عشق هاي زودگذر ماندگار

62,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب عشق های زودگذر ماندگار اثر آندره مکین

کتاب «عشق های زودگذر ماندگار» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی «آندره مکین» است که اولین بار در سال 2011 منتشر شد. اشتیاق به آزادی در اتحاد جماهیر شوروی، اشتیاق به آزادی در عشق نیز هست.
عاشقان مانند قانون شکنان زندگی می کنند و حتی خائن به روحیه ی جمعی در نظر گرفته می شوند. مردی که حالا در آستانه ی میانسالی است، لحظاتی گذرا را به خاطر می آورد که هیچ وقت او را ترک نکردند:
روزی پرالتهاب در یک باغ میوه با زنی که فرد دیگری را دوست دارد، و رابطه ای مخفیانه و پر از استیصال.
همزمان با پایان یافتن دوره ای تاریک و سقوط «کمونیسم»، یکی از شخصیت ها، حقیقت زندگی «دمیتری رس» را برملا می کند—کسی که سرنوشتش، تجسمی از پیوند ناگسستنی میان عشق و آزادی است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

عشق هاي زودگذر ماندگار

نویسنده
 آندری سرگیویچ مکین
مترجم
 اسدالله امرایی
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 130
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220105541
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عشق هاي زودگذر ماندگار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

داستان شهر دود

145,000 تومان

معرفی کتاب داستان شهر دود اثر امین حسینیون

مکان اصلی در داستان شهر دود همانطور که از عنوان کتاب پیداست، شهر دود است. اما شهر دود، همیشه شهر دود نبوده و تا قبل از آمدن جادوگر و به هم ریختن شهر و استبداد او، به آن شهر امید می گفته اند.
حالا کاظم و مهسا و کیو و دوستان دیگرانشان در کنار کبوتران و یک کلاغ سحرباز به نام آتور می خواهند با جادوگر شهر دود مبارزه کنند و دوباره امیدشان را به دست بیاورند. اما اینکه چطور کاظم به شهر دود می رسد و جادوگر چطور آدمی است و کبوتران چه نقشی در داستان دارند، و نتیجه چه خواهد شد، ماجرایی است جذاب و خواندنی.
کاظم اصلاً قهرمان و قهرمان‌بازی و این ماجراجویی‌های مسخره‌ی خیالی را دوست ندارد، ولی وقتی یک عالمه کلاغ سیاه می‌خواهند دوست صمیمی‌اش را بدزدند، نمی‌تواند این پایش را روی آن پایش بیندازد و هیچ کاری نکند! می‌پرد وسط کلاغ‌ها و با آن‌ها می‌رود به شهرِ دود و دنیای غیرآدمیزادی؛ جایی که یک جادوگر خشن و بدجنس بچه‌های زیادی را اسیر کرده است.

تو اگر جای کاظم بودی، دو تا پا داشتی و دو تا پا هم قرض می‌گرفتی و فرار می‌کردی یا می‌ماندی تا جادوگر شهر دود هر بلایی خواست سرت بیاورد؟ فکر می‌کنم می‌ماندی و با جادوگر بدجنس می‌جنگیدی! کاظم هم مثل تو تصمیم می‌گیرد تسلیم نشود و فرار نکند. او دوستان جدیدی پیدا می‌کند و ماجراهای عجیب‌وغریب و خطرناکی را پشت سر می‌گذارد...

سفارش:0
باقی مانده:2

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 3/ کیش کیش سرمگس!

70,000 تومان

معرفی کتاب کیش کیش سرمگس! اثر تد آرنولد

کیش کیش سرمگس کتاب سوم از سری داستان های ویز و سرمگس است داستان کتاب در رابطه با پسری نام ویززز است که به دنبال یک حیوان خانگی می گردد و با یک سرمگس دوست می شود.
در این قسمت سرمگس به خانه برمی گردد یاداشتی از ویز می بیند که در آن نوشته است که او به پیک نیک رفته است بدونه اینکه سرمگس را با خود ببرد گرسنه و غمگین به دنبال غذای مورد علاقه اش می رود از روی یک همبرگر ،پیتزا و یه تیکه استخوان کیشش می کنند حالا شما باید حدس بزنید غذای مورد علاقه ی سرمگس چیست؟
سَرمگس گرسنه است.
دلش یک چیز قهوه‌ای و چسب‌چسبی و قلمبه و بوگندو می‌خواهد. ای‌ی‌ی! می‌دانی همچین چیز خوشمزه‌ای را باید از کجا پیدا کند؟
سفارش:0
باقی مانده:1

جای خالی سلوچ

480,000 تومان

خلاصه کتاب جای خالی سلوچ

داستان کتاب در روستایی به نام زمینج و با رفتن سلوچ اغاز می شود ، مردی که شغلش گچ کاری و تنورسازی و مغنی گری است ولی نمی تواند برای خود کاری پیدا کند و برای تهیه مایحتاج زندگی و سیر کردن شکم اعضای  خانواده به سختی افتاده و این اواخر نیز از سالار عبدالله ( یکی از شخصیت های کتاب ) مقداری پول قرض می کند.

مردی که در نهایت به علت خرد شدن غرور مردانه اش در یک  صبح روز زمستانی خانواده را رها کرده و ناپدید می شود. بعد رفتن سلوچ مرگان می ماند با چندین بچه بزرگ کوچک به نام های عباس، ابروا و هاجر به همراه قرض و بدهی های که از زمان سلوچ  باقی مانده ، بدهکارانی که به ظروف مسی خانه مرگان نیز رحم نمی کنند .

مرگان با رفتن سلوچ  در میان آشنایان و همسایه ها غریب می ماند و مورد هجوم نگاه و نیت های ناپاک آنها قرار می گیرد .  زنی که برای تهیه خرج و مخارج زندگی سختی های بسیاری می کشد و از انجام هیچ کاری دریغ نمی کند و به کارهای همانند گچ کاری و … که بسیار طاقت فرسا هستند تن می دهد .

او برای مدیریت کردن دخل و خرج زندگی می خواهد فرزندان را به کار جمع آوری هیزم  و فروش آن مشغول کند ولی عباس پسر بزرگ خانواده ، که با رفتن پدر حس رهایی از بند پیدا می کند ، تن به کار نمی دهد و وقت خود را صرف قماربازی و خوش گذردانی و تن پروری می کند.

پسر کوچکتر یا همان ابروا  با اینکه قد و قواره ی کوچکی دارد ولی کاری تر از برادر بزرگترش است و در خرج و مخارج به مادر کمک می کند و سختی زندگی را همراه مادر و خواهرش به دوش می گیرد .

علی گناو همسایه مرگان که مردی میانسال است در اثر صحبتهای زن قبلی اش ، مادرش را از خانه بیرون می کند و مادرش در اثر زندگی در خرابه از دنیا می رود ، او که زنش را مقصر مرگ مادرش می داند ، زنش را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده به طوری که زنش علیل می شود.

علی گناو در فکر ازدواج مجدد است به همین دلیل پیشنهاد ازدواج با هاجر که دختری نوجوان است را به مرگان می دهد ولی مرگان به شدت با این درخواست علی گناو مخالفت می کند ولی علی گناو با صحبت هایی همچون اینکه خانواده مرگان احتیاج به یه بزرگتر دارد تا از انها مراقبت کند و قول یافتن کار برای  عباس و ابروان ، رضایت مرگان را جلب می کند .

سرانجام علی گناو ، هاجر را به عقد خود در می آورد و هاجر به جای ازدواج با پسر دلیری که از اعماق وجود دوستش داشت، مجبور می شود زن دوم علی گناو میانسال شود.

بعد ازدواج ، علی گناو ابروان را در حمام عمومی خود مشغول می کند و عباس را شتربان شترهای پسر عموی خود می کند .

سفارش:3
باقی مانده:10

برادران سيسترز

240,000 تومان
کتاب «برادران سیسترز» دومین اثر پاتریک دوویت، نویسنده‌ی کانادایی است. این کتاب پس از انتشار، نامزد چندین جایزه‌ی ادبی در کانادا شد، دو جایزه دریافت کرد و به فهرست نهایی جایزه‌ی من بوکر هم راه یافت. او با سبک نگارش جدید و صریحاش توانسته جایگاه مناسبی در ادبیات کانادا پیدا کند. برادران سیسترز داستانی وسترن و تلخ است. نویسنده به‌خوبی می‌داند ماجراهای خون‌بار را چگونه طنز جلوه دهد؛ همان کاری که تارانتینو در فیلم‌هایش انجام می‌دهد. داستان در نیمه‌ی قرن نوزدهم می‌گذرد؛ ماجرای دو برادر که در تب و تاب به دست آوردن طلا و ثروتی بادآورده هستند. این دو برادر به نام‌های ایلای و چارلی که به سبب آدم‌کشی‌های فراوان‌شان شهرت دارند، مأمور می‌شوند شخصی به نام وارم را بکشند و اندوخته‌ی طلای او را به دست آورند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «آخرین‌باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسه‌ی بزرگ طلا همراهم بود، با این‌که می‌دونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرون‌ترین رستوران‌های شهر یه غذایی حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم‌دلار بیشتر برام خرج برنمی‌داشت.» چارلی مشمئز شد «فقط یه مشنگ همچین پولی می‌‌ده.» مرد گفت «صددرصد باهاتون موافقم و مفتخرم که ورود شما رو به شهر مشنگ‌ها خوش‌آمد بگم. ضمناً امیدوارم تبدیل شدن شما به یک مشنگ تمام‌عیار تجربه‌ی خوشایندی باشه.»
سفارش:0
باقی مانده:1

سه قصه

7,500 تومان
ناگاه دو کبوتر سفید در آسمان مهتابی شب بال‌کوبان و چرخ‌زنان بر بالای جمعیت شدند و بر شانه‌ی کودکی بنشستند. جمعیت آشفته از این پرواز پراکنده شدند. کودک لبخندی زد و دست بر پَرِ سفید کبوتران کشید. سوار بلند به صدا درآمد «ببینید، آرزوی او برآورده شد، آرزوی داشتن دو کبوتر سفید.» زنی آه‌کشان گفت «راست می‌گوید. بچه‌ام آرزوی دو کبوتر سفید داشت.» جمعیت در ازدحام شد، به دور کودک گرد آمدند.