ماجراهای ریکی‌پرنده 3/ کلاه‌گیس فرفری

88,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

انتشارات هوپا منتشر کرد: ریکی از بالای سر یک سگ و یک گروه دخترهای راهنما پرواز می‌کند.

اگر آن‌ها بالا را نگاه کنند، او می‌افتد، آن‌هم درست روی سرشان.

برای ریکی این مسئله نه تنها خجالت آور است، بلکه مرگ‌آور است.

با خواندن دو داستان کلاه‌گیس فرفری و یک گاز کوچولو احتمالا قاه‌قاه می‌خندید، به کارهای پسری که دنبال شهرت است، هم‌روی زمین و هم بین زمین و آسمان.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماجراهای ریکی‌پرنده 3/ کلاه‌گیس فرفری

نویسنده
 پل جنینگز
مترجم
اعظم مهدوی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 277
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008025511
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای ریکی‌پرنده 3/ کلاه‌گیس فرفری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...

به ياد اسب ها و پرنده باش

9,000 تومان

معرفی کتاب به یاد اسب‌ها و پرنده باش

کتاب به یاد اسب‌ها و پرنده باش مجموعه اشعاری زیبا از محمود معتمدی است که با مضامین اجتماعی سروده شده و شعرهای عاشقانه کمتر در آن دیده می‌شود. محمود معتقدی در 26 مهر 1325 در شهرستان آمل به دنیا آمده است. او در دوران تحصیلش در دانشگاه خوارزمی، به محافل ادبی و شب شعرهای احمد شاملو و سیاوش کسرایی می‌رفت تا این که از دهه 60 به طور جدی به گفتن شعر و همکاری با مطبوعات روی آورد. همچنین معتقدی در حوزه نقد ادبی نیز فعالیت می‌کند. از آثار این شاعر منتقد علاوه بر مجموعه حاضر، می‌توان به «پاره‌های ممنوع»، «به گوزن‌های تشنه چیزی نگو»، «گزینه اشعار» و «ابرها خاموشند» اشاره کرد. در بخشی از کتاب به یاد اسب‌ها و پرنده باش می‌خوانیم: از خاورمیانه تا کوچه‌های اندلس هزار جزیره‌ی کوچک همیشه در راه‌اند کافی‌ست به دماغه‌ی افریقا سفر کنی مشرقِ سنگینی‌ست از بهار تا سرزمین‌های مادری‌ات!

سپیده‌دمان همه‌چیز: تاریخ جدید نوع بشر

10,000 تومان

معرفی کتاب سپیده دمان همه چیز اثر دیوید ونگرو

کتاب «سپیده دمان همه چیز: تاریخ نوین بشریت» نوشته دیوید ونگرو و دیوید گریبر، یک اثر متفکرانه و بینش‌بخش است که به بازنگری و تفسیر مجدد تاریخ بشریت می‌پردازد. این کتاب، که توسط دو متفکر برجسته در زمینه‌های باستان‌شناسی و انسان‌شناسی نوشته شده، به خوانندگان دیدگاه‌های جدیدی در مورد ریشه‌ها و تحولات تاریخی جوامع بشری ارائه می‌دهد. ونگرو و گریبر در "سپیده دمان همه چیز" به چالش کشیدن تصورات رایج و قراردادی درباره‌ی تاریخ بشریت می‌پردازند. آن‌ها با استفاده از تحقیقات باستان‌شناسی، انسان‌شناسی و سایر علوم اجتماعی، به بررسی مفاهیمی مانند قدرت، اقتصاد، و تکامل اجتماعی می‌پردازند و نشان می‌دهند که چگونه درک ما از گذشته می‌تواند بر نحوه‌ی تعامل ما با حال و آینده تأثیر بگذارد. این کتاب به خوانندگان این فرصت را می‌دهد تا با تاریخ بشریت از منظری تازه و چندبعدی آشنا شوند. ونگرو و گریبر به بررسی دوران‌های مختلف تاریخی می‌پردازند، از جمع‌آوری‌گران دوران پارینه‌سنگی گرفته تا تمدن‌های باستانی و جوامع مدرن. آن‌ها به ویژه به این موضوع می‌پردازند که چگونه ساختارهای قدرت و نهادهای اجتماعی در طول تاریخ شکل گرفته و تکامل یافته‌اند. یکی از ویژگی‌های متمایز کننده‌ی "سپیده دمان همه چیز" این است که نویسندگان تلاش می‌کنند تا تاریخ را از منظری جهانی ببینند و از تمرکز صرف بر تاریخ غرب فراتر بروند. آن‌ها به بررسی تمدن‌های مختلف در سراسر جهان می‌پردازند و نشان می‌دهند که چگونه تعاملات فرهنگی و اقتصادی متقابل بر تکامل جوامع بشری تأثیر گذاشته‌اند. کتاب همچنین به چالش‌هایی که جوامع امروزی با آن روبرو هستند، می‌پردازد و به تأمل در مورد راه‌هایی برای رسیدن به یک آینده‌ی پایدارتر و عادلانه‌تر می‌انجامد. ونگرو و گریبر با ارائه‌ی تحلیل‌های دقیق و بینش‌های نوآورانه، به خوانندگان کمک می‌کنند تا تصویری گسترده‌تر از تاریخ بشریت داشته باشند و درک کنند که چگونه گذشته می‌تواند بر حال و آینده تأثیر بگذارد. «سپیده دمان همه چیز» برای دانشجویان تاریخ، انسان‌شناسی، باستان‌شناسی، و هر کسی که به دنبال درک بهتری از تاریخ جهانی و تأثیرات آن بر جهان امروزی است، یک منبع غنی و الهام‌بخش است. این کتاب با ترکیبی از تحلیل‌های عمیق و دیدگاه‌های جدید، یک مطالعه‌ی ضروری برای کسانی است که به دنبال فهمی عمیق‌تر از جایگاه بشر در جهان هستند. به گفته‌ی مارکس، رادیکال بودن یعنی به ریشه‌ی چیزها رسیدن و این ریشه در مورد انسان چیزی نیست جز خود انسان. در این معنا سپیده‌دمان همه چیز را می‌توان به صورت مضاعف روایتی رادیکال دانست. نخست، از آن رو که به ریشه‌های انسان و تاریخ انسانی می‌پردازد و در پی یافتن خصلت‌های بنیادین و فسخ‌ناپذیر جوامع انسانی در سپیده دمان تاریخ است، دوم از آن رو که در پرداختن به روایت‌های رایج و همه‌پسند این حوزه، هرگز سویه‌ی نقادی رادیکال را وانمی‌نهد. روایتی که در این کتاب می‌خوانیم، روایتی است رادیکال از همه چیز، از هر آن چه انسانی است و هر آن چه از انسان زدودنی نیست. روایتی از آزادی‌های بنیادین انسان که شاکله‌ی اصلی تمامی جوامع انسانی بوده است و با این همه همواره پس پشت دیوار ضخیم پیش‌فرض‌های فرگشت باور، اروپامحور و دولت‌محور روایت‌های رایج از تاریخ بشر پنهان مانده است.

دودمان

320,000 تومان

معرفی کتاب دودمان اثر محمود دولت آبادی

کتاب «دودمان»، سروده‌ی «محمود دولت‌آبادی» و توسط انتشارات «چشمه» منتشر شده است. داستان این کتاب از شخصیت اصلی به نام جوباری آغاز می‌شود. جوباری، یک ارباب قدیمی است که در زمانی که ظلم و تبعیض نسبت به رعایا رواج داشت، خود را به نسبت به یکی از پسرانش، که اکنون جای او را گرفته، بهترین شکل نشان داده و ملایم‌ترین رفتار را به او داشته است.
با این حال، حالا او شاهد آن است که پسرش به طور غیرعادی ظلم به رعایا را ادامه می‌دهد و پدرش به ترس از عواقب این رفتارها، فرار می‌گیرد و به تهران می‌پناهد. او در تهران زندگی مخفی و در انزوا را برگزیده و از هویت‌اش پنهانی می‌کند. اما با این همه تلاش، جوباری مدام احساس مضطربی دارد و سایه‌ی ترس به او همراهی می‌کند. کتاب «دودمان» با ورود جوباری به تهران و برخورد اتفاقی او با تظاهرکنندگان آغاز می‌شود.
در حالی که جوباری تلاش دارد که به سرعت از میان جمعیت تظاهرات گذر کند، ناخودآگاه با گروهی از تظاهرکنندگان برخورد می‌کند و بازداشت می‌شود. این اتفاق، شروعی تازه در داستان است و از آنجا به بعد کتاب «دودمان» به داستان گسترده‌تری تبدیل می‌شود.
در ادامه کتاب، ما شاهد باز شدن داستان از دیدگاه افراد دیگر و نقش‌آفرینی آن‌ها در این داستان هستیم. این کتاب، همچون بسیاری از آثار دولت‌آبادی، جامعه‌شناسی قوی دارد و انسان‌های مختلف با شخصیت‌ها و زندگی‌های متنوع، در آن حضور دارند.
این اثر به معرفی موضوعات متعددی همچون روشنفکری و عامی، ارتباطات بین ارباب و رعیت، مفهوم ظلم و عدالت، از دیدگاه انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی می‌پردازد.
برخلاف داستانهای معمول، «دودمان» تعداد زیادی شخصیت دارد که هرکدام از زوایای مختلفی به داستان افزوده و درون شخصیت‌ها و تاریکی‌های نهان ذهن آن‌ها نفوذ می‌کند. این کتاب با دقت نگاهی به اضطراب‌ها و ترس‌های انسانی مختلف دارد و تلاش دارد نوری به این اضطراب‌ها و ترس‌ها پرتاب کند و آن‌ها را مورد بررسی قرار دهد.
سفارش:0
باقی مانده:2

این هیولا تو را دوست دارد

16,000 تومان
کتاب «این هیولا تو را دوست دارد» رمانی غافل‌گیرکننده از لیلی مجیدی است. از ویژگی‌های این رمان می‌توان به روایت رئالیستی، جمله‌های کوتاه و نثر محاوره‌گونه و صمیمی اشاره کرد. راوی کتاب سوم‌شخص یا دانای کل است. فضاها، موقعیت‌ها و حالات روحی و روانی شخصیت‌ها هم به‌خوبی توصیف شده‌اند. داستان درباره‌ی دختری به نام روجاست که پدرش را از دست داده و اکنون به خانه‌ی پدری بازگشته تا برایش مراسمی برگزار کند. او در زمان حیات پدر رابطه‌ی خوبی با او نداشت. ذهنش پُر از شنیده‌هایی درباره‌ی پدر و قضاوت درباره‌ی اوست؛ اما به‌تدریج در مسیر اتفاقات، به نادرستی بسیاری از این قضاوت‌ها پی می‌برد. او مدام در حال کشف درونی و یادآوری خاطراتی فراموش‌شده از گذشته است و داستان را همین خاطرات می‌سازند. لیلی مجیدی این کتاب را زیر نظر حسین سناپور منتشر کرده و به مشکلات متداول درباره‌ی جامعه‌ی زنان پرداخته است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هنوز درست‌وحسابی با مرد حرف نزده بود، لبخند نزده بود بهش که زنی جلو آمد و بغلش کرد بوسیدش. به چهره‌ی زن دقیق شد. نمی‌شناختش. تلاش کرد به یاد بیاورد اما یادش نیامد. لبخند زد و تشکر کرد. نفر بعدی جلو آمد. این‌ها دوست‌بودند، آشنا بودند یا فامیل؟ چند نفر دیگر که آمدند و رفتند، توانست سرش را بچرخاند و به آسمان نگاه کند که جور عجیبی تیره بود، خاکستری تیره. قاری یک‌نفس چند آیه را پشت هم خوانده بود که صداهایی شروع کردند توی بلندگو احسنت احسنت و الله الله گفتن. چه‌قدر هوای اطراف خفه بود...»