را روی سقف مرسدس محکم می‌کردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف می‌زدند. سومرو می‌پرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمی‌آورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچه‌هایی که کمک نمی‌کردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوب‌اسکی‌ها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوب‌ها و کفش‌های اسکی، فشرده میان کارمندان کت‌و‌شلواری، ‌مادران و بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند، احساس حماقت می‌کردم. می‌شد چشم‌هایم را ببندم و خیال کنم در تله‌کابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. می‌توانستم بوی کره‌ی کاکائو را از میان کرم‌های برنز‌کننده بشنوم. می‌خندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون می‌آمدیم.

حقوق تجارت: شرکتهاى تجارى (جلد ۱)

115,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته حقوق در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «حقوق تجارت» تدوین شده است. امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقه‌مندان نیز از آن بهره‌مند شوند.
فهرست : پیشگفتار مقدمه باب اول: کلیات فصل اول: معرفی شرکت تجاری فصل دوم: شخصیت حقوقی شرکت تجاری فصل سوم: انواع شرکتهای تجاری باب دوم: شرکتهای اشخاص دفتر اول: قواعد مشترک راجع به شرکتهای اشخاص فصل اول: تشکیل شرکت فصل دوم: انحلال شرکت دفتر دوم: انواع شرکتهای اشخاص فصل اول: شرکت تضامنی فصل دوم: شرکت نسبی فصل سوم: شرکت مختلط غیر سهامی باب سوم: شرکت با مسئولیت محدود فصل اول: معرفی شرکت با مسئولیت محدود فصل دوم: تشکیل شرکت با مسئولیت محدود فصل سوم: حیات شرکت با مسئولیت محدود فصل چهارم: انحلال شرکت با مسئولیت محدود

سر لانسلوت، کجایید؟-6

5,000 تومان
مجموعه جدید ٦ جلدی « مدرسه نابودکنندگان اژدها » ماجراهای جالب « ویگلاف » پسربچه‌ای را روایت می‌کند که از دست برادرانش کتک می‌خورد و توسط پدر و مادرش استثمار می‌شود . یک روز ، خواننده دوره‌گردی به او می‌گوید که یک قهرمان به دنیا آمده است ولی ویگلاف در زندگی‌اش کاری به جز سابیدن ظرف‌ها و غذا دادن به خوک‌ها بلد نیست. ویگلاف اعلامیه‌ای را که بر روی درخت اعلانات زده شده می‌بیند و به ناگاه زندگی‌اش تغییر می‌کند چرا که او تصمیم گرفته وارد مدرسه نابودکنندگان اژدها بشود و راه و رسم کشتن اژدها را یاد بگیرد . اما مشکل بزرگی که سر راه اوست این است که او حتی نمی‌تواند به یک عنکبوت آسیب برساند چه برسد به یک اژدهای غول‌پیکر ! خوشبختانه او که در مدرسه دوستان خوبی پیدا کرده حالا یک سلاح مخفی نیز دارد . او بلد است که از مغز خود استفاده کند . مجموعه « نابودکنندگان اژدها » داستان‌های جالبی هستند که همه چیز را به شوخی می‌گیرند و هیچ‌چیز در این داستان‌ها از شوخی در امان نیست : خانواده ویگلاف ، برادران کودن و تنبلش که مدام کتک‌کاری می‌کنند ، پدر خانواده و معلم‌ها و . . . داستانهایی پر از خنده و شوخی که حتی سخت‌گیرترین خوانندگان را علاقه‌مند می‌کند . « فرزانه مهری » مترجم این کتاب‌ها در کارنامه کاری خود ترجمه ٧ جلدی مانولیتوها را دارد که از ترجمه آنها در شورای کتاب کودک ( بهمن ٨٦ ) تقدیر به عمل آمد . همچنین کتاب « مامی جون کم حافظه » نوشته هروه ژوان در چهارمین دوره جشنواره کتاب‌های برتر انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان به عنوان کتاب برگزیده انتخاب شد .

قصه های مشدی گلین خانم

365,000 تومان
کتاب قصه های مشدی گلین خانم (110 قصه عامیانه ایرانی) نوشته ل پ الول ساتن ترجمه احمد وکیلیان توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است. 110 قصه عامیانه ایرانی لارنس پل الول‌ساتن، شرق‌شناس و ایران‌شناس مشهور، هنگامی که در زمان جنگ جهانی دوم در ایران مأمور بود، با پیرزنی ایرانی آشنا شد که گنجینه‌ای گرانبها و پایان‌ناپذیر از قصه‌های عامیانه‌ی ایرانی را در حافظه داشت. الول‌ساتن ارزش این گنجینه را دریافت و طی جلساتی متمادی بسیاری از آن‌ها را دقیقاً همچنان که گلین خانم بر زبان می‌آورد بر روی کاغذ آورد. به همت او بخش مهمی از میراث فرهنگی عامه‌ی ما از دستبرد زمان نجات یافت و اینجا آن‌ها را، به همان‌گونه که او شنیده، می‌خوانید. معرفی مباحث کتاب قصه های مشدی گلین خانم کره دریایی 1 کره دریایی 2 پینه دوز و زن دیوانه زن علی غصه نخور هفت خواهر که بی تقصیر طلاقشون دادند بهلول و موشهای آهن خور قصه ملا نتربوق درویش و دختر پادشاه چین1 درویش و دختر پادشاه چین2 کچل شاه عباس که سه نفر اونو کشتند

دانش هرمنوتیک و مطالعه تاریخ

490,000 تومان
موضوع دانش هرمنوتیک در اصل، فهم متن کتاب مقدس نزد مومنان به آن است. با شکل‌گیری مسیحیت این دانش به فهم مفاد کتاب مقدس اختصاص یافت و در عصر جدید بود که فهم هر متنی خواه کتاب مقدس، خواه شعر فلان شاعر موضوع دانش هرمنوتیک واقع شد. دیلتای بحث خود را دربارۀ هرمنوتیک با اشاره به مکتب‌های تفسیری پرگاموم، اسکندریه و انطاکیه آغاز می‌کند. مهم‌ترین مباحث تفسیری عبارت است از تفسیر دستوری، تفسیر نفسانی و تفسیر تاریخی. شهر پرگاموم در آسیای صغیر دارای مکتب تفسیری بود که در آن اصل تفسیر تمثیلی را از رواقیان اقتباس کرده بودند و به کار می‌بردند. مکتب تفسیری انطاکیه از تفسیر ادبی و دستوری پیروی می‌کرد و مکتب اسکندریه بیشتر تابع تفسیر تاریخی بود. رویکردهای تاریخی، نفسانی و دستوری مهم‌ترین رویکردهای تفسیری در هرمنوتیک کلاسیک بودند. بنابر گزارش دیلتای، مهم‌ترین مفسرانی که آرای آن‌ها در شکل‌گیری دانش هرمنوتیک تا زمان شلایرماخر موثر بوده است عبارتند از فلاسیوس، گلاسیوس، اریگن، باومگارتن، اراسموس، سوکینوس، گروینوس، کلریکوس، زملر، کپه، هاینه، کانت، هردر، فریدریش شلگل، شیلر و ویکو. بخش عمده‌ای از این اثر به دانش هرمنوتیک اختصاص یافته است و به همین دلیل می‌توان آن را نوعی فلسفه زبان یا زبان‌شناسی فلسفی دانست، زیرا دانش هرمنوتیک در پی فهم موضوعات و رفتارهای انسانی و به طور کلی فرهنگ است. فرهنگ نیز بر پایۀ زبان شکل گرفته است، زبانی که واژه‌ها تنها یکی از روش‌های انتقال آن هستند،بنابراین می‌توان هرمنوتیک را تلاشی برای رمزگشایی از زبان به عنوان پایه فرهنگ دانست. بخش دوم این کتاب به تبیین تفکر تاریخی از منظر دیلتای اختصاص دارد. او در مقام صاحب‌نظر تاریخ معتقد به تفکر تاریخی بود و باور داشت که علوم انسانی(در مقابل علوم طبیعی) اصولا و اساسا ساختار تاریخی دارند. او در یک سوم پایانی این اثر زمینه‌های شکل‌گیری تفکر تاریخی را به ویژه در آلمان بررسی کرده و به آرای چهره‌هایی مانند باکل، بورکهارت، شلوسر، موزر و بسیاری دیگر از مورخانی که در شکل‌گیری تفکر تاریخی در جهان آلمانی دست داشته‌اند پرداخته است. مجموعه آثار دیلتای شامل شش جلد از نوشته‌های اصلی دیلتای است که سرتاسر گستره فلسفه او را نشان می‌دهد. این اثر نه تنها منبعی برای تحقیق در تاریخ و نظریه علوم انسانی محسوب می‌شود، بلکه برای تحقیق در زمینه درک فلسفی دیلتای از تاریخ، زندگی و جهان‌بینی‌ها فراهم می‌آورد. نوشته‌های اصلی او در حوزه‌های روانشناسی، زیبایی‌شناسی، اخلاق و تعلیم و تربیت در کنار برخی رساله‌های تاریخی و نقدهای ادبی او در این مجلدات مندرج است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت