هنر و قلمرو اخلاق
کتابی که پیش رو دارید در واقع برگردانی است از دو مقاله که آکسفورد هر دو را در قالب گزیده مقالات دو دهه اخیر با عنوان « هنر در سه بعد » منتشر کرده است . « کرول » از مدافعان اصلی نقد اخلاقی هنر در عصر حاضر به شمار میرود . نسبت میان هنر و اخلاق دیرپا و پیچیده است . در واقع ، چنان پیچیده است که بهتر است از نسبتهای میان هنر و اخلاق صحبت شود . نه این که طوری سخن گفته شود که تنها نسبت در این جا برقرار است .
از آن جایی که نخستین اخلاقیات قبیلهای و ارزشهای نژادی از طریق ترانهها ، اشعار ، روایات و هنرهای بصری اجداد اولیه انسانها بیان شده و اشاعه یافتهاند به احتمال بسیار ، هنر و اخلاق ، تقریباً در زمانی واحد به عرصه فرهنگ وارد شدهاند . مثلاً هومر در « ایلیاد » فضایل و رذایل انتقام را به یونانیان میآموخت . همچنین بخش زیادی از هنر اولیه محملی برای بیان و باور دینیای بود که متضمن آموزش مخاطبان در زمینه وظایف و آرمانهای فرهنگشان بود و در عین حال ، گاه آنها را به نقد نیز میکشید ، همانطور که مسیح در بسیاری از حکایتهایش در عهد جدید چنین میکند .
مطالعه بخشی از کتاب
هایدگر و استعلا
این پژوهش یک هدف اصلی و چند مقصود فرعی را دنبال میکند . هدف اصلی آن عبارت است از پژوهش فلسفی در باب استعلا و طرح امکان ذاتی آن : یعنی پاسخ به این پرسش که آیا اساساً استعلا امکانپذیر است یا نه . طرح مسئله استعلا در واقع تلاش برای رسیدن به فهم جدیدی از هستی ، آدمی ، ادراک ، نسبت آدمی با عالم ، و معنا و مفهوم حقیقت است . فهمی که متمایز از آن نحوه تلقی و درکی است که در سنت مابعدالطبیعه دیده میشود .
از آنجا که در زمان ما – اگر نگوییم در سرتاسر تاریخ تفکر غرب – هیچ متفکری به اندازه هایدگر مسئله استعلا را به نحو بنیادین و ریشهای مطرح نساخته است ، پژوهش ما در باب استعلا و امکان ذاتی آن در چارچوب تفکر هایدگر صورت خواهد گرفت . این هدف خود بر اساس این رأی راسخ نویسنده این کتاب شکل گرفته است که اساس و جوهره تفکر هایدگر چیزی نیست مگر اثبات امکان ذاتی استعلا ، به این معنا که نه فقط استعلا امکانپذیر است بلکه نحوه هستی آدمی و حقیقت ذاتی وی عین همین استعلاست . کتاب « هایدگر و استعلا » در ٥٥١ صفحه و با قیمت ٢٥ هزار تومان راهی بازار نشر شده است.
آشنایی با ادیان بزرگ
دین به عنوان پدیده ای که هیچ گاه از انسان جدا نشده و به دلیل تأثیر شگفت آور آن در زندگی بشر و نقش آن در رشد و شکوفایی علم و هنر، برای پژوهشگران اهمیت فراوانی دارد.
فایده دیگر مطالعه تاریخ ادیان، بهره بردن از آن در برقراری ارتباط با افراد و جوامع گوناگون است.
از این رو، دولتهای بزرگ برای تحمیل سیطره خود بر دولتهای کوچک، به سراغ خاورشناسان می روند و از آگاهیهای آنان در باب روحیات و باورهای ملتها استفاده می کنند.
تحقیق در تاریخ ادیان برای دینداران سود معنوی دارد و به باورهای دینی ایشان عمق می بخشد. آنان در بحث خود، کژیها و ناهنجاریهای ادیان رقیب را جستجو می کنند و درصددند درستی دین مورورثی و مقبول خویش را ثابت کنند. نویسنده سعی کرده در بررسی هر یک از ادیان، به تناسب اهمیت آنها، نکات مهم و برجسته آن دین را بیان کند و از ذکر موارد غیر مهم و غیر ضروری بپرهیزد.
اشتراک ما مسلمانان در پیشینه و زمینه های فرهنگی با دو دین یهود و مسحیت، موجب شده شناخت دقیق تر آن دو دین برای ما اهمیت بیشتری پیدا کند.
از طرفی سیطره فرهنگ غرب مسیحی، و ضرورت مواجهه صحیح و از سر آگاهی با آن، شناخت بیشتری را از مسیحیت اقتضا می کند. افزایش ارتباطات و بیشتر شدن ضرورت گفتگوی ادیان، به ویژه ادیان ابراهیمی، بر اهمیت آشنایی با یهودیت و مسیحیت می افزاید.
به همین دلیل حجم بیشتری از این کتاب به این دو دین به ویژه مسیحیت اختصاص یافته است.
ساختار انقلابهای علمی
به رغم شگفتی نویسنده ساختار انقلابهای علمی و دیگران، این کتاب پرنفوذترین کتاب فلسفه انگلیسی زبان در نیمه دوم قرن بیستم از آب درآمد.
کتاب کوهن آغاز پایان تجربه گرایی منطقی را رقم زد. ریچارد رورتی میگوید: «تامس کوهن و دیگرانی که تأکید کرده اند مشاهده از نظریه انفکاک ناپذیر است بدین ترتیب مرا قانع کردند».
السدر مک اینتایر نیز می گوید: «به نظر من مفاهیم صدق و عقلانیت و آفاقیت فقط به مثابه مفاهیم محدودی برای داخل علوم مطرح نشدند بلکه به منزله بخشی از ایدئولوژی علوم مطرح شدند، ایدئولوژی ای که از نهضت روشنفکری قرن هجدهم اروپا عمدتاً بر فرهنگ ما سیطره داشته است.
تأثیر انتقادات کوهن، فوکو، دریدا، و دیگران بوده است که آن ایدئولوژی را مضمحل کرده است». دانلد دیویدسون می گوید: «کوهن فوق العاده است در اینکه با به کارگیری زبان پس از انقلاب، بیان می کند که امور، قبل از انقلاب چگونه بوده اند». هیلری پاتنم می گوید: «...کوهن نکات مهم چندی درباره نظریه های علمی و نیز درباره اینکه فعالیت علمی باید چگونه نگریسته شود مطرح کرده است».
پل فایرابند اینچنین می گوید: «کوهن این نکته بسیار جالب و انقلابی را مطرح می کند که فیزیک، سنتی تاریخی است و بنابراین همان قدر نیازمند فهم درونی است که خود تاریخ آن».
کارل پاپر می گوید: « نقادی پروفسور کوهن نسبت به آراء من درباره علم جالب ترین نقادی ای است که من تاکنون با آن مواجه شده ام». همچنین می گوید: «کوهن مرا بسیار خوب فهم می کند به نظر من بهتر از اکثر منتقدانی که من می شناسم؛ و نقد اصلی وی بسیار مهم است».
او می گوید: «کوهن چیزی را کشف کرده است که من نتوانستم ببینم، و از کشف او بینش و بصیرت قابل توجهی به دست آورده ام».
فلسفه برگسن
معنا شناسی کارکردهای معنا شناسی درفهم قرآن کریم
هگل و پدیدارشناسی روح
پدیدار شناسی روح هگل بیتردید از حیث سبک و محتوای فلسفی یکی از بزرگ ترین آثار فلسفی تاریخ است. این کتاب یکی از مهم ترین آثاری است که درباره هگل نوشته شده که مطالعه آن برای فهم فلسفه و نظام هگلی ضروری است و به واسطه محتوای گسترده و تاثیرات بیاندازه اش بر اندیشه بعد از خود. میتوان آن را نقطه عطفی در اندیشه مدرن دانست. کتاب حاضر داستان سفر روح (تاریخ) از بدویترین و نازلترین منزلگاهش، یعنی یقین- حسی، تا والاترین مرتبه آگاهی، یعنی دانش مطلق را روایت میکند و در این میان کل تاریخ غرب در جهات مختلف، در قالب دیالکتیک هگلی مورد واکاوی و بازتفسیرقرار میگیرد.
کتاب هگل و پدیدارشناسی روح شرحی مقدماتی و حتیالامکان کامل و منسجم از کل پدیدارشناسی روح به دست میدهد و میکوشد تا کل فرآیند تکوین روح را با زبانی قابل فهم و با تعهد به متن پدیدارشناسی و حفظ پیوستار دیالکتیکی آن و همچنین ارجاعات متعدد به سایر آثار هگل و اشراف قابل ملاحظه بر کل شارحان هگل تفسیر کند.
«محمد مهدی اردبیلی» مترجم این کتاب مدرس فلسفه است و حوزه تخصصی او فعالیت در فلسفه ایدهآلیسم آلمانی به ویژه اندیشههای هگل است.
هگل
نویسنده در این کتاب میکوشد مقدمهای جامع بر فلسفه هگل فراهم کند و تا آن جا که توانسته یکایک جنبههای عمده تفکر وی را پوشش داده است . این کتاب در درجه اول برای خوانندهای است که نخستین بار با هگل آشنا میشود . لذا پارهای از مسائل متداول اجزای مختلف نظام فلسفی هگل مد نظر قرار نگرفته است . هر چند به گفته نویسنده این کتاب این موضوعات دارای اهمیتند ولی در کتابی که بناست صرفاً مدخلی باشد که هدف اصلیاش فراهم آوردن مجملی از نظام فلسفی هگل است ، نباید به آنها اولویت داد . بنا به گفته نویسنده کتاب حاضر حاصل سه دهه تفکر در باره هگل و معاصران اوست .
فردریک بیزر نخستین بار در آکسفورد و در دهه ١٩٧٠، یعنی در طلیعه احیای فلسفه هگل در جهان انگلیسیزبان بود که به مطالعه این فلسفه همت گماشت . مطالعه فلسفه هگل ، در وهله نخست برآمده از علاقه او به سرچشمههای فکری مارکسیسم بود ، اما رفتهرفته به فلسفه کلاسیک آلمان علاقه پیدا میکند و تز دکتریاش را در باب خاستگاههای پدیدارشناسی هگل در دانشگاه آکسفورد تحت سرپرستی چارلز تیلور نوشت که استادی نمونه است .