انگار خودم نیستم
انگار خودم نیستم داستان آدمهایی است که خودشان را گم کردهاند و آنقدر از خود فاصله گرفتهاند که دیگر خودشان را نمیشناسند. داستان از زبان چند راوی روایت میشود و رویدادهایی از گذشته و حال را به هم پیوند میدهد تا پازل شخصیتی آدمهایش تکمیل شود
انگار خودم نیستم در سبک رئالیستی به رشته تحریر درآمده و وقایع، رخدادها و دیالوگهای آن کاملاً با رویدادهای زندگی عادی و روزمره منطبقاند. کتاب قصد ندارد وقایع دور از ذهن و ناملموس را شرح دهد بلکه آنچه نویسنده درصدد آن بوده است ترسیم روزمرگیهایی است که به مرور زمان منجر به تحول انسانها میشوند؛ انسانهایی که از جنس تمامِ آدمهای طبقه متوسط جامعه مدرن امروزیاند.
برسد به دست گمشدهها
رمان برسد به دست گمشدهها روایتی است از آسیبهای جنگ و تاثیرات پایانناپذیر آن بر زندگی انسانها. حکایت روزهای بعد از حملۀ عراق به ایران. روزهای وحشت از بمب و موشک و خزیدن در پناهگاهها. روزهای ویرانی ساختمانها، کوچههای اجباری، ترک زادگاه و رهاکردن خانهها و خاطرهها. و همچنین سالهای پس از پایان جنگ. وقتی که دیگر از بمب و موشک خبری نیست، اما ترکشهایشان هنوز در جسم و جان مردم هست.
خانوادۀ کیانفر چند سال بعد از شروع جنگ همچون بسیاری از همسایگان و همشهریانشان کرمانشاه را ترک میکنند. دوری از زادگاه، از دست دادن موقعیتها و امکانات زندگی و همچنین احساس بیگانگی در محیط جدید زمینهساز تغییرات و بروز مشکلات میشود و کمکم رشتۀ پیوند میان افراد خانواده از هم میگسلد.
بالاخره جنگ پایان مییابد، اما زندگی دیگر به حال عادی برنمیگردد، چون افراد خانواده پراکنده شدهاند و آنچه از دست رفته جبرانپذیر نیست.
نگارمیکوشد از پا نیفتد و به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد، اما بخت با او یار نیست. وقتی آخرین دستاویزش را هم از دست میدهد راهی نمییابد جز ترک وطن. گرچه رسیدن به استانبول تازه آغاز ماجراست. ورود به خانههای ناآشنا، همراهشدن با چند دختر مرموز و کشف رازهای آنها مسیر زندگی نگار را تغییر میدهد و در نهایت رفاقت و عشق انگیزههای میشود برای آزمودن راهی نو در یافتن تکههای گمشدۀ پازل زندگی.
عشق علیه عشق
«هر وقت دلت گرفت، به این شماره زنگ بزن تا در قتلِ دسته جمعیِ سرگرمکننده شرکت کنی.»
این جملهها به این رمان ربطی ندارند، اما اگر خودِ شما به این نتیجه برسید چه؟
خط سیرِ این رمانِ جنایی- فلسفی در پنجاه فصل (به علاوۀ بخش یادداشتهای تکاندهنده) روایت میشود. در اینجا ارزشهایِ اساسی انسانی، همچون ماهیای افتاده در کنارِ رودخانه، هم امکان دارند با بازگشت به آب جانِ دوباره گیرند، هم به حال خود بمانند و جان دهند، چیزی که تا پایانِ روایت نمیشود آنها را پیشبینی کرد و دور از ذهن نیست که مخاطب به فراخور «بدفهمیهایِ خلّاق» خود راوی را «شبه روشنفکر» بداند یا «مستأصل»، هرچند راوی هیچیک از این دو نیست. چنانچه دربارۀ خود میگوید:
«... من فلسفه و هنر را به صورتِ خودجوش آموختهام. از مطالعه به سبکِ یک آدمِ وحشی که وارد شهر شده باشد و همه چیز برایش نو باشد، امّا هر چیز را هم از طریقِ حس کردن و حلاجی کردن و در نهایت دریدن درک کند. یعنی اوّل بتهایِ خود را بسازد و بعد آنها را بشکند. درکی به سبکِ زرتشتِ نیچه».
عشق علیه عشق نه تنها رمانی عاشقانه نیست که «علیه عشق» سخن میگوید و از «جنون». اگر آمادهگیاش را ندارید، هرگز سراغش نروید...
نیستی آرام
میان انسان و اندوه چه رابطهای است؟ چه اتفاقی انسان را به سمت نیستی و پاک کردن خود از ذهن و حافظۀ اطرافیانش سوق میدهد؟ چرا و چگونه انسان در بستر زیستی خود تن به نیستی تدریجی میدهد؟
نیستیِ آرام رمانی است دربارۀ حزن، چیزی که با عشق میآید و چشمانداز را مهآلود میکند و با عشق میرود است. جستجویی طولانی است برای یافتن آرام که مدتی است به طرزی مرموز گم شده. چرا رابطۀ او با پدر سیاستمدارش اینقدر پیچیده بود؟ چرا پدرش میخواست او را وجهالمصالحۀ یک رابطۀ سیاسی قرار دهد؟ آنچه آرام در یکی از دیدارهای پدرش و از داخل اتاقکی به زبان روسی شنید چه بود که او را به سمت انتحار شخصیتش سوق داد؟
نیستیِ آرام داستانی است دربارۀ این که چگونه میشود انسانی را، که همۀ عکسهایش را، پیش از گم شدنش، از بین برده پیدا کرد؟ شاید باید شک کرد که همچو انسانی اصلاً وجود داشته. این رمان ماجرایی است غریب، پر از حدس و گمان، پر از آسیب و صدمه و پر از دیدارهای شبانه.
خون خواهی
خونخواهی داستان احمد است و ترسهایش. سرگشتگیها و تردیدهایش. داستان انتظار و رسیدن وقتی که دیگر دیر شده باشد. داستان تردید و شک به همۀ باورها و اصول ترتیبی فرهنگی و عرفی.
خونخواهی داستان برادرهایی است از ایران و برادرهایی از عراق. داستان برادرکشی بر سر اعتقاد. حقانیت آتش گشودن بر همخون و همدین. خونخواهی داستان پیروزی عشق است بر جنگ. جنگها تمام میشوند و نقطۀ پایان هرجنگی، تنها عشق است.
باید زنی از یکسوی جبهه و مردی از سوی دیگرِ جبهه به هم بپیوندند، پسرانی دورگه پا بر خاک بگذارند، رشد کنند، مرد شوند، و جنگها را چیزی جز این خاتمه نمیدهد؛ آنگاه که در ازای خونِ ریخته، خونی تازه در رگ مولودی بیطرف بجوشد.
خونخواهی داستان بتی و لیلا و مونیکا و باقی زنهایی است که سرنوشت جنگها را در دست دارند.
اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی
معرفی کتاب اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی
کتاب حاضر ترجمهای است از کتاب «الاسلام بینالرساله و التاریخ»، اثر «دکتر عبدالمجید شرفی». دکتر شرفی در این کتاب با تأکید بر عدم تعارض علم و دین و تنوع و تکثر قرائتهای اسلامی، معتقد است که باید برای نمایش و اثبات همخوانی اسلامی با دنیای مدرن خوانش جدیدی از کلام وحی ارائه داد و با رویکردی انتقادی به بررسی مهمترین علوم اسلامی پرداخت. شرفی بر این باور است که برای آشتی دادن مسلمانان امروز با دین باید به جنبه تشریعی قرآن توجه کرد و انسان مسلمان که مخاطب آیات قرآن است، برای درک دعوت قرآن، علاوه بر لفظ باید معنا و محتوا و هدف نهفته در آیات را مورد توجه قرار دهد.
تخم شر
رمان تخم شر داستان عاشقیِ دو نسل از مردمان این سرزمین است، نسلی که در بزرگداشت عشق استخوان و جان و عمر میسوزاند، و نسلی که عشق و خود را تباه و ویران میکند. داستان از سالهای آغازین دهۀ هفتاد شروع میشود و در سالهای آغازین دهۀ هشتاد به پایان میرسد، اما در این میانه مدام گذشتۀ تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلهای پیشین با امیدها، عشقها، پنهانکاریها و گناهانشان فراخوانده میشوند تا نسل تازه بهتر فهم شود. آنچه رمان در پی آن است برکشیدن معنایی برای زندگی آدمیان هبوطکرده در عشق و زندگی است.
یکی عشق را پیام رهایی و رستگاری میداند و آن را میستاید، و دیگری آن را نشانهای شیطانی و فریبآمیز برای ماندن در برهوت بیمعنایی میداند. آنکه او را میستاید با آنکه آن را مسکوت میکند به گفتگو نمینشیند. یکی در غار تنهایی و انزوای ناشی از عشق میمیرد و دیگری در مبارزه با لشکر ناپیدای بیمعنای نومیدی و فریب عشق جان میدهد.
راستی کدامیک از آنان بر حق است؟ آیا اصلاً عشق را با حق رابطه و نسبتی است؟ آیا این مفهوم ازلی در دورانهای مختلفِ زیست آدمی به هیبت زمانه درمیآید و خرقۀ روایتهای مسلط روزگار را به تن میکند و میشود آنچه آدمیان از آن میخواهند، یا همواره در کسوت باشکوه بیمانندش بر همگان رخ مینماید؟ رمان تخم شر به این پرسشها میپردازد و از همه مهمتر نسبت میان عشق و شر و البته خیر را واکاوی میکند.
سایهات را دنبال میکنم
سایهات را دنبال میکنم دربر دارنده داستانها یا به عبارتی خردهروایتهایی است که به یکدیگر متصلاند. هر یک از این خردهروایتها بخشی از داستان زندگی خانوادهای است که همچنان درگیر گذشتۀ خویش و اتفاقاتیاند که سالها پیش برایشان افتاده. راوی برخی از آنها خود اعضای این خانواده هستند؛ داستانها روایتگر درد و رنج برآمده از خاطرات گذشته شخصیتها و زندگی اکنونشان است.
نسرین سالاری با قلمی شیوا و سرشار از عاطفه و با توصیفاتی دقیق، در کنار نگاه روایتگرانهاش به مسائل، موقعیتها و پدیدهها ما را با داستانی خواندنی و تأثیرگذار رو به رو میکند.