پرسه در حوالی زندگی

25,000 تومان

پرسه در حوالی زندگی، کتابی شامل 40 عکس از عکاسان ایرانی و خارجی (ترکیه، لهستان، کرواسی، ایسلند و…) است که با انتخاب کیارنگ علایی و روایت هایی از مصطفی مستور، پیوندی میان ادبیات و عکاسی از لحاظ مفهومی برقرار می نماید.
مستور در کنار هر عکس، متنی ادبی و اکثرا شعرگونه نگاشته است که به نوعی می توان آن را تعبیر و تفسیری از زبان او بر این تصاویر دانست. تصاویری که انتخاب آن ها اغلب تصاویری از انسان ها و گوشه ای از زندگی آن هاست که در چارچوب عکس، و همانطور که مستور می گوید، در یک زمان متوقف شده اند.
این تصاویر بخش هایی ثبت شده از کودکی، جوانی، میانسالی در لحظات و حالت هایی است که با تفسیرها و جملات مستور در قالب واژگان او می روند و درک می شوند.
دیدگاه مستور در این کتاب شباهت بسیاری به داستان های او دارد و خواننده ی این سطور در حین تماشای عکس ها و خواندن جملات مستور، بارها به فضای همیشگی داستان های او باز می گردد. داستان هایی که تلخی آن ها، تلخی ناگزیر زندگی اجتماعی انسان هاست، که فراموشی و نادانی و بی ایمانی و ندیدن آنچه که باید دید و… به این تلخی می افزاید.
در انتها، برای آشنایی با فضای نوشته های درون کتاب، تفسیر و نوشته ی مستور بر یکی از عکس های کتاب را می خوانیم؛ “و خوب نگاه کن به دورها به دقیقه های مرده ی دیروز به خاطرات آکنده از میل های نا تمام به خاکستر سرد آروزهای ناکام و بعد بنشین و لحظه های بیهودگی را شماره کن و آن قدر شماره کن تا تک تک سلول های هستی ات لبریز شود از هیچ و هیچ تو را در آغوش بگیرد و هیچ تو را لمس کند و هیچ تو را مسخ کند به دیوار به سنگی، به چوبی یا چیزی مثل پای پوشی از جنس هیچ که در مسیر بی نهایت افتاده است…”

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789648049367 دسته: , برچسب: ,
توضیحات

 پرسه در حوالی زندگی

نویسنده
 مصطفی مستور
مترجم
—–
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 88
نوع جلد گالینگور
قطع خشتی
سال نشر 1395
سال چاپ اول ——
موضوع
تصویر و متن
نوع کاغذ ——
وزن 514 گرم
شابک
9789648049367
توضیحات تکمیلی
وزن 0.514 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پرسه در حوالی زندگی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گرافیک در صنعت نشر

15,500 تومان
وقوع رنسانس در غرب و پس از آن انقلاب صنعتی، عواملی بودند که در گسترش صنعت نشر و شکل گیری گرافیک به معنی امروزی آن تأثیری چشمگیر داشتند. در این کتاب، چگونگی کاربرد گرافیک در صنعت نشر با نگاهی به حوزه های کتاب، مجله و روزنامه، توضیح داده شده است و علاوه بر دانشجویان رشته ارتباط تصویری، تمام دانشجویانی که به دلیل کار حرفه ای یا علاقه شخصی به این مباحث مرتبط هستند، می توانند از مطالب این کتاب استفاده کنند.  

شيطان

130,000 تومان

داستان کتاب: فردی به نام یوگنی به همراه برادرش به خاطر فوت پدرشون ارث هنگفتی بهشون میرسه و یوگنی وظیفه رسیدگی به امور ارثیه رو بر عهده میگیره و به ناچار باید در روستا زندگی کنه.

به دلیل دوری از شهر و برای کنترل کردن شهوتش با یکی از زنان روستا رابطه جنسی برقرار میکنه؛ ستپانیدا زن شوهرداری که یوگنی به دنبالش بود و در زمان مجردی باهاش ارتباط گرفته بود.

یوگنی وقتی که به شهر میره و برای بجا آوردن رسم خانوادگی با یک خانم به نام لیزا ازدواج میکنه. داستان دوباره از جایی شروع میشه که به همراه زنش به روستا برمیگردن و به همراه مادرش در خونه روستایی زندگی میکنن. اینجاست که تقابل زندگی مجردی و زندگی جدید یوگنی رو تو داستان میخونیم. یوگنی با رو در رو شدنهاش با ستپانیدا باید جلوی تجسم کردن‌ها و افکار قدیمش رو بگیره.

تمرکز و جذابیت داستان تولستوی این صحبت های مداوم یوگنی با خودش هست. این عذاب وجدان همیشگی که یوگنی با زندگی جدید به همراه زن و بچه‌اش داره؛ احساس شرم و رذلتی که بخاطر گذشته‌اش به همراه داره.

پایان داستان اما متفاوت با دیگر رمان‌هاست. تولستوی با سبکی جدید دو روایت متفاوت رو برای سرانجام کار یوگنی در نظر گرفته ... که بنظرم حتما این رمان کوتاه رو بخونید تا شما هم از این داستان جذاب لذت ببرید.

پ.ن: لئو تولستوی رو به خاطر رمان‌های حماسی میشناسن؛ میگن دست نوشته‌های این داستان رو تولستوی در دفتر کارش از همسرش مخفی میکرده. کتاب شیطان داستانی با روایت‌های بی‌پرده و شفاف برای درک بهتر احساسات و تجسم‌ها است.

سفارش:1
باقی مانده:1

معرکه

40,000 تومان
در بخشی از کتاب معرکه می‌خوانیم: بازم رفت سراغ دفتر بایگانی، دوباره شروع کرد به ورق زدن و زیر و رو کردن صفحه‌های دفتر. کلاه کپی‌شو برداشت... کله‌شو خاروند... موی زیادی تو سرش نمونده بود... دوتا شیوید چسبیده بود بالای گوش چپش... بازم افتاد به جون صندوقچه‌ها و جعبه‌ها... مرغش یه پا داشت... بی‌شرف لجن!... عجب گرفتاری‌یی! اه! عوضی! ادعاشم می‌شه که من مست نیستم! شما درجه‌هاتونو به گند کشیدین، سرجوخه! باید همه چی رو گزارش کنین! باید نتیجه‌ی این کثافت کاری رو ببینین! دارم دیوونه می‌شم! واقعاً که! پدرتونو درمی‌آرن! به شرفم قسم می‌خورم! باید فکر این جاهاشم می‌کردین! حالا دیگه موهو بی‌سر و صدا رو لبه‌ی تخته‌ها چمباتمه زده بود، داشت با پلک چشمش ور می‌رفت، بعد شروع کرد به کندن بید لباسش. انگار این افتضاحی که پدر همه رو درآورده بود دیگه بهش دخلی نداره، سرش حسابی با بیدایی که پیدا می‌کرد گرم شده بود، با آشغالایی که زیر ناخوناش جمع شده بود و می‌جوید. افسر درجه‌دار یهو از جاش پرید. باز تشنگی بیخ گلوشو فشار می‌داد.
سفارش:1
باقی مانده:1

دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم

130,000 تومان

در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش می‌خوانیم

در عین این‌که بقیه مات مانده بودند و نگاه می‌کردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلول‌ها را در‌آورد و شلیک کرد؛ یک‌بار، دو‌بار، چهار‌بار، هشت‌بار... با هر شلیک مرگ‌بار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچی‌ها از بین می‌رفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فرو‌کرد و شمشیر مبارزه‌ی دندانه‌داری از کمربندش بیرون کشید. «پیش به‌سوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدم‌های بلند روی پشت‌بام به طرف دودکش‌ها رفت اما سرجایش بی‌حرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یک‌عالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکش‌های یک‌کم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکش‌های دور و برش بقیه اعضای کلوب زیر‌شیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمت‌کارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانه‌هایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکش‌پاک‌کن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلد‌مَنِ پات‌نِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش می‌کرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را می‌خواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر می‌پرید و شمشیرش را دیوانه‌وار حرکت می‌داد و روی پشت‌بام پیش می‌رفت. صدای خوش‌نواز و آرامی که کمی ته‌لهجه داشت به گوش رسید که می‌گفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.
سفارش:1
باقی مانده:1

چگونه یک شاهکار ادبی بنویسیم؟/ آموزش داستان‌نویسی خلاق

165,000 تومان

معرفی کتاب چگونه یک شاهکار ادبی بنویسیم؟ اثر الدرید یوهانسن

راز موفقیت یک نویسنده دروغ گفتن است؛ البته نه به همسایه و دوست و آشنا، بلکه در داستان هایش. یک نویسنده از راه دروغ گفتن درآمد کسب می کند. اگر مچت را موقع دروغ گفتن بگیرند، شاید به تو تشر بزنند، اما اگر مچ یک نویسنده را موقع دروغ گفتن بگیرند، سرزنشش نمی کنند.
بدترین چیز برای یک نویسنده این است که خواننده، داستانش را باور نکند؛ این یعنی هیچ کس کتاب آن نویسنده را به دیگران پیشنهاد نمی کند و این وضعیت بسیار بدتر از سرزنش شدن است.
دوست داری نویسنده شوی و یک شاهکار ادبی خلق کنی؟ پس این کتاب را از دست نده.

چه بخواهی یک جهان فانتزی را در داستانت خلق کنی چه یک داستان عاشقانه‌ی آتشین بنویسی، می‌توانی از تکنیک‌ها و ترفندهای هیجان‌انگیز این کتاب بهره‌ی فراوان ببری. اگر به‌دنبال ایده‌ای تازه هستی یا با مراحل مختلف پایه‌ریزی یک طرح داستانی آشنایی نداری یا در خلق شخصیت‌های درخشان به مشکل برخورده‌ای، می‌توانی راه‌حل‌های این کتاب را امتحان کنی.

در این کتاب نکاتی کلیدی از زبان نویسندگانی برجسته خواهی خواند. هم‌چنین با تمرین‌هایی خلاقانه در زمینه‌ی داستان‌نویسی روبه‌رو خواهی شد.

سفارش:0
باقی مانده:1

قمار باز

260,000 تومان

یک جرعه از کتاب

من همیشه اظهارنظر آن پیرو مسائل اخلاقی آدم‌های مرفه و به‌دور از هر گونه نیاز مادی را نپسندیده‌ام که در پاسخ به این پرسش که چرا بعضی‌ها با مبلغ‌های کوچکی بازی می‌کنند، گفته: «این کار از همه بدتر است، زیرا نشانه‌ی آزمندی حقیرانه‌ی آن‌هاست.» انگار آزمندی کم یا زیاد با هم تفاوت دارند.
یک اصیل‌زاده، حتی اگر همه‎ی ثروتش را هم ببازد، نباید خم به ابرو بیاورد. پول در برابر شأن و مقامش باید چنان بی‌ارزش باشد که برای از دست دادنش اهمیتی قائل نشود و نگرانی‌ای به خود راه ندهد. البته باید یک اشراف‌زاده باشد که به نظر برسد برای این مکان و افراد حقیری که در آن در جنب‌وجوش هستند، اهمیتی قائل نیست.
با این همه، رفتاری عکس این: یعنی ملاحظه کردن، دیدن و حتی نظاره کردن همه‌ی این موجودهای فرومایه از پشت شیشه‌های عینک و به ظاهر پست شمردن و ارزشی برای این محیط و جمعیت آزمند آن قائل نشدن همچنین همه‌ی این‌ها را گونه‌ای نمایش سازماندهی‌شده برای سرگرم کردن اصیل‌زادگان به شمار آوردن نیز گاهی نشانه‌ی بزرگ‌منشی است.
«... مادمازل زلما بنا به عادتی که داشت، به صدای بلند می‌خندید و رفتاری جلف داشت. بی‌درنگ در صف خانم‌هایی درآمد که بازی رولت را دوست دارند و برای اینکه خودشان را به میز برسانند تنه‌ای به این و آن می‌زنند، بازیکنی را با شانه هل می‌دهند و جایی برای خودشان باز می‌کنند. این حرکت از سوی خانم‌ها، خودتان هم به طور حتم دیده‌اید، عشوه‌گری به شمار می‌آید.» «آه، بله!» «حتی به زحمتش هم نمی‌ارزد، آدم‌های سرشناس به‌رغم نارضایتی‌شان این حرکت آن‌ها را تحمل می‌کنند، به‌ویژه اگر این‌ها هر روز اسکناس‌های هزارفرانکی خرد کنند.
اما به محض اینکه دیگر چنین کاری را نمی‌کنند، از آن‌ها خواهش می‌شود از میز فاصله بگیرند. مادمازل زلما این کار را می‌کرد ولی باز هم در بازی با بدشانسی روبرو شد.
یادتان باشد که خانم‌ها بیشتر وقت‌ها در این بازی شانس می‌آورند. آن‌ها بی‌نهایت به اعصابشان مسلط هستند و بسیار خویشتندار...»
سفارش:1
باقی مانده:2