روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم

500,000 تومان

کتاب روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم نوشته جیمز کالات با ترجمه یحیی سیدمحمدی، توسط انتشارات روان با موضوع روانشناسی، روانشناسی عصبی، زیست‌شناسی روانی, آناتومی و روش‌های پژوهش به چاپ رسیده است.
معرفی مباحث کتاب روانشناسی فیزیولوژیک
سلول‌های عصبی و تکانه‌های عصبی
سیناپس‌ها
آناتومی و روش‌های پژوهش
ژنتیک، تکامل، رشد و انعطاف‌پذیری
بینایی
سیستم‌های حسی دیگر
حرکت
خواب و بیداری
تنظیم درونی
رفتارهای تولید مثل
رفتارهای هیجانی
زیست‌شناسی یادگیری و حافظه
کارکردهای شناختی
اختلالات روانی

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786008352150 دسته: , ,
توضیحات

روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم

نویسنده جیمز کالات
مترجم یحیی سیدمحمدی
نوبت چاپ هجدهم
تعداد صفحات 756
قطع و نوع جلد رحلی شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9786008352150
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قصه های دوست داشتنی دنیا جلد 3، دیک ویتینگتون

20,000 تومان
کتاب مصوّر حاضر، داستانی از سری داستان های «قصّه های دوست داشتنی دنیا برای بچّه ها» است که به سبک کودکانه و برای گروه های سنّی (ب) و (ج) تدوین شده است. هدف از نگارش این کتاب، آشنایی با داستان های عامّه و آموزنده است. در این داستان آمده است: پسری به نام «دیک ویتینگتون» مادر و پدر ندارد و برای پیدا کردن غذا و کار به «لندن» می رود. او به سختی در خانة مرد ثروتمندی ساکن می شود و در اتاق زیر شیروانی که پر از موش است زندگی می کند. دیک پس از مدتی گربه ای می خرد که زندگی اش را تغییر می دهد و باعث می شود او صاحب منصب و مقام و همسر ثروتمندی شود. پیام این داستان به مخاطبان این است که باید برای رسیدن به خوشبختی تلاش کنند و تحمّل سختی ها را داشته باشند.

چهار درویش

350,000 تومان
یکی از متون نقّالیِ پر خواننده و محبوب عامه قصه چهار درویش است. از این افسانه تاکنون ده‌ها تحریر مکتوب متعلق به سه سده گذشته در دست است. چندین روایت شفاهی نیز دارد و این نشان‌دهنده آن است که در محافل و قهوه‌خانه‌ها و شب‌نشینی‌ها خوانده و روایت می‌شده است. امروزه با وجود تلویزیون و رسانه‌های دیگر، شاید مردم کمتر به این قصه‌ها مراجعه کنند و دسترسی داشته باشند. از این‌رو، در مجموعه ادب عامه از میان روایات مختلف داستان یکی از قدیمی‌ترین و کامل‌ترین متن را آورده‌ایم. چهار درویش با توجه به چاپ‌های سربی و سنگی و نسخ خطی فراوانی که داشته، تا کنون به شیوه‌ای مصحَح و منقح چاپ نشده است. به دلیل پر خواننده بودن کتاب، اختلاف نسخه‌های خطی و چاپی آن نیز زیاد و گاه نثر آن‌ها متفاوت است. علاوه بر آن، لازم است برای تدوین تاریخ ادبیات عامه، آثار و متون آن‌که همواره مورد غفلت مورخان ادبی بوده، این آثار به شکل علمی و توأم با نقد و بررسی منتشر شود تا هم مردم که مخاطب اصلی این آثار هستند بهره ببرند و هم تصحیحی منقح انجام گیرد. چهار درویش به گواهی قدیم‌ترین نسخه خطی تاریخ‌دار مربوط به سال ١١٦٣ هجری قمری و جزو ادبیات داستانی عصر صفوی است. در این دوره تحریر افسانه‌های عامه بیش از پیش معمول شد و آثار معتبری در این عهد به وجود آمد. دلیل خلق آثار جدید رواج قصه‌گویی و قصه‌خوانی در محافل و قهوه‌خانه‌ها بود.

آزادی و فرهنگ

87,000 تومان
نوزده مقاله اين دفتر در چهار مقوله کلي طبقه‌بندي شده‌اند: فرهنگ و آزادي، فلسفه و مسائل اجتماعي، مسائل مربوط به سوسياليسم و مسئله روشنفکران. در بخش نخست درباره سياست فرهنگي، نقش فرهنگ و رواداري در رشد دموکراسي، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوري ادبي و اجتماعي، و روند آزادي‌خواهي در کشورهاي آفريقايي سخن گفته مي‌شود. در بخش دوم بحث‌هايي درباره مرلوپونتي، مارکس، و منتسکيو به ميان مي‌آيد. بخش سوم به تحولات بلوک سوسياليسم پرداخته، روند تحولات را در کوبا و چين و شوروي دنبال مي‌کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرت‌ها و ايدئولوژي‌ها و مسئله بحران هويت در آنان.

بگذریم…

4,000 تومان

برشی از متن کتاب

قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره. از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن. توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه. گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه .... تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه. بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی. فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.  

دنیای داداشی (جلد 4) – اسباب بازی های داداشی

10,000 تومان
"دنياي داداشي‌" مجموعه شش جلدی است که "داداشي" شخصيت اصلي و راوي ماجراهاي اين كتاب‌هاست. موضوع هر كتاب ساده و مرتبط با زندگي روزمره، و زبان آن نيز شعر كودكانه است. نمونه‌اي از شعر و زبان داداشي: مامان‌جونم كجايي؟ بيدار شدم من از خواب خرگوش من، صبح‌به‌خير سلام بكن به آفتاب

مهمان انقلاب

65,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمان انقلاب می‌خوانیم

روی کاناپه‌ی کتاب‌خانه خواب راحتی کردم. خیلی زود ساعت پنج و نیم صبح شد و باید دوباره سر کارم برمی‌گشتم. کار هم آرامش خاطری به بار نیاورد. آن‌هایی که به خانه می‌رفتند هیچ‌چیز مثبتی نداشتند برای افزودن بر آن‌چه از قبل می‌دانستیم. هیچ صدای معتدلی در طول شب برنخاسته بود. انگار ملت داشت از اوج هیجان به جنون می‌رسید، مثل وقتی که شاه فرار کرده بود. لیجک‌ها و استفوردها ساعت شش صبح رفتند. هنوز اطمینان نداشتند کجا برای اقامت‌شان امن است. من می‌خواستم انجمن کارش را «مطابق روال معمول» انجام دهد. بنابراین، حدس زدم ماندن آن‌ها در مرکز معقول نخواهد بود. وقتی کارکنانم، که همگی مورد‌اعتمادم بودند، درباره‌ی «مهمان‌ها» پرسیدند، برای‌شان توضیح دادم که نگران وقایع سفارت بوده‌ام و در طول روز این‌جا نخواهند ماند، هر چند احتمالاً شب برای کمک به پاسخ‌گویی تلفن‌ها بازخواهند گشت. من و بیل صبح را پای تلفن مشغول انتقال خلاصه‌ی اخبار رسانه‌های ایرانی به واشینگتن بودیم. گاهی صدا با وقفه‌های طولانی شنیده می‌شد، اما واشینگتن می‌گفت ماندن‌مان روی خط مهم است. چون با این‌که تماس‌های دیگری هم بین واشینگتن و تهران برقرار می‌شد، آزاد نگه داشتن خط تماس بین‌المللی با لی شاتز در سفارت سوئد یا با بروس و ویک و مایک هالند، مأمور امنیت سفارت، در وزارت امورخارجه‌ی ایران دشوار بود. آن‌ها هنوز آن‌جا بودند و سعی می‌کردند با ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه، مذاکره کنند. حدود ساعت ده صبح، به نظرمان رسید که خط تماس‌مان قطع شده است. کارکنانم، که احساس خطر می‌کردند، از من خواستند ارتباط را قطع کنم، اما احساس می‌کردم باید تا جایی که امکان دارد به کارمان ادامه دهیم و اندکی بعد اختلال برطرف شد.نیمه‌های صبح با آشپزم سام و سرایدار جان گریوز، نیت، که هر دو تایلندی بودند، تماس گرفتم. نیت را خوب می‌شناختم، چون در چیدمان خانه‌ام کمکم کرده بود. از سام خواستم ناهار درست کند و به انجمن بیاورد و از نیت درخواست کردم به خانه‌ام برود و یک دست لباس و مسواکم را برایم بیاورد. لباس سبز پشمی‌ام، که با آن خوابیده بودم، کاملاً‌ چروک شده بود. آن‌ها با غذایی که برای همه کفایت می‌کرد از راه رسیدند و نگرانی در صورت‌های‌شان آشکار بود. نیت را در آغوش کشیدم و به او اطمینان دادم حالم خوب است.