

يکي بود که خودش نبود
99,000 تومان
در کتاب «یکی بود که خودش نبود» بارون لامبرتو پیرمردی نودوسهساله، ایتالیایی و ثروتمند است که با بیستوچهار بیماری دستوپنجه نرم میکند. او همراه پیشخدمت باوفایش در جزیرهی سنجولیو روزگار میگذراند.
بارون که در آستانهی مرگ قرار دارد و بهدنبال جاودانگی است، یکباره جوان، سرحال و شاداب میشود. راهزنان برای دریافت پول او را گروگان میگیرند، اما هر کاری میکنند بارون جوانتر و سرحالتر از دیروز میشود. چه رازی در میان است؟ او را جادو کردهاند؟
بارون که در آستانهی مرگ قرار دارد و بهدنبال جاودانگی است، یکباره جوان، سرحال و شاداب میشود. راهزنان برای دریافت پول او را گروگان میگیرند، اما هر کاری میکنند بارون جوانتر و سرحالتر از دیروز میشود. چه رازی در میان است؟ او را جادو کردهاند؟
* کتابی از برندهی جایزهی هانس کریستین اندرسن ۱۹۷۰
فقط 1 عدد در انبار موجود است
يکي بود که خودش نبود
نویسنده |
جانّی رُداری
|
مترجم |
غلامرضا امامی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 168 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222040703
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
سلوک
نگاهی به کتاب سلوک
قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را از او ستانده اند. و این جاست که تهیگاه عشق جایش را به نفرت مى دهد و قیس که روزى از جان، عاشقِ دختر بوده بر آن مى شود تا دست در خونش بشوید.“چون عشق جاى تهى کند، تهیگاه آن را مرگ مى تواند پر کند یا نفرت؛ و بعضا هر دو با هم. “اما از آنجا که راوى ذهنیاتِ مغشوشِ قیس است، نباید ترازو را به نفع بغض و کینه ى او سنگین کرد. همان قسمت هاى کوتاه که از شرایط زندگى مهتاب خبر مى دهد کافى است تا گریزى بزنیم به عشق از نگاه او. زنى که ده سال از عمرش را به پاى عشق مردى گذاشته، و حالا در شروع سى سالگى در مى یابد که زندگى فقط “دوستت دارم” گفتن و شنیدن نیست، که زن اگر به پاى مرد بسوزد به این شکل، آن یکبار فرصت زندگى اش را از دست داده، چه آنکه زن از زندگى بیش از یک قلب تپنده مى خواهد؛ سرپناهى از آنِ خود، سایه ى سرى و شاید فرزندى. و براى زن با آن بیولوژى محدودش مقدور نیست تا ابد صبر کردن براى مردى که هر چند دوستش میدارد اما فرصتى براى کمال دلدادگى فراهم نمى کند. و حالا قیسى که وجود خود را قلمه زده بود به وجود معشوق، دیگر دلیلى براى ادامه ى زندگى ندارد. سرگردانى و آشفتگى اى که دلیلش آن است که دلیلى براى زندگى ندارد و پى دلیلى هم اصلا نمى گردد.
“به زنى مى اندیشم که چون از درون من مى رفت،یک چاه بى کبوتر در من بجا گذاشت از خود، یک چاه سرد و تاریک، همانچه در اصطلاح آسان مى شود به لغت و گفته مى شود خلأ. ستون درون من تهىِ خود را بجا گذاشته است و چه سرد و مبهم و تاربک است آن. تابش خورشید در ستون بلورین کجا و پژواک درد در پیچ هاى پر مُخافت چاه؟”قیس و داستان عاشقیش مرا به یادِ داستان “شب هاى روشن” داستایفسکى انداخت، که نسخه ى ایرانى اش به کارگردانى فرزاد موتمن خیلى به ساخت و فضاى این کتاب نزدیک است.
دیوانه در مهتاب
معرفی کتاب دیوانه در مهتاب
کتاب دیوانه در مهتاب به قلم حمیدرضا نجفی، مجموعه داستانی کوتاه با مضامین اجتماعی است. درونمایه بنیادینی که نویسنده در این داستانها به آن پرداخته، نمایش و ریشهیابی موضوع بیتفاوتی به بحرانها و حوادث ناگوار اجتماعی است. این کتاب افتخار کسب جایزه ادبی اصفهان در بخش بهترین مجموعه داستان کوتاه سال 1387 را در کارنامه خود دارد.درباره کتاب دیوانه در مهتاب:
روایت فجایعی هولناک از نگاه بیتفاوت راوی چه پیامی میتواند داشته باشد؟ کتاب دیوانه در مهتاب شامل سه داستان کوتاه است که هر کدام به مضامین اجتماعی میپردازند و ذهن شما را با این پرسش درگیر میکنند که چه بر سر شخصیتهای داستان، به ویژه راوی آمده است که آنقدر ساده از کنار همه چیز میگذرد؟ ریشه این بیتفاوتی یا حتی بیمسئولیتی چیست؟ به لحاظ تکنیک داستاننویسی، نکاتی همچون توصیفات بهجا برای فضاسازی بهتر در ذهن مخاطب را میتوان یکی از نقاط قوت این داستانها قلمداد کرد. این توصیفات که عموما جملات طولانیتری را اقتضا میکنند، با ریتم و سرعت پیشروی داستان هماهنگ است و در مواقعی که روایت ریتم تندتری را طلب میکند، حمیدرضا نجفی هوشمندانه از جملات کوتاهتر و حتی بریده بریده بهره میگیرد. در سراسر داستانهای کوتاه این کتاب شاهد یک نوع عنصر بیگانگی با جامعه و حتی از خود بیگانگی هستیم؛ عنصری که بیتفاوتی به بحرانها و حوادث رخ داده در روایت را برای شما عادی جلوه میدهد. از رهگذر این عنصر بیگانگی و بیتفاوتی، نویسنده حس غمی عمیق و متفکرانه را به مخاطب القا میکند.خواندن کتاب دیوانه در مهتاب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن داستانهای کوتاه با مضمون اجتماعی علاقمندید و از ادبیات داستانی فارسی معاصر لذت میبرید، خواندن کتاب دیوانه در مهتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.با حمیدرضا نجفی بیشتر آشنا شویم:
او داستاننویس و مترجم بنام ایرانی است که در سال 1343 چشم به جهان گشود. حمیدرضا نجفی را میتوان یکی از پرمخاطبترین و محبوبترین نویسندگان معاصر به حساب آورد؛ زیرا آثار او همواره مورد توجه و تحسین بسیاری از محافل ادبی بوده است. او نخستین رمانش را تحت عنوان «کوچه صمصام» را با همکاری کانون پرورش فکری کودک و نوجوان منتشر کرد. از دیگر آثار نجفی میتوان به رمان باغهای شنی اشاره کرد؛ رمانی که تحسین منتقدین و نویسندگان مطبوعات را برانگیخت و برایش افتخار کسب جایزه بهترین رمان سال از نگاه بنیاد گلشیری را به ارمغان آورد.در بخشی از کتاب دیوانه در مهتاب میخوانیم:
یکی دو سال پیش مستأجر آوردیم، یعنی مادرم آورد. دو سه ماهه فرار کرد. یک زن بود با یک دختربچهی سهساله. شوهرش قالش گذاشته بود. اتاق پایین دستش بود. زنک بدگل نبود. سر کار میرفت. بچهاش میرفت مهد. یکی دوبار نخ داد. یعنی من با آن قدرت نفوذ احساسم فهمیدم که نخ میدهد. محلش نگذاشتم تا فرار کرد، یعنی گفته بود که رفتهام پایین پشت پنجرهاش نصفهشب و چاقو دستم بوده. زنک دروغگو! چاقو بود یا خودکار و یک برگ کاغذ که میخواستم شعری را که آن شب در دلم غوغا میکرد در حیاط پُر از مهتاب بنویسم. به من چه که حیاط کوچک است. فهمیدم که چه حقهبازهایی هستند این زنها. خُب البته من کمی به پنجره نزدیک شده بودم؛ ولی او انگار مرا در حال ور رفتن با پنجره و تلاش برای تو رفتن توصیف کرده بود. ولش کن، برای من مهم نیست. بهتر شد که رفت حالا بههر دلیل، چون بعید نبود این تصورش صورت واقع پیدا کند. بعد از آن مادر با امیدواری در تلاش برای زن دادن من برآمد. اول که از خنده نعره زدم، خوشحال شد. خندهی احمقانهاش آنچنانم کرد که از خشم لگد محکمی نثار در کمد آهنی کردم که تا سه روز پایم درد میکرد و مادر میبستش و من آرام نمیشدم تا کوتاه آمد. باید خیلی بخت و اقبال داشته باشی که گیر آدم حسابی بیفتی. توی هر چیزی مشکل اصلی من آدم حسابی بودن وسط یک مشت بیسر و پاست. من میآیم از پنجره بیایم تو؟ زنک! من که میدانستم عقل را از آنروی عقل گویند که پای نفس را عقال میکند. و یا اینکه هر کس اعتماد کند خیانت خواهد دید. من که اگر کمی تلاش کنم مالارمهی این سرزمین من خواهم بود. یکبار زرباف خودش گفت جلوِ همه. کسی که از سال اول دبیرستان معلم ادبیاتمان بود و بعد هم خودش را بازخرید کرد. از بس به او گفتند بچهباز. اما نبود. او همانقدر میتوانست بچهباز باشد که بابانوئل و یا فرضاً هانس کریستیان آندرسن. چرا این را نمیفهمند. به کدامشان حالی کنم مالارمه یعنی یکی. اصلاً یعنی چی.داستان شهر دود
معرفی کتاب داستان شهر دود اثر امین حسینیون
تو اگر جای کاظم بودی، دو تا پا داشتی و دو تا پا هم قرض میگرفتی و فرار میکردی یا میماندی تا جادوگر شهر دود هر بلایی خواست سرت بیاورد؟ فکر میکنم میماندی و با جادوگر بدجنس میجنگیدی! کاظم هم مثل تو تصمیم میگیرد تسلیم نشود و فرار نکند. او دوستان جدیدی پیدا میکند و ماجراهای عجیبوغریب و خطرناکی را پشت سر میگذارد...
متد اروپایی آموزش پیانو (جلد 1)
معرفی کتاب متد اروپایی آموزش پیانو 1 اثر فریتس امنتس
قرائت متون عربی (1)
سيرکي که مي گذرد
معرفی کتاب سیرکی که می گذرد
درباره کتاب سیرکی که میگذرد
سیرکی که میگذرد که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، زندگی نوجوانی ۱۸ ساله را روایت میکند که بعد از آشنایی با دختری جوان، زندگیاش دستخوش حوادث گوناگونی میشود و قدم به دنیایی پر از رمزوراز میگذارد. پدر پسرک او را ترک کرده و با زنی که از خودش بیست سال جوانتر است ازدواج کرده است، درست مانند پدر نویسنده. مادرش هم بازیگر تئاتر است و او هم فرزندش را ترک کرده است و در این میان دختری جوان همچون فرشتهای است که سرمیرسد. با اینکه شخصیتهای این رمان در پردهٔ ابهام باقی میمانند، خواننده نسبت به تکتک آنها احساس نزدیکی میکند، زیرا شخصیتهای مودیانو متعلق به دنیای واقعیاند. مودیانو در این رمان گاه گذشته را با زمان حال میآمیزد و در این سفر به خاطرات، خواننده را با خودش همسفر میکند و با چنان تبحری او را به این سفر اسرارآمیز میبرد که خواننده میپندارد تمام حوادث را از دریچهٔ چشمان خود دیده است. مودیانو در این داستان به شش روز از زندگی جوانی میپردازد که لذت حضور را به کندوکاو در زندگی گذشتهٔ افراد ترجیح میدهد و فارغ از دنیای منطقی، به دنبال به تصویر کشیدن یک زندگی رویایی، دور از هیاهو و دغدغه، است. با اینکه خواننده احساس میکند شخصیتهای اصلی داستان را از سالها پیش میشناسد، در حقیقت دربارهٔ گذشته و زندگی آنها چیز زیادی درنمییابد و این هنر نویسندگی مودیانو است که تضادها را بههم میآمیزد و خواننده را مسحور داستان میکند. مودیانو نویسندهای است که دنیای خاص خود را میآفریند، دنیایی مملو از خاطرات. او به بازآفرینی گذشته نمیپردازد، بلکه با دمیدن به غبار ناشی از گذر زمان، ماجراهای گذشته را جلوهگر میکند. شخصیتهای داستانی مودیانو اغلب در خاطراتشان زندگی میکنند و در پی یافتن پاسخی برای آنچه در گذشته رخ داده، سرگرداناند. در بیشتر آثار او میتوان ردپای زندگی واقعیاش را مشاهده کرد و بیشتر آثار او جنبهٔ زندگینامهای دارند.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.